به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در روزهای اخیر برخی سینماگران ضمن ادعای همدلی با خانوادههای شهدای پرواز تهران اوکراین، از حضور در جشنواره فیلم فجر انصراف دادهاند. این در حالی است که از میان انصرافدهندگان، جمع کثیری هیچ اثری در جشنواره نداشتند و صرفاً از حضور در جشنواره به عنوان تماشاچی انصراف دادند! اما انصراف برخی دیگر که در مقام کارگردان یا بازیگر در جشنواره فیلم دادهاند، انصرافشان به معنای داورینشدن توسط اعضای هیأت داوران و دریافت نکردن جایزه از سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر است.
حال سید شهاب حسینی، بازیگر کشورمان که سابقه دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر، نخل طلای کن و خرس نقرهای جشنواره برلین را در کارنامه خود داراست، با انتشار متنی در صفحه شخصی خود نسبت به انصراف برخی هنرمندان از جشنواره فیلم فجر واکنش نشان داده است.
متن این یادداشت بدین شرح است:
دوستان. هموطنان، همدردان. مردم رنجیده و رنجدیده. روحمان آزرده و دلمان شکسته، میدانم. اعتمادمان سلب شده و حال عمومی ما را به این روز در آورده. در همین سرزمین زیستم و چون شما نیک میدانم. اما این را نیز میدانم که روزگار امروز محصول غلبه همیشگی احساسات بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاریخ و در همه سطوح اجتماعی و فرهنگی است.
وارث یکی از بزرگترین گنجینههای تاریخ و ادبیات در جهان هستیم در حالی که در زندگی روزمرهمان نهادینه نشده و نمودی ندارد. برخورد احساسی ما درباره آینده شخصی و اجتماعیمان مانع از درخشش آفتاب آگاهی و عقلانیت در زندگیمان شده. تا آنجا که اول عمل میکنیم بعد فکر میکنیم و چه بسیار که فکر نکرده عمل میکنیم. فرمانی در دست احساسات برخاسته از عجله در همه چیز. در تصمیمگیری، قضاوت، اظهار نظر، گرایش و واکنش. وقت آن نرسیده که بیش از پیش از چاشنی تأمل و تفکر و تعقل بهره ببریم؟
درباره سیاستهای کلان مملکتی چون از دانش کافی برخوردار نیستم، صاحبنظر هم نیستم و بعید میدانم نظر شخصیام تأثیر چندانی بر روند وقایع داشته باشد. هرچند عیان است نسبت به دو دهه قبل، بیشتر از غلبه احساسات بر منطق رنج میبریم. اما در حیطه حرفهای خود گاهی ناگزیر از ذکر مطالبی هستم.
در احوالات مواج و گل آلود. کم نیستند موجسواران و ماهیگیران آب گلآلود. با عشق و ارادت به تمامی خانوادههای داغدار وقایع اخیر به خصوص عروجیان هواپیمای مسافربری، لازم به ذکر میدانم سقوط سهمگین دیگری تهدیدمان میکند. و آن، سقوط از مرز استانداردهای رفتاری در جامعه است که این روزها در انواع مختلف شاهد آن هستیم. از صفحه تلویزیون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضایهای حقیقی و مجازی.
دوستان. شاید در حال حاضر شرایط فعلی متناسب این مطلب نباشد اما عملکرد تعدادی از همکاران که بعضاً در پشت آن انگیزههای شخصی فراوان موج میزند، این واکنش را طلب میکند.
جشنواره فیلم فجر جدای از نام و مناسبت برگزاری آن، به لحاظ تکنیکی همواره تنها جشنواره رسمی کشور تلقی میشده که شاید کلیه سیاستهای سینمایی سال بعد از خود را اعم از نوبت اکران آثار، سیاستهای تولید، روش و خط مشی سینما را رقم میزده و از این بابت همواره مورد توجه سینماگران در بخشهای مخلتف و محلی جهت ارائه، کشف، رشد و پیگیری فعالیت حرفهای قلمداد میشده. لذا حضور در آن همواره برای فیلمسازان داخلی حائز اهمیت بوده. هر ساله هم شاهد استقبال گسترده مردم و خاصه مخاطبین سینما بوده و طی سالهایی که از آن گذشته، رقمزننده بخش قابل توجهی از تاریخ سینمای ایران بوده که مسلماً مانند بسیاری جشنوارهای دیگر در دنیا متولیان دولتی داشته.
حال تعدادی از همکاران بنای اعلام انصراف از جشنواره گذاشتهاند. با احترام به تصمیم شخصی آنان، نسبت به آن نقدی دارم که عرض میکنم. اولا این حرکت دامنزدن به افتراق جامعهشکن خودی و ناخودی است. و این در حالی است که جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند. این رفتار حتی در میان هنرمندان و طرفداران و مخاطبینش نیز شکاف عمیق و شاید جبرانناپذیری ایجاد کند که به صلاح هیچ کس نیست. و این تصور که کسانی که ترجیح به انصراف نمیدهند همدرد و شریک حال مردم و جامعه نیستند، و موضعی مغایر با مردم دارند، سخت اشتباه است. حق یک فیلم با تمام مشقات و مشکلاتی که در راه ساخته شدن دارد، هست که دیده شود و در مناسبتی رسمی مورد ارزیابی قرار گیرد. این موضوع از بابت انگیزه تمامی عوامل یک فیلم با سرنوشت هنر سینمای کشور، ارتباط مستقیم دارد. چه بسا که طی دهههای گذشته چنانچه نیم تمرکز سیاسی و نظامی کشور را اگر صرف ساختن فرهنگ سینما به قدرت هماوردی با هالیوود میکردیم، شاید امروزه با تکیه بر غنای تاریخی و فرهنگی و ایمانی که از آن برخورداریم، نیمی از جهان را به مرام و آیین خویش در آورده بودیم. بماند.
در نهایت قربانی شدن فرهنگ و هنر هم دستکمی از دیگر فجایع ندارد. دوم اینکه این جشنواره تماماً امکان بدل شدن به یادوارهای برای تقدیم شدن آثار به از دست رفتگان مدت اخیر و زنده نگه داشتن یاد آنها را داراست و تریبونی برای بیان رسای احساسات و همدردی با دردمندان. یادوارهای که رنگ و بوی یاران از دست رفته را به خود بگیرد و تبدیل به مراسمی برای گرامیداشت و زنده نگه داشتن شکوه یادشان باشد.
لذا این بنده کوچک بدینوسیله این حرکت را تایید نمیکنم و آن را گامی در جهت همدردی تلقی نمینمایم. هنر و فرهنگ حق مردم هر سرزمین است و در هر محفلی و تحت هر عنوانی که مجال بروز و ظهور پیدا کند، تاثیرگذار جامعه خویش خواهد بود. ای کاش نیتهایمان هم خالص باشد، و بنا به صلاح شخصی خود ـ فیالمثل ترس از برخورد تحقیرآمیز مخاطب با فیلممان به سیاق و روال ادوار گذشته ـ پشت احساسات پاک مردم قایم نشویم. اوست یگانه حی و حاضر و ناظر. هم قصه نانموده داند، هم نامه نانوشته خواند.
بله احساسات و هیجانات در جامعه ما زیاده...اما به این معنا نیست که جامعه ما بدون تعقل خواستار برخورد با آمریکایی ها شده... اتفاقا این عین تعقل بود...چرا که عقل حکم میکنه جواب قلدرها رو بدی... و الا روز به روز بدتر میکنن...
کجای جهان جواب ندادن به قلدرها باعث بهتر شدن همه چیز شده؟
اینکه عده ای از ضربه خوردن محبوبشون آمریکا ناراحتن و هواپیما رو بهانه کردن به کنار... اما برخود با آمریکا عین عقله... چرا که عدم برخورد وقاحت بیشتری از طرف آمریکا رو به بار می اوورد... اون وقت باید بعد از موشک خوردن تو خاک کشور پاسخ میدادیم... و اون وقت این هنرپیشه های شاعرمون دستشون می اومد عقل چیه!
البته جناب شهاب حسینی گفتن که تخصصی در حوزه سیاست و اینها ندارن اما ایشونم تو انتخابات برای جناب روحانی تبلیغ کردن و پست انتشار دادن و بسیار مفصل نوشتن که تحقیقات نموده ان و ماحصل تحقیقات شده جناب روحانی!
و البته اینجا هم باز تحلیل نموده ان که مردم فکر نکردن گفتن انتقام بعدش متوجه شدن چیکار کردن و چه نتیجه ای داره!
متاسفانه مترسک های مجازی برای این جماعت همیشه مردمن... و مردم... و اون میلیون میلیون جمعیت های توی خیابان برای راهپیمایی ها ... به حساب نمیان...