آخرین اصلاحیه آییننامه ارتقای اساتید، اعتراض بسیاری از کارشناسان را در پی داشت، به همین منظور به گفتگو با استادیار دانشگاه آزاد پرداختیم تا از چالشهای ایجاد شده برای اعضای هیئت علمی پس از اجرای این آییننامه آگاه شویم.
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سال ۹۴ بود که اساتید دانشگاهی یکی پس از دیگری اعتراضات خود را به آییننامه به اصطلاح، اصلاح شده ارتقاء اساتید اعلام کردند، وزارت علوم نیز پس از انتقاد رهبر معظم انقلاب مبنی بر مقاله محوری آییننامه ارتقاء اساتید، آخرین تغییرات خود را در یک بند پژوهشی خلاصه و در سال ۹۷ به دانشگاهها ابلاغ کرد؛ و با همین روش بدون توجه به الباقی ایرادت پروند اعتراضات به آییننامه ارتقاء اساتید را به کلی بست.
کورش عاکف خلخالی استادیار دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه آزاد اسلامی نیز از جمله اساتیدی محسوب میشود که در جهت ارتقاء رتبه علمی خود بارها با این آییننامه دست و پنجه نرم کرده است، به همین منظور به گفتگو با او پرداختیم تا چالشهای که اساتید دانشگاهی در آییننامه ارتقاء اساتید با آن مواجه هستند را مورد بررسی قرار دهیم.
همیشه قانون غلط بدتر از بی قانونی است، وقتی رتبه افراد به تعداد کتاب یا مقالات تالیف شده آنها ختم میشود مسلما شما با یک شخص مقاله ساز و کتاب ساز روبه رو خواهید شد به نحوی که آن را به سوی کمیت سوق دادهاید نه کیفیت.
مهمترین وجه قابل اصلاح در این آییننامه ارتقاء اساتید از نظر شما مربوط به چه موضوعی میشود؟
نگرشی که در راستای تدوین آییننامه ارتقاء اساتید وجود دارد از نظر بنده غلط است و باید مورد بازنگری قرار گیرد. مهمترین نکته در این میان مربوط به ارزش گذاری افراد میشود که متاسفانه در کشور ما براساس کمیت است نه کیفیت، این آییننامه اذعان میکند که افراد برای ارتقاء لزوما باید به ارائه مقاله بپردازند. همیشه قانون غلط بدتر از بی قانونی است، وقتی رتبه افراد به تعداد کتاب یا مقالات تالیف شده آنها ختم میشود مسلما شما با یک شخص مقاله ساز و کتاب ساز روبه رو خواهید شد به نحوی که آن را به سوی کمیت سوق دادهاید نه کیفیت. به عنوان نمونه شخصی بنیانگذار رشته دامپزشکی است، اما تعداد کل مقالات آن به ۵ عدد هم نمیرسد، اما شخص دیگری که از نظر علمی در سطح متوسطی قرار دارد تا کنون ۱۲۰ مقاله ارائه داده است که هیچ کارایی نیز ندارند با این وضع چگونه میتوانند ملاک ارتقاء را مقاله در نظر بگیرند!
البته قصد ندارم بگویم به طور کل بحث ارائه مقاله رها شود اما بهتر است مسائل دیگری همچون رابطه استاد با دانشجو و میزان موفقیت دانشجویان پس از فارغ التحصیلی در رشته خود و میزان رضایتمندی آنها نیز سنجیده شود.
اساتید دانشگاهی در بخش آموزشی آییننامه ارتقاء اساتید با چه چالشی روبه رو هستند؟
نحوه ارزیابی اساتید همچنین سبب میشود تا تمایل اساتید به سمت تدریس دانشجویان کارشناسی ارشد افزایش یابد، زیرا در میزان امتیاز دادن به مدرسان کارشناسی و کارشناسی ارشد نابرابری وجود دارد به عنوان مثال استاد مقطع کارشناسی ارشد با ۱۶ ساعت تدریس موظفی ۳۲ ساعت را دریافت خواهد کرد، اما استاد دانشجویان کارشناسی لازم است ۳۲ ساعت تدریس کند تا موظفی ۳۲ ساعت خود را دریافت کند. در حالی که دوندگی استاد در دوره لیسانس بیش از دوره کارشناسی ارشد است. البته این مسئله در برخی از اساتید صدق میکند، زیرا بسیاری از آنها برای ارتقاء و دریافت حقوق کارنمیکنند.
از طرفی هم تعامل با دانشجوی فوق لیسانس راحتتر است، زیرا دانشجویان لیسانس عموما سردرگم هستند و برخی از آنها به دلایلی همچون فرار از سربازی و نماندن در خانه وارد دانشگاه شدهاند، اما دانشجویان تحصیلات تکمیلی با انگیزه آمدهاند بنابراین کار کردن با آنها بسیار راحتتر خواهد بود.
تعامل استاد با دانشجو بسیار مهم است بنده استادی را میشناسم که با رتبه علمی دکتری به دانشجویان تحصیلات تکمیلی درس میدهد، اما ارتباط با دانشجو را در حد رتبه علمی لیسانس نیز بلد نیست، زیرا کلاسها را به ترتیب نگذرانده است تا به پایههای مختلف درس داده باشد و به صورت تجربی ارتباط با دانشجو را آموزش ببیند.
متاسفانه در برخی موارد نیز اساتید برای به دست آورن آن رتبه دست به سرقت علمی میزنند. بنده خود در ایران شاهد مقالهای بودم که کپی برابر اصل مقاله خارجی بود به طوری شما درآن مقاله حتی تلاشی برای تغییر دستور زبان آن نمیدیدید.
در آییننامه ارتقاء اساتید چاپ مقالات در مجلات بینالمللی از امتیاز وِیژهای برخوردار شده است؛ آیا شما موافق این موضوع هستید؟
اصرار به ارائه مقالاتی که در مجامع بینالمللی چاپ میشود نیز یکی دیگر از مسائلی است که در آییننامه ارتقاء اساتید باید مورد بازنگری قرار گیرد، زیرا همین مقاله سازی باعث شده است تا نام ایران به نیکی در خارج از کشور برده نشود. متاسفانه در برخی موارد نیز اساتید برای به دست آورن آن رتبه دست به سرقت علمی میزنند. بنده خود در ایران شاهد مقالهای بودم که کپی برابر اصل مقاله خارجی بود به طوری شما درآن مقاله حتی تلاشی برای تغییر دستور زبان آن نمیدیدید. همین ماجراها سبب شده است تا داوران ایرانی نیز سخت گیرتر شوند و به سختی مقالات isi را قبول کنند.
نوشتن مقاله بسیار مهم است ازنظر بنده لازم است نگارنده آن، «ph.d» داشته باشد. وقتی شما دانشجوی فوق لیسانس را وادار میکنید تا مقاله بنویسد و او توانایی چنین کاری را ندارد یا به دنبال سرقت علمی میرود و یا با پرداخت پول به افرادی مقاله دریافت میکند. بنده تمام این موارد را حاصل ارزش نهادن بیش از حد به چاپ مقالات در مجلات بینالمللی میدانم.
از طرفی سخت گیریهایی که برای قبول مقالات میکنند به صورت یکسان برای همه رشتهها انجام نمیشود به عنوان نمونه در رشته خود بنده که مربوط زبان و علوم انسانی است به سختی مقالات پذیرفته میشوند، اما در رشتههای پزشکی و مهندسی این چنین نیست. وقتی بنده خود را با شخصی که هم سن و سال من است، اما در رشته پزشکی فعالیت میکند، مقایسه میکنم شاهد این هستم که او با چندین مقاله دانشیار شده است، اما بنده به دلیل مقالات اندکتر استادیار هستنم! و این برای یک استاد دانشگاه ناامید کننده است، زیرا مهمترین مرحله ارتقاء او به نگاشتن مقاله اختصاص یافته است.
بحث دیگری که در این زمینه وجود دارد مربوط به تصمیمات دانشگاهها میشود که تا یک مدت زمانی به ارائه مقاله مشترک با دانشجو امتیاز میدهند و از مدتی به بعد آن را فاقد امتیاز میخوانند در صورتی که استاد برای ارائه آن مقاله زحمت کشیده است.
برخی نیز معتقد هستند اساتید دانشگاهی نباید به چاپ مقالات در مجلات خارجی بپردازند، اما باید این موضوع را در نظر گرفت که برای این کار لازم است زیر ساختهایی لازم فراهم شود به عنوان نمونه ما پیش از هرچیزی باید یک ژورنال بینالمللی در کشور داشته باشیم تا علاوه بر کشور خود، کشورهای دیگر نیز به چاپ مقالات در آن بپردازند.
باید به بازار کارتوجه شود و به تناسب آن دانشجو پرورش دهیم اگر در جامعه برای رشته مهندسی یا پزشکی یا علوم انسانی بازار کار وجود ندارد چرا به تربیت آنها میپردازیم لازم است در این زمینه زیرساختهای لازم ایجاد شود تا قضیه را از بیخ و بن اصلاح کند.
مهمترین مشکل ارتباط دانشگاه و صنعت چیست؟ در این خصوص آییننامه ارتقاء اساتید چه تغییراتی باید داشته باشد؟
در حوزه ارتباط دانشگاه با صنعت نیز مهمترین مسئله نبود زیرساختهای لازم است، این ارتباط اکنون کاملا مسدود است به طوری که دانشگاه و صنعت هر کدام به طور جداگانه به کار خود میپردازد. متاسفانه هیچ گاه حرف دانشگاه در مجامع صنعتی شنیده نمیشود. چیزیی که اکنون در جامعه شاهد آن هستیم این است که صنایع در صنعت خودروسازی گیربکس آلمانی را بر روی ماشین کرهای میگذارد و به جامعه تحویل میدهد، اما حاظر نیستند بودجه آن را به دانشگاه بدهند تا آنها با پژوهش به تولید داخل دست یابند؛ بنابراین باید قوانینی اتخاذ شود تا صنعت به سمت دانشگاه حرکت کند از طرفی نیز باید تفکیک رشتهها مدنظر قرار گیرد، زیرا تمام رشتهها قابلیت ارتباط با صنعت را ندارند حتی اگر داشته باشند نیز شرایط آن در جامعه وجود ندارد.
مشکل عمده دیگری که درجامعه ما دیده میشود عدم تناسب ورودی دانشگاهها با میزان نیاز کشور است، اگر این تناسب رعایت شود یعنی به میزانی که دانشجوی مهندسی فارغ التحصیل میشود به همان میزان دانشجو در آن رشته جذب شود و برای همان تعداد نیز در جامعه کار تعریف شده باشد وقتی این توازن رعایت نمیشود ما با شرایط رو به رو می شویم که دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری به دلیل نبود شغل مناسب به رانندگی درتاکسی و اسنپ میپردازند.
در این زمینه باید به بازار کارتوجه شود و به تناسب آن دانشجو پرورش دهیم اگر در جامعه برای رشته مهندسی یا پزشکی یا علوم انسانی بازار کار وجود ندارد چرا به تربیت آنها میپردازیم لازم است در این زمینه زیرساختهای لازم ایجاد شود تا قضیه را از بیخ و بن اصلاح کند.
آییننامه ارتقای اساتید در حوزه فرهنگی از حالت وتویی خارج شده از نظر شما چه تغییراتی باید در این بخش ایجاد شود؟
متاسفانه گروهی فرهنگ را تنها در مذهب خلاصه میکنند و کلاسهای آن را به کلاسهای آموزش اسلامی تقلیل میدهند، اما بحثهای دیگر همچون، موسیقی نقاشی نادید گرفته شده است. در حوزه فرهنگی برخی نیز میگویند که بهتر است برای بهبود رابطه استاد با دانشجو برای اساتید کلاس برگزار شود از نظر بنده این موضوع را باید با نظارت دقیق انجام داد، چون برخی اساتید در این زمینه نیازی به شرکت در کلاسها ندارند بنابراین نیاز به یک نظارت بلند مدت وجود دارد تا کارایی یابد. حتی اگر این کار انجام شود یعنی اساتید در ۸۰ ساعت کلاس شرکت کنند، اما تنها به کمیت آن توجه شود نه کیفیت، کاری را از پیش نخواهد برد.
آیا بخش چهارم آییننامه ارتقاء اساتید که مربوط به فعالیتهای اجرایی میشود نیازمند اصلاح است؟
بله، آییننامه ارتقاء اساتید در کار اجرایی نیز باید مورد بازنگری قرار گیرد، زیرا هرکسی توانایی انجام کارهای اجرایی را ندارد، میخواهم بگویم یک نفر که چندین سال مدیریت کرده بهتر میداند چه کند تا فردی که تا به حال کار اجرایی انجام نداده است ما در دانشگاه خود نزدیک به ۵ سال میشود که مدیر گروه خود را به صورت پی در پی انتخاب میکنیم، زیرا معتقد هستیم که او چم و خم امور را میداند و هرکسی بخواهد جای او باشد باید به همان میزان تجربه کسب کند، در این نوع از ارزش گذاری هر استاد دانشگاه ضروری است که تعداد معینی سابقه مدیریت در پرونده مدیریت خود داشته باشد، اما به این موضوع توجه نمیشود که پراید نمیتواند صخره نوردی کند! و هر کسی را برای چیزی ساختند شخصی در حوزه مدیرتی خوب است و شخص دیگر در حوزه تدریس کار آمد است بنابراین در آییننامه ارتقاء اساتید سیستمهای ترمزی وجود دارد تا استاد نتواند ارتقاء یابد که هیچ کدام قابل قبول نیستند.
وقتی نمیتوانیم قانون مناسب بگذاریم بهتر است اصلا قانون گذاری نکنیم به طوری که اساتید به مرور زمان و بعد از مدتی به صورت خودکار ارتقاء یابند، اکنون استاد در طول سال زحمت میکشد، اما پایه او افزابیش نمییابد در صورتی که اگر کارگر بود یا در ارتش خدمت میکرد بعد از چند سال ارتقاء و حقوق او افزایش مییافت. اما متاسفانه اساتید بعد از گذشته یکسال تازه باید ثابت کنند که آیا استحقاق ارتقاء را دارند یا نه؟ من میخواهم بگویم فرایند ارتقاء باید به نحوی دیده شود تا استاد دانشگاه هرساله یک پایه دریافت کند و اگر در طول این زمان به ارائه مقاله نیز پرداخت به تناسب آن بر پایههایش افزوده شود.
اوضاعی که اساتید اکنون دارند شبیه آن افرادی است که در خیابانها راه میروند، اما همه آنها را گناهکار خطاب میکنند که برای اثبات بیگناهی خود باید دلیل بیاورند. اساتید نیز همین وضع را دارند و برای این که اثبات کنند که در طول سال به فعالیت پردختهاند باید حتما کار علمی انجام داده باشند وگرنه ارتقاء نمییابند و حقوقشان افزایش نمییابد در صورتی که این موضوع بسیار نادرست است.