۷۴۰ کانون بسیج فرهنگیان کشور در «دفاع از شأن و نقش معلم و ساحت مقدس تربیت معلم» در بیانیهای موضِع خود را در قبال این «مثلث غیرقانونی» مطرح کردند.
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، ۷۴۰ کانون بسیج فرهنگیان کشور در «دفاع از شأن و نقش معلم و ساحت مقدس تربیت معلم» در بیانیهای موضِع خود را در قبال این «مثلث غیرقانونی» تبیین و مطالبات مطرح کردند.
متن بیانیه به شرح زیر است:
اخیراً ظرف مدت ده روز، سه اتفاق مشابه در حوزه جذب و تربیت معلم افتاد! ۱. مصوبه جلسه ۸۳۳ اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی-۲۷ آبان ۹۹، ۲. نامه سرگشاده وزیر محترم علوم به رهبر معظم انقلاب اسلامی-۳ آذر ۹۹، ۳. یادداشت رسانهای عضو محترم شورای عالی آموزش و پرورش- ۶ آذر ۹۹
ضرورت ساختن انسان شایسته
حفظ منافع ملی و پیمودن مسیر پیشرفت و رسیدن به اهداف بزرگِ تحقق دولت و جامعه اسلامی و پیمودن گام دوم انقلاب تا رسیدن به تمدن نوین اسلامی؛ به «انسان شایسته» نیاز دارد و وظیفه بنیادین «ساختن انسان شایسته»؛ در دستگاه آموزش و پرورش رقم میخورد. در این کارخانه بزرگ که وسیله پیشرفت کشور است، یک لشکر عظیم فرهنگی متشکل از دانشآموز، معلّم، کارمندان گوناگون و مدیران مختلف وجود دارد که هیچ کدام از آن عناصر، به قدر «معلّم» تأثیر ندارد؛ لذا معلم مهمترین نیاز آموزش و پرورش کشور است و «جذب، تربیت و نگهداشت معلم» از موضوعات پربحث بوده و هست.
شأن و نقش معلم
برخی متأثر از نفوذ علمی- فرهنگی، با نگرش نازل و حداقلی به معلم، حدّ مطلوب را «معلم حرفه ای»! به عنوان ابزاری برای «ارتقای کیفیت و جایگاه آموزش»! بیان میکنند. مقصود از آموزش و محصول این نگرش، آموزش طبقاتی به عنوان یک ابزار برای سلطه¬گری نظام سلطه است؛ «آموزش سلطه پذیری و سربازی استکبار برای اکثریت جامعه» و «آموزش افسری نظام سلطه برای اقلیت»؛ البته آموزش نوع دوم، کالایی است که هر که پول¬دارتر، از آن بهره مندتر خواهد بود، ولی در هر دو حال، آموزش مطابق خواست نظام سلطه- اهداف سند ۲۰۳۰- و معلم، ابزار کامیابی نظام سلطه است، نه اسوه و الگو.
اما در نگاه عالی و حداکثری نشأت گرفته از اسلام ناب محمدی صل ا... علیه و آله و سلم، معلم همچون انبیاء علیهم السلام «عامل ساختن و سعادت انسان در دنیا و عقبی» است، کلامش وحی مُنزَل و تولید او مهمترین تولید یعنی انسان فرزانه، آزاد، با ایمان، خدوم، خیرخواه، مجاهد، عازم، مستقل، آگاه و کارآمد است. در نتیجه، نخبگان و سرآمدان جامعه آرزوی معلمی دارند. در این نظریه، به پیروی از وحی الهی که تزکیه مقدم بر تعلیم و پرورش مقدم بر آموزش است، حتی معلّم ریاضیّات، فیزیک و طبیعی، در عین حال، معلّم اخلاق هم هست لذا «عقب بودن پرورش به نسبت آموزش» عیب است و پرورش باید متناسب با فطرت الهی انسان ارتقاء یابد و معلّمین پایه ریزان تمدن نوین و افسران سپاه پیشرفت کشورند، نه ابزار نظام سلطه.
بستر و مسیر جذب و تربیت معلم
در این نگرش، بر اساس «شأن و نقش معلم»، «بستر و مسیر جذب و تربیت معلم» دارای اهمیت و جایگاه بسیار والایی است لذا مراکز تربیت معلّم، مرکز ثقل اصلی نظام آموزش و پرورش کشور است و باید به طور جدی به آرایش درونی آن توجه داشت چرا که اینجا شخصیت معلمین ساخته میشود و معلم اگر شخصیت خودش ساخته نباشد، نمیتواند به متعلم و مخاطب خود چیزی بدهد؛ در نتیجه دانشگاه فرهنگیان با دانشگاههاى معمولى فرق دارد، علاوه بر امتیازاتى که دانشگاههاى دیگر دارند، امتیاز «تولید معلم» مخصوص این دانشگاه است که خود شرایطى دارد.
اما در سوی دیگر، متأسفانه با همان نگرش نازل و ابزاری که به معلّم دارد، به فرایند جذب و تربیت معلم و به نظام آموزش و پرورش رسمی کشور مینگرد؛ لذا هم¬زمان که خصوصی سازی و کالایی کردن آموزش در دستور کار اوست؛ رها و یله بودن و بی ضابطگی در جذب و تربیت معلم را پی میگیرد. نه این که، چون دانشگاه فرهنگیان برایش مهم نیست به آن بی توجهی میکند؛ بلکه این برایش مهم است که اصلاً دانشگاه فرهنگیانی وجود نداشته باشد، چون آن را سدّی در برابر خواستههای غربگرایانه خود میداند و برای آن که معلمان موردنیازش به روشهای دلخواهش تأمین شود، مغالطه «انحصار زدایی از ساحت تربیت معلم به عنوان یک رسالت خطیر ملی!» را با ادبیاتی صددرصد خلاف سند تحول بنیادین و سیاستهای کلی تحول در آموزش و پرورش به جای «صدای معلم» القاء میکند.
راهبرد این جریان برای حذف نظام تربیت معلّم این است که با یک سیاست گام به گام، فرایند تربیت معلم را از مرکز ثقل آن جدا و نقش دانشگاه فرهنگیان را از این که هست، کمتر کنند. بدین منظور، با همان دیدگاهی که اعتقادی به «تربیت معلم» ندارد-اما به ناچار نامش را میبرد-سه مرحله برای رسیدن به اهدافی که مخالف سند تحول و اساسنامه دانشگاه فرهنگیان است تعریف کرده اند:
الف) انشقاق بین دو بخش علمی و حرفهای تربیت معلم؛ با واسپاری بخش «تربیت علمی»! به دانشگاههای دیگر و سپردن «تربیت حرفه ای»! به دانشگاه فرهنگیان.
ب) جداسازی بخشی از «تربیت حرفهای معلم»! از دانشگاه فرهنگیان و واسپاری آن به دیگران با برگزاری آزمون تشخیص صلاحیت حرفهای توسط دانشگاه فرهنگیان.
ج) واگذاری هر دو بخش «تربیت علمی»! و «تربیت حرفه ای»! به سایرین و تبدیل شدن دانشگاه فرهنگیان به یک نهاد صوری برای نظارت و به اصطلاح تضمین کیفیت و تأیید صلاحیت حرفهای در تربیت معلمِ پیش از خدمت و در نهایت تبدیل کردن دانشگاه فرهنگیان به نهاد آموزشهای حین خدمت.
این یک طراحی غیرقانونی است که با اساسنامه دانشگاه فرهنگیان و اسناد بالادستی نظام از جمله: سند تحول بنیادین، سیاستهای کلی تحول در نظام آموزش و پرورش و نقشه جامع علمی کشور در تضاد است. مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و نامه سرگشاده وزیر محترم علوم، با اولین مرحله از مراحل سه گانه فوق منطبق است که متأسفانه تنزّل بیش از پیش جایگاه تربیت معلم کشور را به دنبال خواهد داشت. این مصوبه و نامه مغالطه آمیز، ماده ۲۸ را که یک استثناء قانونی مقید است به عنوان یک قاعده کلی جلوه داده و با ترکیبی از «مغالطه» و «اجتهاد در برابر نص»، بیانات رهبر معظم انقلاب را تحریف نموده و با سیاستهای کلی تحول و سند تحول بنیادین در تعارض است.
ویژگیهای دانشگاه فرهنگیان
نوع کاری که در دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی انجام میگیرد، از منظر نظریه حداکثری، بایستی موجب تربیت دینی و انقلابی معلّمین باشد. باید کاری کرد که مدرسه و کلاس، از معلّمی بهرهمند بشود که خود این معلّم به معنای واقعی کلمه معلّم دین، تقوا، پارسایی و انقلاب باشد. همهی فرایندهایی که منتهی میشود به جذب و تربیت معلّم، بایستی سالم و با معیار اسلام و انقلاب سنجیده بشود؛ لذا در دانشگاه فرهنگیان، مسئلهی صلاحیّتها، اساتید، کتابها و محتوای درسی خیلی مهم است. ولی در نگرش حداقلی، مهم نیست افرادی که قرار است در آینده در جایگاه خطیر معلمی قرار بگیرند، چگونه جذب شوند و در چه فضایی، با چه محتوا و روشهایی و در محضر کدام اساتید پرورش یابند، اصلاً تربیت معلم معنا ندارد، چه رسد به اجزای فرایند تربیت معلم. این دیدگاه در پی این است که معلم، مباحث نظری را به گونهای و مباحث حرفهای را به شیوهای دیگر بگذراند و با ناپختگی سر کلاس فرزندان این ملّت حاضر شود و کاری به پرورش خود معلم و نقش پرورشی معلم ندارد.
وظیفه مسئولان و دستگاهها در قبال دانشگاه فرهنگیان
با این که مراکز تربیت معلّم مرکز ثقل اصلی نظام آموزش و پرورش کشورند، ولی با کمال تأسف درباره آن کوتاهی شده است. این دانشگاه، از لحاظ نیروی انسانی، بودجه و فضای آموزشی دچار کمبود است. وزارت علوم، سازمان مدیریّت، سازمان امور استخدامی، هرکدام به نحوی بایستی همکاری و کمک کنند تا این مشکلات برطرف بشود. مسئولین میبایست دانشگاه فرهنگیان را که تولیدکنندهی معلّم است جدّی بگیرند و هرچه میتوانند برای آن سرمایهگذاری کنند؛ به یک لحاظ، اهمّیّت این دانشگاه از همهی دانشگاههای دیگر بیشتر است. اگرچه این دانشگاه در ذیل آموزش و پرورش تعریف شده و مربوط به آموزش و پرورش است، لیکن آموزش عالی باید همهی پشتیبانیهای ممکن را از این دانشگاه بکند و بایستی کمّاً و کیفاً توسعه پیدا کند. نمیشود که ما سند تحوّل را تنظیم کنیم و دنبال تحقّقش باشیم، امّا آنجایی که اساسیترین و محوریترین مرکز آموزش و پرورش است، از خصوصیّات و معیارها و شاخصها و اندازههای سند تحوّل دور باشد؛ این امکان ندارد. این مسئله به قدری اهمیت دارد که شخص رهبر معظم انقلاب اعلام آمادگی فرمودند که هر کاری از ایشان بربیاید انجام میدهند؛ زیرا این مسئله را جزو مسائل درجهی اوّل کشور میدانند.
اما در گذشته و حال، متأسفانه دانشگاه فرهنگیان با هجمه شبهه انگیز همان مسئولانی مواجه است که قانوناً وظیفه پشتیبانی از آن را دارند. نه تنها سوابقی همچون دوران درخشان تربیت معلم شهیدان رجایی و باهنر در پرونده شان وجود ندارد، بلکه هر از گاهی برای به نابودی کشاندن همین دانشگاه فرهنگیان موجود که قانوناً وظیفه تقویتش را دارند، آهنگی نو ساز میکنند؛ سالیانی با تنزّل کیفیّت مراکز تربیت معلم، روزگاری با کاهش جذب دانشگاه فرهنگیان، دیروز به قصد واسپاری تربیت معلم به دانشگاه پیام نور و امروز با پیشنهاد ناصواب و خلاف قانون در قالب مصوبه، نامه و یادداشت اینترنتی با «مغالطه» و «اجتهاد در برابر نص»، به افکار عمومی آدرس غلط میدهد و به اساس دانشگاه فرهنگیان همجمه میبرد تا شاید بخشی از حیثیت بر باد رفته ناشی از ناکارآمدی در حل مشکل اشتغال جوانان را التیام بخشد. اگر این گونه نیست و نیّت خیر بوده، چه حاجت به نامه سرگشاده خلافِ عرف و ادب حکمرانی توسط وزیر محترم علوم و بلافاصله یادداشت رسانهای سرپرست سابق دانشگاه فرهنگیان و عضو فعلی شورای عالی آموزش و پرورش؟! کجای دنیا مسئولانی که متولی قانونی اجرای سیاستهای کلی و قوانین مصرح یک نظامند با وظیفه محوله این گونه رفتار میکنند؟ تقدس معلم و تربیت معلم به جای خود.
این طرز تفکر که از دهه شصت با نفوذ در دستگاه آموزش و پرورش کشور، عزم هدم میراث شهیدان رجایی و باهنر را کرد و تیغش همچنان ریشههای آموزش و پرورش را نشانه رفته و مانع اجرای سند تحول بنیادین است، از سال ۱۳۹۲ بی پرده به میدان آمد و «رکـورد رکـود در جـذب مـعلم» از بالای ۲۰ هزار نفر به ۳ هزار نفر را در تاریخ ۱۰۰ ساله تربیت معلم به ثبت رساند؛ تأثیرات زیانبار این تفکر در تنزل کیفیت دانشگاه فرهنگیان و فرایند تربیت معلّم که مثنوی هفتاد من کاغذ است.
مسئله کمبود معلم
در راهبردهای نظریه حداکثری، برای جبران کمبود معلم-که ناشی از قصور، اگر نگوییم تقصیر مسئولان مزبور بوده - آمده است: آموزش و پرورش در معرض بازنشستگی وسیعی است و باید جبران بشود؛ هم کمّیّتها را باید زیاد کرد، هم کیفیّتها را باید بالا برد، اگر ظرفیّتِ دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی جواب نمیدهد، چه باید کرد؟ راه را باز کنیم و همینطور بیحساب و کتاب افراد را وارد آموزش پرورش کنیم؟ یا باید فکری کرد؟ عقل سلیم میگوید: در درجهی اوّل ظرفیّتهای این دانشگاههای معلّمپرور را باید تا آنجایی که ممکن است افزایش داد؛ آن گاه، در صورت عدم کفایت، باید مراکز قانونی جذب معلّم، با رعایت ضوابط اقدام نمایند.
در دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی، اساتید معلمی را یاد میدهند و دانشجومعلمان، معلّمی را یاد میگیرند؛ جوان عزیزی که در دانشگاه دیگر درس خوانده، از معلوماتی که اینجا یاد میدهند بهرهای ندارد؛ پس چطور میخواهد معلّمی کند؟ زجر و درد وجدان خودش به کنار؛ چه بر سر نسل آینده میآید؟ والدین این دانش آموزان که با هزار امید جگرگوشه شان را به زیر دست این معلمِ کارنیاموخته فرستاده اند چه گناهی کرده اند؟ ببینید این تفکر چه بلایی بر سر اقشار مختلف این ملت میآورد؟!
با کمال تأسف، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، شورای عالی آموزش و پرورش و صاحب منصبانی که وظیفه اجرای سیاستهای عالی و قوانین نظام را دارند، طرحها و بعضاً اقداماتی دارند که بخشی نگری است، مخالف منافع ملی و مخالف نص صریح قوانین و مخالف سیاستهای کلی نظام و عملاً خارج کردن دو دانشگاه تربیت معلم، از گردونه تربیت معلم کشور است.
تبصره یک ماده واحده مصوب در جلسه ۸۳۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی، در واقع، جا به جایی اصل و فرع است؛ عملا ماده ۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان و ماده ۱ اساسنامه دانشگاه شهید رجایی را محور اصلی جذب نیروی انسانی آموزش و پرورش قرار داده و اساس آن دو اساسنامه قانونی را به کنار نهاده است.
مصاحبه بعدی وزیر محترم علوم در توجیه «نامه رسمی سرگشاده»!، آب رفته را به جوی برنمی گرداند و نمیشود با استناد به این مصاحبه، آن گونه که وزیر محترم آموزش و پرورش نوشتند، گفت: «مقصودشان به دقت منتقل نشده» است. با اجرای روش «جذب برف انباری» و استفاده عام از استثنای قانونی ماده ۲۸ و فقدان اقدام و عمل برای رسانیدن کمی و کیفی دانشگاه فرهنگیان به جایگاه قانونی خود، عملا دانشگاه فرهنگیان هویت خود را از دست داده و به تدریج تبدیل به یک مرکز دورههای ضمن خدمت شده و از اهداف اصلی مصرح در اساسنامه باز میماند.
مطالبات و درخواستها
در پایان با توجه به تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب مبنی بر ضرورت حمایت عموم مردم، نخبگان و مسئولان از معلم، آموزش و پرورش و دانشگاههای فرهنگیان و شهید رجایی مطالبات زیر را مطرح مینماییم:
۱. نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی اولاً در قانون پنج ساله هفتم و خصوصاً در بودجه ۱۴۰۰، دولت را ملزم به تأمین بودجه مُکفی دو دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی نمایند، این کار سرمایه گذاری است نه هزینه؛ و ثانیاً «طرح تحقیق و تفحص در موضوع معلم و تربیت معلم» و رسیدگی به سه اتفاق یادشده در صدر بیانیه در کمیسیون اصل ۹۰ را در دستور کار اکید و اولویت دار مجلس قرار دهند.
۲. سازمان امور استخدامی سهمیهی جذب هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان را به میزان مورد نیاز افزایش دهد.
۳. هستهها و متولیان گزینش، بدون مسامحه و منطبق با معیارهای سند تحوّل؛ اساتید تماموقت، برجسته، متدیّن، با سطح بالای دانش و روحیهی انقلابی که از لحاظ خصوصیّات فکری و علمی، جزو شاخصترینها باشند را تا تأمین نیاز دو دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی گزینش نمایند.
۴. اساتید، مدیران و دانشجومعلمان مؤمن و انقلابی دانشگاههای فرهنگیان و شهید رجایی؛ با توجه دائم به توفیق حضور در یکی از مهمترین سنگرهای خدمت و سعادت؛ قویتر از گذشته، با ایجاد حلقههای میانی، یک حرکت منسجم، عالمانه و هدفمند را برای رسانیدن این دو دانشگاه به نقطه مطلوب ترسیم شده توسط ولایت آغاز نمایند.
۵. خیرین محترم مدرسه ساز؛ ضمن تقدیر از اقدامات چشم گیر در امر مدرسه سازی، نسبت به سوق دادن بخشی از خیرات و مبرات در جهت تربیت معلم تراز انقلاب اسلامی در حیطهی سخت افزاری و نرم افزاری (محتوای آموزشی) اقدام بفرمایند.
۶. وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و دانشگاه فرهنگیان برای برگزاری دوره بلندمدت تربیت معلم، استفاده کامل از ظرفیت فعلی دانشگاه فرهنگیان را در دستور کار قرار دهند.
۷. وزارت علوم و سایر مجموعههای آموزشی کشور، امکانات و زیرساختهای خود را برای کمک و ارتقاء در اختیار دانشگاه فرهنگیان قرار دهند تا مطابق اساسنامه دانشگاه، در دورههای چهارساله تربیت معلم، تا برطرف شدن مشکل کمبود معلم کشور مورد استفاده قرار گیرد.
۸. وزارت علوم، ضمن تلاش برای ارتقاء کیفیت تحصیلات عالیه، با انجام مطالعه و آسیب شناسی علمی، صندلیهای دانشگاهها را با نیاز کشور متناسب کند تا زیانهای عدیده ایجادشده در اثر گسترش بی ضابطه دانشگاهها کاهش یابد.
۹. شورای عالی انقلاب فرهنگی در چارچوب سیاستهای کلی نظام و انتظارات صریح رهبر معظم انقلاب و مطابق عموم و اطلاق اساسنامههای دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی حرکت نماید، مصوبه اخیر مورد نقد و اشکال جدّی است؛ نسبت به تجدیدنظر در آن و انطباقش با کلان دو اساسنامه اقدام نماید.
۱۰. وزیر محترم و دلسوز آموزش و پرورش به عنوان سکاندار کشتی پیشرفت کشور و علمدار معلمان، افسران سپاه پیشرفت کشور، ضمن تبیین سند تحول بنیادین و اساسنامه دانشگاه فرهنگیان برای مسئولان و مطالبه حمایت جامع در اجرا شدن کامل آنها، دفاع جانانه و صریح از دال مرکزی کادرسازی نظام تعلیم و تربیت را به عمل آورند.
۱۱. قوه محترم و خدوم قضائیه، صیانت از شأن و نقش معلم و ساحت تعلیم و تربیت، به ویژه رسیدگی به «ترک فعل های» مسئولان امر در این حوزه و نیز، رسیدگی عاجل و آنی به مصوبه ۸۳۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی توسط دیوان عدالت اداری را در دستور کار قرار دهد.
۱۲. نخبگان و فعالین فکری- علمی- فرهنگی، نهادهای جبهه انقلاب و سپاه و بسیج؛ در دایره منظومه فکری ولایت برای کمک به «معلم و نقش محوری معلم» که در میدان نبرد ساختن نسل در حال یک جنگ بزرگ و جدی با نظام سلطه است، و برای کمک به «اصل دستگاه آموزش و پرورش رسمی کشور» به پا خیزند؛ درنگ امروز فردای خسارت باری را به دنبال دارد.
۱۳. مراجع معظم تقلید و حوزههای علمیه برای کمک به ارتقاء کارآمدی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی، منطبق با فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی نقش پیش برندگی خویش را ایفا بفرمایند.
۱۴. صدا و سیما، با وجود اجرای برخی برنامه ها، از انتظارات صریح و مکرر ولایت کماً و کیفاً فاصله دارد؛ با تشکیل هیأتهای اندیشه ورز از میان نخبگان انقلابی و دلسوز عرصه تعلیم و تربیت اسلامی- نه وابسته به تفکر غربی- نسبت به اصلاح و ارتقاء برنامههای کمک کننده به ارتقاء کارآمدی آموزش و پرورش و تبیین و گفتمان سازی الگوی معلم طراز انقلاب اسلامی منطبق با انتظارات ولایت، سیاستهای کلی و سند تحول بنیادین، اقدام عاجل، قوی و مؤثر نماید.
۱۵. مسئولان محترمی که سه اقدام مندرج در صدر بیانیه را رقم زده اند، کارنامه خود در به ظرفیت رساندن کمی و کیفی دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی را منتشر کنند.
۱۶. دولت محترم و مجلس محترم شورای اسلامی «کارگروه اجرای سند تحول بنیادین» را با عضویت دستگاهها و نهادهای ذی ربط مخصوصاً حوزه علمیه قم تشکیل دهد.