محمد امین سلیمی گفت: ضعف کادر سازی و اخلاق تشکیلاتی در تشکلها ناشی از نقص آموزش است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محسن عبدالعلیپور، اهمیت جنبش دانشجویی یا بهتر است بگوییم در زمانه فعلی تشکلهای دانشجویی در ساختار کلی نظام اسلامی و نقش راهبردی آن در پیشبرد اهداف انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در سالیان متمادی جنبش همواره با نقاط قوت و ضعفی همراه بوده که تاثیرات آن بلافاصله در بدنه جامعه ایرانی خودش را نشان داده است. آیا جنبش دانشجویی توانسته به اهداف اولیه خود دست یابد؟ امروزه ما در مرحله جنبش قرار داریم یا تشکل؟ آیا نیروهای تربیت شده در فعالیتهای دانشجویی در بدنه مدیریتی نظام کارآمد بودهاند؟ و بسیاری از این دست سوالات ما را بر آن داشت تا در سلسلهگفتگوهای «خط کش» به گفتوگویی صریح و بیپرده با فعالین گذشته و حال جنبش دانشجویی بنشینیم. مهمان این هفته ما در تحریریه خبرگزاری دانشجو برای آخرین خطکش، محمد امین سلیمی، دبیر سابق شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور بود که به نقد جنبش دانشجویی پرداخته است. بخش اول این گفتگو را هم میتوانید از اینجا بخوانید.
خبرگزاری دانشجو: یک زمانی جنبش دانشجویی برای اینکه حرف مهمی را بزنند در کف دانشگاه با دانشجویان دیالوگ می کرد اما الان چرا این کمترین اتفاق هم نسبت به حجم گسترده جنبش دانشجویی نمی افتد و جای آن را بیانیه نوشتن گرفته است؟ طبعاً بیانیه زدن راحت تر است و این هم فقط مخصوص جنبش دانشجویی نیست. در واقع همه جا کار راحتتر را انجام می دهند و به همین دلیل است که تعداد مجموعه هایی که کار درست، ناب، دقیق و مخاطب پسند انقلاب را انجام میدهند کم هستند؛ بنابراین اگر یک مجموعه ای داشتیم که تمام حوزههای آن کار درست میکردند خب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همین جمعه میآمدند. بنابراین کار درست یعنی کار سخت و کار سخت را هم خیلی ها انجام نمی دهند.
نکته دیگر اینکه دیالوگ کردن جنبش دانشجویی کلاً ضعیف است. به نحوی که بنده یکی از مشکلات اصلی تشکلهای انقلابی را دیالوگ کردن می دانم.
دیالوگ کردن یعنی اینکه ما بتوانیم با بقیه حرف بزنیم ولی این را که نمیدانیم یک حقیقت است. در واقع ما بعد از تزریق این همه نظری روشنفکر که وارد تشکلهای انقلابی شده اند و این تغییر فرهنگی که اتفاق افتاده و بچه ها نسبت به یک دهه اخیر خیلی جامع الاطراف در شده اند ولی باز هم فضای عمومی تشکلهای انقلابی این است که در ارتباط گیری با بقیه از رئیس و معاون دانشگاه گرفته تا تشکل های چپ و حتی همسو ها با حزب اللهی ها تا مردم عادی مشکل داریم و نمیتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم و قطعاً این پاشنه آشیل و نقطه ضعف تشکل هاست.
تشکلها به مسائل ورود پیدا میکنند و کار انجام می دهند اما چون ملزومات گفت و گو را رعایت نمیکنند و حرف زدن را بلد نیستند با هم به یک ابتذال هواداری دچار می شوند. مثلاً وقتی یک سخنران انقلابی مانند آقای پناهیان موضعی میگیرد دانشجوی حزب اللهی جرأت نمیکند به موضع او واکنش نشان دهد. پناهیان سخنران ارزشمندی است و خیلی هم به انقلاب کمک کردهاند حالا اگر بنده میخواهم نقدی به او بکنم آنوقت ببینید جامعه حزب اللهی چه می کند. در هر حال پناهیان که جزو اصول انقلاب نیست. با این وجود می خواهم بگویم ما در جبهه خودی هم بلد نیستیم باهم حرف بزنیم.
تحمل پائین و ابتذال هواداری باب خیلی از کارها را می بندد به نحوی که وقتی میخواهیم خدمات بدهیم و جامعه مخاطب خود را افزایش دهیم در قدم اول لنگ می زنیم و برای این که به نقطه مطلوب هم برسیم هنوز خیلی فاصله داریم.
خبرگزاری دانشجو: یکی از مسائلی که به خصوص در چند سال اخیر در جنبش دانشجویی دیده میشود و به نظر میرسد که واقعاً هم دارد جدی میشود این است که تشکل ها به نوعی از ارتباط با قدرت و حاکمیت را به عنوان پیش فرضی از فعالیتهای خود میدانند. به این معنا که آنها در جنبش دانشجویی فعالیت می کنند تا جنبش سکوی پرتابی برای آنها باشد و آنها بتوانند در آینده در سیستم حاکمیت مسئولیت بگیرند. از طرفی ما همیشه این رو میشنویم که یکی از رسالت های جنبش دانشجویی انقلابی تربیت نیروی کادر مناسب برای مدیریت کشور است به نظر شما بین این دو چه نسبتی وجود دارد؟
بنده نمی توانم روی نیت افراد قضاوت کنند و بگوینم هر کسی وارد تشکلهای دانشجویی میشود آمده "مخلصین له الدین" کار کند و یا اینکه دنبال منافعی است. اما می توانم تأیید کنم که این مسائل وجود دارند. مثلاً یک عده ای هستند که در تشکل ها واقعاً آمدند تا کار کنند و هیچ چیزی هم نخواسته اند و چه بسا گاهی سیستم با آنها نیز برخوردهای تندی کرده است.
بنده بچههای انقلابی را میشناسم که اتفاقاً به واسطه کار تشکلی در راهروهای قوه قضاییه سرگردان شدند و مورد غضب قرار گرفتند به نحوی که دیگر نمیتوانند در جایی استخدام شوند. ولی دوستانی را هم می شناسم که در کنار کار تشکلی به افرادی در بدنه قدرت وصل شده و رشد کردند البته این فی نفسه بد نیست که دانشجو در بستر تشکل توانمندی هایی داشته باشد و تشکل کمک کند تا او رشد کند و اصلاً شاید یکی از کارکردهای تشکل هم این باشد که فعال دانشجویی مهارتهایی را به دست بیاورد و به واسطه این مهارتها برود و خدمت کند؛ اما وضعیت زمانی بد می شود که دانشجوی تشکلی مهره یکسری از احزاب و افراد شود و تابع و پیاده کننده سیاستهای آنها باشد. در هر حال این اتفاق در شهرهای بزرگ و تهران که به واسطه کار تشکلی افراد به سیاسیون وصل میشوند رخ می دهد؛ البته این رویه کار بدی هم نیست چون ممکن است یک فعال دانشجویی به یکسری از فعالان سیاسی که در دایره انقلاب هستند علاقهمند باشد و بخواهد با آنها کار کند اما زمانی بد می شود که نیت اصلاح ساختارهای انقلاب و کمک به انقلاب نباشد بلکه هدف رشد خود، حضور در سیستم و اشتغال باشد این نیت ها کار را خراب میکنند.
یادم میآید که یکی از سیاسیون که آدم خوب و صالحی هم هست به بنده پیشنهاد داد تا در مجموعه آنها کار کنم. اما قبول نکردم چون استدلالم این بود که نمی خواهم در بین فعالان دانشجویی و تشکلهای دیگر به عنوان آدم فلان سیاستمدار شناخته شوم و می خواهم خودم باشم. با این وجود این یک مسئله شخصی است.
گاهی وقتها نیز ممکن است یک فعال دانشجویی تشخیص بدهد که اگر عضو فلان ارگان شود باید مصلحت هایی را رعایت کند که با روحیه او سازگار نیست. چون میخواهد یک سری از حرفها را همیشه بزند البته این لزوما به این معنا نیست که اگر کسی با فلان ارگان بوده کار بدی است؛ بنابراین توانیم بگوییم هر فعال دانشجویی که در مجموعه ای مشغول به کار شده بودم معاملهگر و لابی بازی بوده است.
خبرگزاری دانشجو: یکی از چالشهای جدی در تشکل های دانشجویی و به ویژه تشکلهای انقلابی حضور زینتی و معدود دختران در تشکلها است. به نظر شما حد تعامل بین دختران و پسران در تشکل باید چگونه باشد؟
تشکلهای انقلابی بایدها و نبایدهای شرعی خود را دارند مثلاً جمعهای مختلط خواه ناخواه حاشیه زا هستند و هر کسی بگوید این گونه نیست دروغ می گوید .چرا که جمع مختلط در سالم ترین جمع ها نیز اگر به موارد اخلاقی نکشد بازهم با حاشیه همراه است. با این وجود تشکل حزب اللهی و مذهبی نمیتواند نسبت به این مسئله بیتفاوت باشد.
بحث دیگر تفاوت بین جنس و کارکرد دختران و پسران تشکلی است. مسلما ما نمی توانیم از خواهران انتظار داشته باشیم که اردوهای جهادی را اداره و یا اردوهای راهیان نور برگزار کنند. معتقدم برای استفاده درست از ظرفیت خواهران در تشکل ها باید کارکرد مشخص تعریف کنیم و ما این کار را نکرده ایم. در هر حال مردها در همه جا غلبه دارند و تشکل ها هم از جامعه جدا نیستند و این موضوع به طور طبیعی اتفاق میافتد. بنده خواهرانی در تشکل های دانشجویی کشور می شناسم که آدم های کاری، با انگیزه، مخلص، اهل هزینه دادن و اهل اطاعت از بایستههای تشکیلات و خیلی دیگر از این دست مسائل هستند. اما سوال این است که ما چه زمانی میتوانیم کار را به گونه ای پیش ببریم که خواهران در تشکیلات کارکرد داشته باشند و آنها برای خود مسئله تعریف و آن مسئله را به نقطه قوت خود تبدیل کنند و بر روی آن مانور دهند؟ البته کاری را که دیگران به بهترین نحو انجام می دهند هیچ وقت نقطه قوت خواهران نمیشود بلکه کاری را که دیگران نکرده اند میتواند نقطه قوت خواهران شود و ما از این غافلیم. در هر حال اگر خواهران تشکلی بتوانند کارکرد تعریف و روی آن کار که مزیت نسبی پیدا کنند نقش خود را هم در تشکل مییابد.
مسئله دیگری که میدانم گفتن آن حاشیه دار خواهد بود بحث هایی است که ما نسبت به تشکیل خانواده داریم. ببینید در یک دیداری که خانواده شهدا خدمت رهبر معظم انقلاب رفته بودند یک خانمی در باره تکلیف خود از ایشان سوال پرسیدند که رهبری گفتند آیا شما ازدواج کرده اید که این خانم گفتند بله بعد رهبر انقلاب مجدد پرسیدند آیا بچه هم دارید که گفتند با این وجود رهبر انقلاب گفتند اولین تکلیف شما این است که بچه دار شوید. بعد آن خانم گفتند من دارم درسم را ادامه می دهم که رهبر انقلاب پاسخ دادند منافاتی ندارد، ادامه دهید. این را گفتم که بگویم ما گزاره های اینچنینی داریم که نباید آنها را از یاد ببریم.
سوال بنده این است که تشکل انقلابی قرار است چه خواهری را تحویل جامعه دهد؟ و اینکه سهم خواهران تشکلهای انقلابی در ساخت نهاد خانواده در کشور چیست؟ آیا الان کسی از خواهران و تشکلهای انقلابی میتواند این ادعا را بکند که بنده این سهم را در نظریه پردازی در حوزه تربیت و خانواده در جمهوری اسلامی دارم؟ در هر حال ما به این موضوع نپرداختیم. الان حقوق زنان در اسلام مسئله ای است که ما با آن درگیریم به نحوی که فمینیستها روی آن مانور میدهند و جمهوری اسلامی را با فیلم هایی که می سازند و مظلومنمایی که می کنند به چالش کشیده اند.
به نظر بنده پرداختن به حوزه های تخصصی مانند حوزه زنان، خانواده و و مسائل زنان مزیت خواهران تشکلی است؛ بنابراین آنها باید این حوزه ها را به نقطه قوت خود تبدیل کنند؛ البته وظیفه ای هم که برادران در تشکلهای انقلابی دارند این است که باید نظراتشان را اصلاح کنند چون نگاه آنان نسبت به طیف زنان انقلابی دچار ایراد است و این ایراد را باید با آموزش برطرف کرد؛ در هر حال اگر برادران تشکلی فضا را برای فعالیت درست دختران باز نکنند این کرسی را کسانی می گیرند که ما حرفهای آنها را قبول نداریم.
ظلمی را که برخی خواهران تشکیلات به خودشان کرده اند آقایان نکردند. و هر کسی چند روزی در تشکیلات بوده این حرف من را میفهمد. بنده این حرف را به تلخی میگویم که هم به دلیل ظلمی که خواهران به خودشان کردند و هم به دلیل برخی دلایل غلط، برادران شاید یک نگاه زینت المجلسی به خواهران داشته باشند و این حرف غلطی نیست.
خبرگزاری دانشجو: جنبش دانشجویی همواره متولی انتقاد از حاکمان در جامعه بوده و خود را مطالبه گر می داند. به نظر شما این جنبش خودش چقدر ظرفیت شنیدن نقدها را دارد و چقدر فضا را برای اینکه توسط صاحب نظران و دانشجویان نقد شود فراهم میکنند و دیگر اینکه اساساً شما چه انتقاد اساسی را به جنبشدانشجویی وارد میدانید؟
تشکلهای دانشجویی مسئول ی یک اداره و بنگاه خدمت رسانی نیست آن که مدام در معرض نقد باشند تا بخواهیم دقیقاً به این سوال پاسخ دهیم. البته نقد به جنبش دانشجویی وارد است اما ما منتقد جنبش دانشجویی مانند منتقدی که مدام وزارت بهداشت را نقد میکنند نداریم از این رو نقد این جنبش خیلی اتفاق نمی افتد.
موضوعی که بنده اخیراً شاهد آن بودم این است که به نظر میرسد برخی از ادوار جنبش دانشجویی به دلیل مطرح کردن و حفظ این وسط تفاوت طلبی خود هر از چند گاهی برای اینکه بگویند ما مثلاً اهل انقلاب هستیم یک لگدی را هم حواله جنبش دانشجویی میکنند. جنبش دانشجویی مجموعه ای است که پیران، خردمندان، سابقه داران و پیشکسوتان آن را اداره نمی کنند بلکه مجموعه ای از دانشجویان با دست خالی و با این همه مشکلات آن را اداره میکنند. در هر حال تشکل دانشجویی برای اینکه همیشه در به یادگیری را بر روی خود بار بگذارد باید نقدها را بشنود و آزمون و خطا کند چون تشکل محل تمرین از و یکی از تمرین ها هم همین تمرین نقدپذیری است.
اما در مورد اینکه گفتید معضل اصلی جنبش دانشجویی چیست بنده جسارت نمیکنم که تشکل های دیگر را نقد کنم. منتها در کنار ایرادات ساختاری که به بسیج دانشجویی وارد است معضل اصلی این تشکل را آموزش می دانم چون در این حوزه دچار ضعف جدی هستیم به گونه ای که هم در مسائلی که باید آموزش دهیم و ندادیم مشکل داریم و هم در مسائلی که داریم آموزش میدهیم چون یک سری از آموزشها ممکن است آموزش های بلااستفاده ،ضعیف و ناقص باشند. البته منظور بنده از آموزش این نیست که ۲ ساعت کلاس برای تشکل ها برگزار کنیم بلکه منظور حاکم شدن برخی مسائل و روحیات بر تشکل ها ست که جزو آموزش هستند مثلاً باید فرهنگی بر تشکلهای انقلابی حاکم شود تا ادبیات مردم را بفهمند و حرف آنها را متوجه شوند؛ بنابراین این فهمیدن جزو فرایند آموزش است. از طرفی ما باید بتوانیم با مردم حرف بزنیم و بفهمیم تخاطب به چه معناست این هم جزو آموزش است؛ از این رو تا مسئله آموزش در تشکلها حل نشود اگر سراغ مسائل دیگر هم برویم موفق نخواهیم شد.
اگر نیروسازی و اخلاق تشکیلاتی در تشکل ها ضعیف است و یا آنها فهم دقیقی از مسائل کشور ندارند باید بگوییم مشکل در آموزش است. معتقدم اگر آموزش صحیح اتفاق بیفتد مسائل دیگر هم به راحتی قابل حل هستند در غیر این صورت اگر به سراغ حل مسائل دیگر هم برویم موفق نخواهیم شد چون این موفقیت ها موقتی هستند.