گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- اقتصاد غرب همواره دچار رکودها و بحرانهای متعددی در طول صدها سال گذشته بوده است. از اعتصابات امروز جلیقهزردهای فرانسه که به هلند و بلژیک کشیدهه تا فروپاشی اقتصادی دهه 1920 که نهایتا به جنگ جهانی دوم انجامید و میلیونها کشته بر روی دست جهانیان گذاشت و ماجرای رکود بزرگ که از فروپاشی مالی بازارهای آمریکا در سال 2007 آغاز شد و به کل بازارهای دنیا سرایت کرد و به گفته اقتصاددانان برجسته آمریکایی از آن زمان تا کنون جهان از این رکود عظیم اقتصادی سر بلند نکرده است.
جهت بررسی شقوق مختلف این فروپاشی اقتصادی با علی نخعیزاده، مسئول مرکز پایش استراتژیک فروپاشی اقتصاد لیبرال به گفتگو پرداختهایم تا منابع موجود و در دسترس برای بررسی این فروپاشی را به ما معرفی کند و از علت عدم موفقیت جنبشهای اجتماعی غرب علیه نظام سرمایهگرایی بگوید. این مجموعه تا کنون موفق به ارائه سه ویرایش از مجموعه کتابهای بررسی علل فروپاشی اقتصاد غربی با نام «بحران در اقتصاد غرب/علم اقتصاد در بحران» شده است.مشروح این گفتگو در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
بحران، نابرابری و اعتراض جزء لاینفک نظام سرمایهگرایی و اقتصاد غربی است
«نظام سرمایهگرایی یا کاپیتالیسم» از ابتدای شکلگیری خود با سه مفهوم «بحران»، «نابرابری» و «اعتراض» عجین بوده است. «سود شخصی» مبنای این نظام را تشکیل میدهد و هر فرد، شرکت یا مجموعهای که بتواند از سود بیشتری برخوردار شود، هیچ مانعی نباید جلوی او را بگیرد.
این موضوع از همان سالهای آغازین شکلگیری نظام سرمایهگرایی در 1850 میلادی منجر به ایجاد تراستها و کارتلهای عظیمی میشود که قلب اقتصاد جهانی را به دست میگیرند و در نسبت مشخصی با عالم سیاست، چنان انحصاری در اقتصاد ایجاد میکنند که انقلابهای مالی و اقتصادی پیش رو با آن شرکتها تعریف میشود.
قدرت اقتصادی ممزوج با قدرت سیاسی، جنبشهای اجتماعی علیه نظام سرمایهگرایی را ناکارآمد گذاشته است
این فرآیند در همان سالها با اعتراضاتی همراه است که در قالب جنبشهای اعتراضی به ایجاد «سندیکاهای کارگری» ختم میشود تا انتقادات خود را از این طریق به مجلس قانونگذاری آمریکا برسانند. اما تمام این اقدامات مردمی نمیتواند تغییری در ریلگذاری نظام سرمایهگرایی ایجاد کند و درهمتنیدگی «قدرت اقتصادی» با «قدرت سیاسی» این اعتراضات را ناکارآمد میگذارد.
این فرآیند بسط قدرت اقتصادی، ایجاد بحران، وقوع نارضایتی و اعتراض و سرکوب جریانهای اعتراضی در طول 150 سال گذشته در غرب وجود داشته است و همچنان هم ادامه دارد؛ که نمونه اخیر آن به بحران مالی سال 2007 در آمریکا بازمیگردد که یکباره تمام بازارهای غرب را فراگرفت و نهایتاً نام «رکود بزرگ» 1929 میلادی را دوباره زنده کرد.
این بحران اقتصادی در ابتدا، از ترکیدن حباب بازار مسکن شروع و بعد از آن به ورشکستگی و تعطیلی بانکهای زیادی کشیده شد و یک رکود فراگیر را در سطح اقتصاد جهانی پدید آورد.
همانطور که مطرح شد، «نابرابری» بهعنوان عضو ثابت اقتصاد سرمایهگرایی و با تعمیق شکاف فقیر و غنی منجر به وخامتی شده است که امروز دیگر یک مسئله صرفاً اقتصادی نیست بلکه به حوزههای اجتماعی و سیاسی در غرب شیفت کرده است.
آمریکا با خلق پول و نقدینگی روزافزون در حال غرق شدن در دنیای بدهی است
از سال ۲۰۰۶ اقتصاد غرب و خصوصاً آمریکا دچار بحران است، بحران مالی سال 2006 به یکباره تمام بازارهای غرب را فراگرفت و نهایتا نام رکود بزرگ را بر خود نهاد. این بحرانی مالی به حدی بزرگ بود که در اندک زمانی رشد اقتصادی را از 5/2 به منفی 0/5 درصد رساند و اگر رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه نبود اقتصاد جهانی به رکود عمیقتری فرو میرفت. بحران اقتصادی در ابتدا از ترکیدن حباب بازار مسکن شروع شد و بعد از آن به ورشکستگی و تعطیلی صدها بانک منجر شد.
ایالاتمتحده تلاش میکند با محرکهای مالی گسترده و تزریق نقدینگی و خلق پول، اقتصاد خود را از رکود خارج کند اما نرخ پایین رشد اقتصادی در سالهای بعد از بحران، نشان میدهد که اقتصاد آمریکا همچنان در رکود است و وارد حوزههای جدیتر هم شده است و بدهی تریلیون دلاری آن نه تنها برای آمریکا وحشتناک است بلکه برای هر کشوری که اقتصاد و پول خود را به اقتصاد و دلار آمریکا گره زده است یک تهدی جدی است.
82 کشور و 951 شهر به جنبش ضدسرمایهداری اشغال والاستریت پیوستند
ماجرای جنبش اشغال وال استریت هم از اینجا شروع شد که مدتها بود که نابرابری درآمدی در غرب خصوصاً در آمریکا به یک مسئله اجتماعی تبدیلشده بود و طبق آمارها از دهه ۱۹۷۰ خصوصاً در آمریکا بهصورت تصاعدی افزایش یافته بود، شعار مردم در این جنبش این بود: 1درصد، حق ما 99 درصد را خوردهاند. رکود اقتصادی در غرب این مسئله را تشدید کرد، طبقه متوسط و فقیر بیشترین آسیب را دید و دچار کاهش «درآمد» شد و در مقابل طبقه بالای «هرم درآمدی» ثروتمندتر از قبل شدند.
این نابرابری درآمدی به حدی جدی شد که در قالب پدیده اجتماعی «جنبش اشغال والاستریت» Occupy Wall Street OWS در جامعه آمریکا سر باز کرد.این جنبش اعتراضی که در ۱۷ سپتامبر سال ۲۰۱۱ کار خود را آغاز کرد و در کشورهای مختلف خصوصاً کشورهای غربی در قالب «جنبش اشغال» Occupy movement فراگیر شد.
این جنبش علیه نابرابرهای اجتماعی و اقتصادی در عمده کشورهای غربی و خصوصاً اروپایی دست به اعتراض زد.اعتراضات جنبش اشغال با عناوین اشغال مناطق مالی شهرهای مختلف، ظرف کمتر از یک ماه در ۹۵۱ شهر از ۸۲ کشور تکرار شد و در خود آمریکا در ۶۰۰ نقطه حرکتهای اعتراضی رخ داد.
این رکود اقتصادی تنها مربوط به امروز رکود و بحران اقتصادی در کشورهای لیبرال سرمایهداری نیست و پیش از این غرب در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم نیز چنین شرایطی را تجربه کرده است و در واقع برای چندمین بار است که غرب در رکود اقتصادی فرو میرود.
اعتراضات ضدسرمایهداری امروز فرانسه پیشبینی شده بود
واکنش مردم به بحران مالی سال 2007 در قالب پدیده اجتماعی «جنبش اشغال والاستریت» Occupy Wall Street OWS در جامعه آمریکا نمود پیدا کرد و اعتراضات گستردهای را علیه نابرابرهای اجتماعی و اقتصادی در عمده کشورهای غربی رقم زد. در سال 2014 متأثر از جنبش اشغال والاستریت، در اروپا، جنبش اشغال بانک مرکزی اروپا بروز پیدا میکند و برخوردهای خشنی بین مردم و نیروهای پلیس درمیگیرد.
بحران اقتصادی در اروپا مربوط به امروز فرانسه نیست، بلکه در همان رکود 2007 بحران به حدی رسید که تعداد بیکاران فرانسه را بیش از 3.5 میلیون نفر اعلام کردند که طبق آمارهای غیررسمی این عدد بسیار بیشتر از این است.
آتش زیرخاکستر بحران اقتصادی اروپا، این روزها در فرانسه دوباره سر باز کرده و روند اعتراض به نظام منحط سرمایهگرایی را دوباره به جریان انداخته است. ماهیت و جهت این اعتراضات از آمریکا تا اروپا تفاوتی ندارد، دغدغه مردم بریدن از نظام سرمایهگرایی است که به پشتوانه «علم اقتصاد» در طی 100 گذشته خود را بازتولید کرده است.
البته نابسامانیهای اقتصادی غرب محدود به فرانسه و آمریکا نیست، جدایی کشورهای اروپایی چون انگلیس از اتحادیه اروپا و ورشکستگی کشورهایی چون یونان تنها بخشی ز این معضلات است.
اقتصاددانان غربی : لیبرالیسم اقتصادی و علم اقتصاد در بحران است
ازاینرو، اندیشمندان غربی پبش از شروع قرن جدید، انتقادات گستردهای را با جدیت علیه ابعا مختلف نظام سرمایهگرایی آغاز کردند اما با گسترش بحران در سالهای اخیر، حجم گستردهتری از فعالیتهای انتقادی و تحلیلی آنها منتشر میشد؛ که این روند همچنان نیز ادامه دارد. روند نقد و تحلیل مزبور تاکنون به تولید و تألیف بیش از 1500 مجلد کتاب و دهها هزار مقاله، صدها فیلم مستند، سینمایی و سریال در آمریکا انجامیده است، که پیام آنها یک صدا این است: «لیبرالیسم اقتصادی و علم اقتصاد در بحران است.»
روند نقد و تحلیل مزبور تاکنون به تولید و تألیف بیش از یک هزار مجلد کتاب و دهها هزار مقاله، صدها فیلم مستند تلویزیونی، دهها فیلم سینمایی و سریال در آمریکا انجامیده است، که پیام آنها یک صدا این است لیبرالیسم اقتصادی و کاپیتالیسم در بحران است.
فهرستی از 1500 مجلد کتاب در مورد فروپاشی علم اقتصاد غربی در اختیار خوانندگان است
مجموعه «بحران در اقتصاد غرب/ علم اقتصاد در بحران» که در انتهای پاییز سال 1393 منتشر گردیده، واجد اطلاعات بیش از 700 مجلد کتاب پیرامون مسئله بحران اقتصادی بود که به عنوان ویراست یکم این مجموعه تلقی میشد.
با بررسیهای صورت گرفته از جانب پایگاه مرکز پایش فروپاشی اقتصاد لیبرالی، ویراست دوم این مجموعه در بهار 1394 منتشر گردید و با دارا بودن اطلاعات بیش از 1000 مجلد کتاب در سه بخش کتابهای ترجمهشده، تألیفی و ترجمهنشده (زبان اصلی) میتوان آن را يك مجموعه منحصر به فرد در حوزه مطالعات استراتژیک علم اكانومی و الگوی معيشت غرب محسوب كرد. همچنین ویرایش سوم این کتاب در حال تدوین است که شامل بیش از 1500 جلد کتاب است. این مجموعه هزار جلدی را از این لینک میتوانید مشاهده کنید.
لازم به ذکر است که در بخش چهارم این مجموعه، فهرست اطلاعات تمام کتابها قرار داده شده است که شامل عناوین 61 مجلد کتاب ترجمهشده و 26 مجلد کتاب تألیفی میباشد و از اینرو، تمام متون حوزه اقتصاد استراتژیک در گرایش بحران و فروپاشی را در بازار نشر ایران در بر میگیرد.