احیای روابط میان دولت سوریه و جنبش حماس، نیازمند صبر استراتژیک و برنامهریزی صحیح و سیاستی گامبهگام است.
گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو - دکتر حسین آجرلو؛ در چند ماه اخیر از یکسو اخباری از احتمال احیای روابط سوریه و جنبش حماس منتشر شده و نیز برخی از رهبران حماس در موضعگیریهای خود، مواضع مثبتی را نسبت به سوریه اتخاذ نمودهاند، ولی از سوی دیگر مخالفتهای انجام شده هم از سوی سوریه و هم از سوی برخی دیگر از رهبران حماس نشان داده اگرچه زمینهها و بسترهایی برای احیای روابط وجود دارد، ولی همچنان این روند با موانع اساسی روبرو است. در این نوشتار تلاش میشود به امکانسنجی احیای روابط حماس و سوریه پرداخته شود و برای این امکانسنجی، نیازمند بررسی تاریخی شکلگیری این اختلاف و همچنین موانع و دشواریهای احیای این روابط با در نظر گرفتن ضرورتهای آن هستیم.
محور مقاومت، محوری متشکل از کشورهای جمهوری اسلامی ایران و سوریه و گروههای مقاومتی همچون حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق، انصارالله یمن، جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین است که در چهار دهه اخیر دستاوردهای بزرگی همچون آزادسازی جنوب لبنان و نوار غزه، سرکوب تروریسم در عراق و سوریه، مقابله با زیادهخواهی عربستان سعودی در یمن و فعال کردن جبهههای مختلف علیه رژیم صهیونیستی را به دست آورده است بهطوریکه این محور به بزرگترین تهدید برای محور غربی، عبری و عربی در منطقه غرب آسیا تبدیل شده است. در ارزیابی علل موفقیت محور مقاومت میتوان به مواردی همچون: ۱- گرایشات انقلابی اصیل و اسلامی سازگار با جغرافیای هویتی و سرزمینی منطقه غرب آسیا؛ ۲- نظم تشکیلاتی و وحدت نسبی درونی بین عناصر؛ ۳- رهبری هوشمند با راهبرد متناسب؛ ۴- قدرت نظامی توانمند و درونزا؛ ۵- دستگاه امنیتی و ضد جاسوسی قدرتمند؛ ۶- الگوی جنگی متناسب با شرایط منطقه اشاره کرد.
در ساحت فعالیتهای سیاسی و نهضتی، بروز اختلافات میان عناصر یک محور، امر طبیعی است که محور مقاومت نیز از این امر مستثنا نیست. با آغاز بحران سوریه و برسازی یک بحران سیاسی به یک بحران هویتی با کلیدواژه شیعی و سنی و اخوانی و ضد اخوانی از سوی محور غربی، عبری و عربی، جنبش حماس و نظام سوریه دچار اختلاف شدند. این اختلاف و شکاف تا آنجا پیش رفت که جنبش حماس بهطور رسمی از مخالفان سوریه حمایت و دولت سوریه نیز در نوامبر ۲۰۱۲، ضمن پلمپ دفاتر حماس، با فعالیت این جنبش در سوریه مخالفت کرد که تاکنون نیز این وضعیت تداوم داشته است. رهبری محور مقاومت تلاش زیادی داشته تا با استفاده صحیح از پتانسیلهای این دو عنصر تأثیرگذار محور مقاومت، مانع از تأثیر منفی این اختلاف، بر روند مهار اقدامات محور غربی، عبری و عربی بر محور مقاومت شود، ولی میبایست پذیرفت که این اختلاف و شکاف تاکنون برای محور مقاومت آسیبزا بوده و در صورت تداوم آن، این آسیبها بیشازپیش خواهد شد.
ضرورتهای همگرایی به نظر میرسد احیای این روابط دارای ضرورتهایی است و عموماً نیز ضرورتها بر امکانپذیری یک پدیده بسیار تأثیرگذارند. مهمترین ضرورتهای احیای این روابط عبارتاند از:
۱-همانطور که بیان شد یکی از علل موفقیت محور مقاومت در چند دهه اخیر، نظم تشکیلاتی و وحدت نسبی درونی بین عناصر آن بوده است. در این چارچوب، در شرایط کنونی که شاهد اتخاذ راهبرد فشار حداکثری در ابعاد سیاسی، امنیتی، هویتی و اقتصادی در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی از سوی محور غربی، عبری و عربی علیه محور مقاومت هستیم، حل اختلافات درونی همچون اختلاف سوریه و جنبش حماس، بستر لازم را برای مقابله با این سطح از تهدیدات و همچنین تشکیل یک جبهه منسجمتر سیاسی فراهم میآورد.
۲-کنشگری فعال نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در پیرامون مرزهایش بهویژه در سوریه و نوار غزه نشان میدهد که میزان آسیبپذیری این رژیم بالا رفته بهطوریکه گاهی مقامات صهیونیست صحبت از جنگ میکنند. بخشی از این آسیبپذیری نظامی و امنیتی میتواند فعال شدن جبهههای متعدد در برابر این رژیم باشد. بهخصوص جبهه جولان به دلیل جایگاه ویژه و همچنین نقش لولا گونه آن در محور مقاومت از اهمیت زیادی برخوردار است بهطوریکه تسلط بر این منطقه ضمن متصل شدن جبهه شمال به منطقه کرانه باختری، رژیم صهیونیستی را در محاصره محور مقاومت قرار میدهد و در تحرک نظامی و امنیتی آن اختلال ایجاد میکند. فعال شدن این جبهه به همکاری بیشتر و انسجام درونی محور مقاومت بهخصوص سوریه و جنبشهای فلسطینی همچون جنبش حماس نیاز دارد.
موانع هم گرایی مجدد با توجه ضرورتهای فوقالذکر و شرایط حاکم بر روابط میان جنبش حماس و نظام سوریه به نظر میرسد احیای این روابط به دلیل وجود متغیرهای تأثیرگذار با موانع و دشواریهایی متعددی روبرو است و این موانع و دشواریها نیز تأثیر منفی بر امکان احیای این روابط دارد. مهمترین متغیرهای تأثیرگذار در ایجاد موانع و دشواریهایی احیای روابط جنبش حماس و نظام سوریه، عبارتاند از:
۱-متغیر هویتی: یکی از موانع جدی احیای روابط سوریه و جنبش حماس متغیر هویتی است، زیرا از یکسو جریان حاکم بر سوریه یعنی حزب بعث با توجه به ایدئولوژی سوسیالیستی و ملیگرایانه خود دارای گرایشات سکولار است و عموماً با فعالیت جنبشهای دینی همچون جریان اخوان المسلمین در این کشور مخالف است و از سوی دیگر جریانات اخوانی نیز به دلیل ایدئولوژی سکولار نظام سوریه از مخالفان جدی آن بهحساب میآیند، بهطوریکه درگیریهای خونینی در دهه هشتاد میلادی در سوریه بر همین اساس شکل گرفته و حتی در بحران اخیر سوریه، گروههای دارای ایدئولوژی اسلامگرا اخوانی از سردمداران مقابله با نظام سوریه بودند. این در حالی است که جنبش حماس نیز از نظر هویتی نزدیک به ایدئولوژی اسلامگرای اخوان المسلمین است و اگرچه در یک دوره زمانی طرفین به دلیل اولویتهای محور مقاومت و وساطت جمهوری اسلامی ایران، از مواضع خود نسبت به یکدیگر کوتاه آمدند، ولی این متغیر همچنان بین طرفین بهصورت فعال وجود دارد. گفتنی است برسازی یک بحران هویتی از سوی محور غربی، عبری و عربی در این امر بیتأثیر نبوده بهطوریکه زمینه ایجاد اختلاف عمیق را بین طرفین فراهم کرده و طرفین نزدیکی به یکدیگر را برخلاف هویت تعریف شده خود میدانند. به نظر میرسد تا زمانی که رگههای پررنگ بحران برسازی شده هویتی وجود داشته باشد، این متغیر یکی از جدیترین موانع احیای روابط سوریه و جنبش حماس محسوب میشود.
۲-متغیر روابط با ترکیه و قطر: در آغاز تحولات جهان عرب دو کشور ترکیه و قطر با اتخاذ راهبرد تغییر نظام در سوریه، به دنبال افزایش جایگاه خود در معادلات منطقهای در غرب آسیا بودند. در این چارچوب از مخالفین نظام سوریه حمایتهای نظامی، امنیتی و اقتصادی کردند و حتی در مواردی وارد ائتلاف با محور غربی، عبری و عربی شدند؛ اگرچه در شرایط کنونی به دلیل مدیریت سیاسی و امنیتی محور سوری، ایرانی و روسی، سطح دخالت این کشورها در سوریه کاسته شده، ولی همچنان تعارضات جدی میان نظام سوریه و کشورهای قطر و ترکیه وجود دارد. گفتنی است جنبش حماس نیز بعد از آغاز بحران سوریه به دلایل هویتی و اقتصادی به سمت تقویت روابط با این کشورها پیش رفت تا جایی که دفتر سیاسی این جنبش از دمشق به دوحه انتقال پیدا کرد و جنبش حماس توانست کمکهای سیاسی و اقتصادی از این دو کشور اخذ نماید و تاکنون نیز این روابط با فراز و نشیبی از سوی طرفین حفظ شده است. به نظر میرسد متغیر روابط با قطر و ترکیه از سوی جنبش حماس و سوریه یکی از موانع پیش روی احیای روابط بین طرفین محسوب میشود.
۳-متغیر اعتماد در ائتلافسازی:عموماً ائتلافها و روابط استراتژیک میان بازیگران عرصه بینالمللی برای کسب حمایت خارجی در زمان بحرانها و تهدیدات ایجاد میشود و یکی از عناصر شکلگیری و ایجاد این ائتلافها وجود اعتماد نسبی است. با توجه به رویکرد جنبش حماس نسبت سوریه و همچنین برخی از همکاریهای نظامی و امنیتی این جنبش با مخالفان سوری در زمان بحران، عنصر اعتماد میان طرفین دچار خدشه شده است. در این شرایط از یکسو نظام سوریه از احیای روابط با حماس این نگرانی را دارد که در صورت اوجگیری دوباره بحران، مجدداً شاهد رویکرد تقابلی این جنبش باشد و از سوی دیگر جنبش حماس نیز این نگرانی را دارد در صورت احیای روابط از سوی برخی از جریانات سیاسی و امنیتی سوری که از اقدامات گذشته حماس خشمگین هستند، مورد تهدید قرار گیرد. تا زمانی که طرفین به یک اعتماد نسبی به یکدیگر نرسند احیای روابط از این ناحیه با مانع روبرو است.
۴-متغیر بسترسازی احیای روابط میان حامیان: بعد از افزایش شکاف میان جنبش حماس و نظام سوریه، دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای طرفین اتهامات سنگینی را علیه یکدیگر وارد کردند و در این زمینه رسانههای وابسته به محور غربی، عبری و عربی و همچنین محور ترکی و قطری، این امر را با توجه به اهداف سیاسی و امنیتی خویش تشدید کردند بهطوریکه احیای روابط میان طرفین، نیازمند بسترسازی و زمینهسازی تبلیغاتی و رسانهای برای کسب حمایت از این روند است و به نظر میرسد با توجه به وضعیت کنونی افکار عمومی در سوریه و فلسطین، این موضوع نیازمند زمان و کارکرد صحیح رسانهای و تبلیغاتی در این راستا است.
جمعبندی در جمعبندی مطالب فوق در مورد امکانسنجی احیای روابط میان جنبش حماس و نظام سوریه با در نظر گرفتن موانع و دشواری و همچنین ضرورت آن برای محور مقاومت میتوان گفت: احیای این روابط اگرچه در یک بازه کوتاهمدت از امکان کمی برخوردار است، ولی در میانمدت و بلندمدت امکانپذیر است. احیای روابط میان این دو عنصر تأثیرگذار در محور مقاومت نیازمند صبر استراتژیک و برنامهریزی صحیح و سیاستی گامبهگام است که این امر با اتخاذ راهبردها و سیاستهای مناسب بهخصوص تحرک بیشتر از سوی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان ستون اصلی محور مقاومت، موفقتر خواهد بود.