عضو هیئت علمی دانشگاه سمنان گفت: در پنج سال اخیر بخش اعظم جوانان فارغالتحصیل دانشگاهی به دلیل بیکاری و عدم فراهم بودن بازار کار آیندهای برای خود متصور نیستند.
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، با شیوع بیماری کرونا نرخ بیکاری با شدتی بیشتر از گذشته افزایش یافت. بسیاری از مشاغلی که شاید در حوزه شغلهای رسمی ثبتی نبودند به جمعیت بیکارانی که سالهاست جویای کار هستند و دانشجویان فارغ التحصیلی که شغل با ثبات و پایداری ندارند افزوده شدند. اوضاع بیکاری جوانان به شدت نگران کننده است، بنحوی که تطبیق آمارهای نرخ مشارکت و نرخ بیکاری با مشاهدات کف جامعه و نیاز به کار موجب شک و تردید به آمارهای اعلامی مرکز آمار و دولت میشود. اما بررسی ابعاد فرهنگی و اجتماعی عدم تعریف درست از کار واینکه آیا مساله اشتغال ما کاملا اقتصادی و مربوط به نوع مدیریت دولتهاست یا مسائل فرهنگی هم در آن دخیل است را با رحمان سعادت اقتصاددان و استاد دانشگاه در میان گذاشتیم که درادامه آمده است.
بسیاری از کارشناسان ایجاد شغل را اولویتهای اصلی هر کشوری میدانند آیا ایجاد شغل را باید در این دسته قرار داد و عملکرد دولت فعلی در عدم کاهش آمار بیکاری چقدر موثر بوده است؟
مسئله اشتغال و کار آفرینی به دلیل تاثیر گذاری بر مسائل رفاهی خانواده و کاهش تنشهای اجتماعی در هر همه کشورها جزء اولین مسائل و اولویتها به شمار میرود. کشورها برای حل مساله اشتغال تجارب مختلف و نوآوریهای ویژهای داشتند که طبیعتا بخش مهمی از این کار توسط بخش خصوصی صورت گرفته است. حل مساله بیکاری، حل بسیاری از معضلات اجتماعی و سیاسی است چرا که بیکاری و فقدان درآمد مناسب به وقوع جرم و جنایت و بزهکاری و حتی مسائل امنیتی ختم میشود. بخصوص حل مساله اشتغال جوانان به عنوان نیروهای پر انرژی آماده به کار بسیار حائز اهمیت است. اما اینکه بیکاری موجود در ایران را به یک دولت خاص نسبت دهیم بررسی مساله از زاویه سیاسی است، چرا که همهی دولتها به سهم خود در افزایش بحران بیکاری نقش داشته اند. بی شک دولت آقای روحانی هم سهمی در عدم حل مساله بیکاری دارد، اما مسائل بیکاری را باید در سوء مدیریتها و عدم اعتقاد مسوولان و مدیران نسبت به اختیار دهی و باز کردن فضای مناسب برای حضور حداکثری بخش خصوصی واقعی در اقتصاد نسبت داد.
بخش قابل توجهی از جوانان هنوز هم علاقمند به تحصیل تا مقاطع بالای دانشگاهی هستند آیا در دوران تحصیل نیاز به کار رفع میشود و این مساله میتواند آمار درست افراد جویای کار را خدشه دار کند؟
در سی سال گذشته مساله ادامه تحصیل نیروی جوان کشور با رویه مناسبی از سوی اصحاب آموزشی و سیاست گذاران کشور دنبال نشد. به عبارت دیگر تبلیغات و زمینه سازی برای اخذ مدارک بالای آموزش عالی برای رونق دهی به موسسات دانشگاهی غیر انتفاعی باعث شد نیروی کار جوان کشور از رشتههای فنی و از بازار فنی کاریهای تخصصی دور بماند و حواس قشر جوان جامعه فقط به ادامه تحصیلات دانشگاهی سوق داده شود. به عبارت دیگریکی از ترفندهای دولتها برای پایین نگاه داشتن آمار بیکاری باز کردن درهای موسسات غیر انتفاعی به روی جوانان بود تا مقاطع دکترا تحصیل کنند، مخارج آنها عموما بر خانوادهها تحملی میشود و خانواد هها هم با توجیه درس خواندن فرزندان خود در برابر این مخارج سنگین مقاومت نمیکنند و از مخارج دیگر خود کم میکنند. این ترفند برای دیده نشدن و پنهان نگاه داشتن آمار بیکاری همیشه مورد توجه مسوولین بوده، بنابراین آمار بیکاری ما بیشتر از آمارهای اعلام شده است. طبیعی است فرصت تحصیل دوره خاصی دارد، لذا هر چه قدر تلاش شود دانشگاهها هم نمیتوانند بیکاری پنهان را مخفی کنند.
در پنج سال اخیر بخش اعظم جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی به دلیل بیکاری و عدم فراهم بودن بازار کار آیندهی برای خود متصور نیستند، از سوی دیگر دست دولت در ایجاد اشتغال به دلیل نبود سرمایه کافی برای سرمایه گذاری در بخشهای مختلف برای جذب نیروی کار بسته است، هر چند باز هم تاکید میشود بی علاقگی دولتها برای توسعه بخش خصوصی و تمایل به بودن خود در راس امور اقتصادی بحران بیکاری را دامن زده است.
با شیوع کرونا چه میزان بر بیکاری قبلی کشور افزوده شد؟
در حال حاضر با حجم انبوهی از جوانان بیکار مواجه هستیم. از ۲۳ اسفند ماه به بعد با شیوع بیماری کرونا و ایجاد محدودیتهای اجتماعی ۲ میلیون نفر حداقل بیکار شده اند و ۷۸۳ هزار نفر درخواست دریافت بیمه بیکاری داده اند. بنحوی که میتوان گفت زیر سایه کرونا ۲.۷ درصد به نرخ بیکاری ایران افزوده شده است.
میزان رسمی آمارهای بیکاری از سوی سازمان آمار چند درصد اعلام شده است؟ آیا فراخوانهای جایگزینی نیروهای بازنشسته برای ایجاد اشتغال قابل تامل نیست؟
آمارهای رسمی ازنرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله را ۲۴.۵ درصد در بهار سال جاری تخمین زده است. نه فراخوانها به هیچ وجه قابل تامل نیست؛ به این دلیل که فراخوان برای جایگزینی بازنشستگان و تزریق نیروی تازه نفس به ادارات دولتی به صورت جسته گریخته به نزدیکان مدیران موسسات و بخشهای دولتی رسیده تا مستحقان و شایستگان آن شغل. با اینکه دولت آمارهایی از ایجاد اشتغال در سراسر کشور میدهد. اما همچنان حجم بیکاری بالا به قوت خود باقی است.
بعضی از کارشناسان معتقدند اگر آمارهای دولت مبتنی بر کاهش نرخ بیکاری باشد به دلیل عدم درخواست برای کار با توجه به عدم تناسب بین حقوق و مخارج است این مساله را چقدر درست میدانید؟
بخش مهم دیگر افزایش تورم است که با حقوق و مزایای بخش دولتی بسیاری از جوانان و خانوادهها هر چند تمایل به انتخاب شغل دولتی دارند، اما در انتخاب این مسیر هم به دلیل عدم تناسب درآمد با مخارج زندگی دچار تردید شده اند. افرادی که اخیرا بر سر کار رفته اند یا افرادی که قبلاً پست دولتی و شغل دولتی داشته اند یا در بخشهای خصوصی به عنوان کارمند یا کارگر کار میکردند این مشکل را بیان میکنند که دستمزد آنها کفاف تامین زندگی را نمیدهد. به عبارت دیگر برای بخشی از جامعه شغل وجود دارد، اما دستمزد حاصل قرابت و تناسبی با هزینهها ندارد. این مساله به یک معضل دیگر در موضوع اشتغال تبدیل شده که بر فرض بودن کار یک فرد نمیتواند هزینههای خانوار خود را تامین کند.
مساله بی توجهی به تولید و عدم بستر سازی برای ورود بخش خصوصی به اقتصاد کشور تا چه اندازه در افزایش نرخ بیکاری موثر بوده است؟ تربیت فنی دانش آموزان اگر به حد مطلوب میبود آیا در حل بخشی از مساله اشتغال مثل امروز درمانده میماندیم؟
ما در چند دهه گذشته نتوانستیم زمینه را برای گسترش تولید کشور فراهم کنیم، همچنین کمترین اقدامی برای فنی بار آوردن دانشآموزان داشتیم. آموزشها برای ایجاد علاقه به کار فنی در دانش آموزان و خانواده وجود نداشته، هر چه بوده تبلیغ برای ورود به دانشگاهها و پشت کنکور نماندن بوده است. اگر دانش آموزان ما فنی بار میآمدند و اگر دولت زمینههای توسعه تولید را ایجاد میکرد با نیروی خلاق فنی جوان در بسیاری از حوزههای اقتصادی پیشران بودیم و اصلا آمارهای بیکاری نگران کنندهای در حد این سالها نمیداشتیم؛ بنابراین بخشی از مساله عدم حل مشکل بیکاری را باید در امور فرهنگی جست و جو کرد؟
بله مساله اشتغال را باید از ابعاد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مورد بررسی قرار داد. چرا که ابعاد بیکاری ما بغرنجتر از بحث آمارها است. متاسفانه خانوادهها انتظار دارند فرزندان آنها در دولت با امتیازات ویژهای استخدام شوند، خواهان کلیه امکانات رفاهی یک شغل هستند این موضوع را باید به عنوان یک معضل فرهنگی بررسی کرد. در حال حاضر نزدیک به ۷ میلیون تبعه افغان در ایران زندگی میکنند و اکثریت آنها بیکار نیستند چرا که نوع تعریفی که نیروی افغان از کار دارد متفاوت از نوع تعریف ما از کار است، بنابراین یکی از دلایل بیکاری ما تن ندادن به هر کاری است. برخی مشاغل را اصلا شغل حساب نمیکنیم، چرا که تصور خانواد هها از شغل کارمندی با رفاه بالا یا استخدام در شرکتها با حقوق و مزایای بسیار است، اگر کاری غیر از اینها باشد عموما خانوادهها آن را کار تلقی نمیکنند. این مسئله میتواند ناشی از رانتها و برخوردرایهای برخی از مدیران باشد که این تصور در جامعه ایجاد شده که برخی مشاغل دولتی درآمدهای خوب و رفاه بالایی دارد. هر چند که بخشی از این مساله فرهنگی است چرا که در ذهن ایرانیان این مساله نهادینه شده که شغلهای پایین، شغل تلقی نمیشود، حتی اگر درآمد خوبی داشته باشد مثل قصابی یا نانوایی، بیشتر جوانان دوست ندارند در این شغلها ظاهر شوند چرا که به پرستیژ اجتماعی شغل اهمیت میدهند. واقعیت این است که ما در بخشهای عمده تولیدات کشاورزی با کمبود نیروی کار مواجه هستیم، اما نیروی کار فارغ شده از تحصیل علاقهای به کار کردن روی زمین خانوادگی خود در روستا ندارد. این مساله بیانگر آن است در پروسه و فرآیند تولید نیازمند یک سری شغل هستیم، اما داوطلبی برای آنها وجود ندارد، طبیعتا این مسائل بر افزایش نرخ بیکاری به شدت تاثیر میگذارد، لذا هم باید کار اقتصادی برای افزایش اشتغال کرد هم کار فرهنگی بر روی ذهن افراد جامعه و خانواده ها. از سوی دیگر حاشیه امن شغلهای دولتی هم که حقوق و مزایایی سر ماه داده میشود و افراد با حداقل کار یک درآمد مشخص واطمینان بخش دارند به این معضل فرهنگی دامن زده و در افزایش آن بی تاثیر نبوده است.