عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت گفت: بین مسئولین مردم و صنعتگران خودرو بی اعتمادی شدیدی به وجود آمده و یکدیگر را به دروغگویی متهم میکنند چرا که ...
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، به نظر میرسد اخبار مربوط به دادگاههای رسیدگی به جرائم سلاطین بازارهای مختلف درایران برای مردم عادی شده است. اعدام سلطان سکه که انتظار میرفت به کاهش قیمت و از بین رفتن تلاطم این بازار منجر شود، این بار نه تنها پای سلطان بلکه ملکه خودرو را نیز به جرگه متهمان کشاند، متهمانی که امروز اعدام میشوند و جزای به هم ریختن بازار و دلالی را با جان خود پس میدهند، اما سوال اینجاست چرا ما نمیتوانیم یک خودرو ثبت نام کنیم؟ چه کسانی پشت ثبت نامهای چند هزار دستگاه خودرو هستند و اصلا چرا ساختار اقتصادی کشور سلطان زاست؟ امیر حسین کاکایی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت و کارشناس خودرو در این گفتگودر همین رابطه توضیحاتی ارائه داده که در ادامه مشاهده میکنید.
چرا در هر بخش اقتصاد کشور یک روز سلطانی رسانهای میشود و خبرساز شدن سلطان بعدی چندان طولانی نمیشود؟ سوال مهمی است که چه عواملی باعث به وجود آمدن سلاطین در اقتصاد ایران شده اند؟ البته بنده معتقدم همین کلمه سلطان را از نظر لغت شناسی باید مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که سلطان به معنای فرمان دهنده از بالاست؟ یا در اقتصاد ایران معنای تازهای یافته است! بنده در اقتصاد ایران هرگز باور نمیکنم که یک نفر به تنهایی بدون دستهای پشت پرده بتواند چندین هزار دستگاه خودرو خریداری کند، البته در اقتصاد ایران توهم توطئه کار را برای پشت پرده نشینها راحتتر کرده است چرا که همیشه مشکلات را گردن یک نفر دیگری میاندازند و چنین وانمود میشود که با مجازات آن یک نفر بخش مهمی از مشکلات رفع میشود در حالی که مشکلات جامعه ما ساختاری است که به وجود آورنده سلطانها شده است. همین مشکلات ساختاری است که مردم عادی را به روزی انداخته است که به دلیل نگرانی از کاهش ارزش پول ملی ناخودآگاه به سمت دلالی کشیده شده اند.
یعنی معتقد هستید که ساختارهای غلط مردم را در بازارهای مختلف اقتصادی به نوعی تبدیل به دلال کرده است؟ بله. مثلاً رونق گرفتن بورس و ورود جمعیت زیادی که حتی الفبای بورس بازی را هم بلد نیستند ناشی از اجبار کردن مردم برای سرمایه گذاری در یک بازار است، اصلا مگر همهی مردم باید وارد بورس شوند یا در بازارهای سکه و ارز دلالی کنند؟ قطعا نقش بانک مرکزی در این موضوع کم نیست در حالی که یکی از وظایف بانک مرکزی حفظ ارزش پول ملی است. وقتی بانک مرکزی قادر به حفظ ارزش پول ملی نیست چه توقعی وجود دارد که من کارمند یا کارگر برای حفظ ارزش سرمایه ام وارد این بازار و آن بازار نشوم؟ تمام سرگردانی مردم در بازارها برگرفته یا نتیجه سیاستهایی است که یک به یک غلط است، بنابراین در این وضعیت همهی ما ناخواسته استاد اقتصاد شده ایم. مسوولین مردم را مجبور کرده اند که اقتصاد یاد بگیرند! بچهها از همان کودکی با مفهوم تورم آشنا میشوند. مردم عادی باید از قبل پیش بینی کنند که این سهام خوب است یا بد، در حالی که دلیلی برای این همه دغدغه اقتصادی مردم وجود ندارد، زمانی اقتصاد توسعه مییابد که مردم برای رشد در رشته تخصصی خود دغدغه داشته باشند نه اینکه همهی جامعه متخصص تورم و کاهش ارزش پول ملی شوند! این موضوع در دراز مدت توان جامعه را میگیرد چراکه عمده تمرکز و توان مردم برای دنبال کردن خبرهای تخصصی اقتصادی هدر میرود، لذا دایم نگران افزایش قیمت سکه، ارز، خودرو و مسکن هستند.
ریشه مشکلات اقتصادی در کجاست؟ همین امروز صبح رییس بانک مرکزی به مردم اخطار میداد که مواظب ورود به بازار ارز باشید! اصلا بخشهای مختلف اقتصاد کشور مثل هواشناسی هر چند وقت یک بار درباره وقوع طوفان به مردم اخطار میدهد! که وارد فلان بازار نشوید خطرناک است یا هوای فلان بازار خوب است! تمام این آشفتگیها ناشی از سیاست گذاریهای غلط کلان در هر بخش است. هر چند دست اندرکاران سیاسی و اقتصادی کشور تلاش میکنند اینگونه توضیح دهند که تحریم و کرونا و کاهش قیمت نفت و کاهش صادرات نفت عامل آشفتگی اقتصاد ماست، اما مشکل از جایی آب میخورد که کار به دست اندرکاران و متخصص سپرده نمیشود.
مثال واضح این مساله موضوع کروناست، وقتی کار درمان و غلبه بر بیماری کرونا به تیم تخصصی وزارت بهداشت سپرده میشود و مقام معظم رهبری در جلسه اینترنتی اعلام میکنند که من تابع تصمیمات تخصصی شما هستم، یعنی تایید اهمیت حضور متخصصان در هر رشته و موضوعی. وقتی کار به جایی میرسد که نماز جمعه تعطیل میشود یعنی ما به تخصصها اعتماد میکنیم، عجیب است که بقیه دولتمردان در سایر زمینهها به متخصصان اعتماد نمیکنند! بانک مرکزی چند وقتی است تلاش کرده تا در برخی زمینهها نظر متخصصان را لحاظ کند، اما در سایر بخشها چنین رویهای دیده نمیشود و بخش خودرو یکی از آنهاست. چند سال قبل بعد از بحران ورشکستگی صندوقهای اعتباری که بانک مرکزی نظارت چندانی بر آنها نداشت مشاهده کردیم عدهای از مردم در مقطع زمانی کوتاهی سودهای آنچنانی دریافت کردند بعد با ورشکستگی صندوقها به خاک سیاه نشستند، دولت در بحران اعتراضات به وجود آمده تلاش کرد بخشی از پول مردم را جبران کند، در واقع از جیب ملت ایران به آن تعداد کمک کرد که خود این موضوع اشکال بزرگی بر عملکرد غلط و غیر تخصصی دولت و بانک مرکزی است که آن زمان اعتقادی به استفاده از نظرات راهبردی متخصصان نداشت.
آیا چالشهای بخش خودروسازی کشور هم ناشی از نگاه و مدیریت غیر تخصصی دراین بخش است؟ در مورد خودرو از ۲ سال پیش به طور خاص، البته اشتباهات سی سال گذشته همچنان به قوت خود باقی است، اما فعلا درباره این ۲ سال با شما بحث دارم که افرادی در موضوع خودرو دخالت کردند که حتی یک بار هم یک کارخانه خودروسازی را از نزدیک ندیده بودند، یا یک بار داخل خط تولید راه نرفته بودند، یا یک بار چک حقوق کارگران را از نزدیک ندیده بودند! خیلیهایی که برای قیمت گذاری خودرو نظر میدهند در اصل فاتحه صنعت خودرو را میخوانند. اگر این افراد در بخش خودرو متخصص بودند الان میزان خسارت خودرو سازی ایران ۴۰ هزار میلیارد تومان نبود. درباره قیمت گذاری خودرو تا کنون چندین فرض مطرح شده یکی اینکه اگر قیمت خودرو را در خودروسازی کنترل کنیم، قیمت بازار کنترل میشود، فرض دیگر این است که به خودرو ساز فشار بیاوریم ریخت و پاشهای خودروسازی کم میشود و به تدریج احیا میشود، در حالی که در عمل این اتفاق نیفتاد به این دلیل که ولخرجیها ظرفیتی دارد لذا این فرض از ابتدا غلط بود. متاسفانه تصمیم گیران صنعت خودرو ساختار هزینهها را در این بخش نمیشناسند. یعنی ساختار صنعت خودرو ما به گونهای است که حداکثر میتوان ۵-۱۰ درصد هزینهها را کاهش داد، آن هم با سختی بسیار زیاد، چرا که در صنعت خودرو اکثر هزینهها فیکس است و دست صنعتگران و مدیران نیست. فولاد و آلمینیوم براساس قیمت بین المللی تعیین میشود، لذا همه چیز دست به دست هم میدهد و مشاهده میکنیم مدیر هیچ اختیاری ندارد، حداکثر اختیاری که دارد در حدود ۱۰ درصد کل هزینه هاست جالب است در چنین وضعیتی از مدیران خودرو سازی انتظار میرود که هزینه هایشان را نصف کنند. متاسفانه بین مسوولین، مردم و صنعتگران خودرو بی اعتمادی شدیدی به وجود آمده استو همه یکدیگر را به دروغگویی متهم میکنند، مسألهای که باعث بی اعتمادی میشود و از تخصص متخصصین استفاده درستی به عمل نمیآید. در نتیجه عدم استفاده از متخصصین و شناخت بازار و وضعیت اقتصادی ظهور سلاطین در بخشهای مختلف اقتصاد کشور بعید و عجیب نیست.