فرهنگ بهتر است یا فناوری؟ نباید از این مولفه ثابت و بی بدیل صرف نظر کنیم که فرهنگ در هر شرایطی و موقعیتی، دست بالا را دارد. اما فناوری را هم مگر میشود در این روزگار، دست کم گرفت؟
به گزارش خبرنگار فناوری خبرگزاری دانشجو، پرویز کرمی مشاور معاون علمی و فناوری رییس جمهور و دبیر ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانش بنیان و توسعه صنایع نرم و خلاق یادداشتی را درباره فرهنگ و فناوری منتشر کرد.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«فرهنگ بهتر است یا فناوری؟» شاید این موضوع، جایگزینی به روز و مناسبتر برای جمله «علم بهتر است یا ثروت؟» باشد؛ و شاید هم افتادن در یک دور باطل و چرخه بیهوده. البته نباید از این مولفه ثابت و بی بدیل صرف نظر کنیم که فرهنگ در هر شرایطی و موقعیتی، دست بالا را دارد. اما فناوری را هم مگر میشود در این روزگار، دست کم گرفت؟ در حقیقت فرهنگ و فناوری، به موازات یکدیگر، تمامی شئونات زندگی آدمی را در نَوَردیده اند و در رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر، حضوری تمام قد در روزمره انسانها دارند.
در این میان، «هویت»، ورای هر آنچیزی ست که در زندگی هر شخصی، به چشم میآید یا لمس و حس میشود. هویت، همه چیز ماست در این عرصه. همهی داشتنها و نداشتن ها، حسرتها و آرزوها، امیدها و اضطراب ها، سکوتها و فریادها، شکستها و پیروزیها و همه و همه، متاثر از هویت و کیفیت نگهداری از آن است. بنابراین، فرهنگ و فناوری، در کشاکشی نابرابر و پیچیده، به دنبال ساختن یا باختن هویت جمعی و فردی ما هستند.
درحقیقت، حضور نور، با حقیقت فناوری معنا مییابد. بدون تاریکی، روشنایی مفهومی ندارد و در واقع، نور همواره در خود تاریکی را نیز به همراه دارد تا بتواند هویت اش را به منصه ظهور برساند. فرهنگ و فناوری نیز در شرایط حاضر، ترکیبی را ساخته اند که هویت ما را شکل میبخشند. هر چند که نمیشود گفت فرهنگ؛ نور و فناوری؛ ظلمت. یا بالعکس. اما کارزاری که این دو برای کشاندن انسان به سمتی نامعلوم، به راه انداخته اند، غیرقابل اغماض است.
رابطه مردم و اهل علم اما، میتواند در این کارزار داغ و پرغبار، مفاهیم و نقشههای راه را برای شناخت ما، روشن سازند. مردم از اهل علم چه میخواهند؟ از دستاوردهایشان که معمولا در عرصه فناوری، شکل مییابد، چه خواستهای را جست وجو میکنند؟ چقدر اهل علم و فناوری قابل اتکا هستند برای عموم مردم؟ اصلا حد و حدود خلاقیت و نوآوری، که مشخصه اهل علم و فناوری است، تا کجاست؟ تا چه اندازه مردم میتوانند یافتههای دانشمندان و خلاقان و نوآوران را مورد قبول قرار دهند؟ چرا باید عامه مردم، دنباله رو ابتکارات و ابداعات طبقهای خاص باشند؟ میبینیم که هرچه جلوتر میرویم، تناقضهایی شکل میگیرد که پیچیدگیهای هستی را پیش روی آشکارتر میسازد. اما واقعیت این است که همه این سوالات، خود زندگی هستند؛ و مگر باید که غیر از این باشد؟
باز هم بازگردیم به همان مبحث مهم و حیاتی «هویت». آنچه در میان اهالی جامعه شناسی درباره علل توسعه نایافتگی ما ایرانیان، محل بحث و اختلاف است، همانا بحران هویت و بودن و نبودن آن است. فارغ از آنکه این موضوع چقدر درست یا نادرست است، بر اهمیت بالای خودِ هویت در نزد ما، تاکید میکند. پس شاید باید با قاطعیت بگوییم که آنچه که نزد اهل دانش، نوآوری و خلاقیت مهمترین موضوع خواهد بود، حفظ هویت و افزایش کیفیت آن است. درواقع، پاسداری از سرشت و هستی یک جامعه که هویت جمعی آن است، قابل ستایشترین کار اهالی صنایع خلاق و فناور خواهد بود.
بد نیست اینجا به یک موضوع روز و واجب در جامعه ایران اسلامی اشاره کنیم که از منظری دیگر به بحث ما مرتبط خواهد بود؛ فرزندآوری. خب، جملگی میدانیم که این قضیه، برای کشور از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. اما چالش مهمی پیش روی آن وجود دارد؛ مشکلات اقتصادی. خوب نگاه کنیم به چند دهه قبل شرایط زندگی در کشور. آن موقع ها، مثلا در دهههای سی یا چهل، اوضاع اقتصادی مردم، چنگی به دل نمیزد و فقر را میشد بدون زحمت، به سرعت در گوشه و کناری از کشور، مشاهده کرد.
اما موضوع فرزندآوری برای خانواده ها، امری مهم و جزئی از فرهنگ و ماموریت ازلی خانوادهها محسوب میشد. رفته رفته، با بهتر شدن اوضاع اقتصادی، تغییرات فرهنگی نیز در جامعه سرعت گرفت. هر چه وضع ما بهتر شده، از فرزندآوری، بیشتر هراسان شده ایم. پس میتوانیم نتیجه بگیریم که جامعه ما در میان دوگانه آفرینش فرهنگی-بیگانگی فرهنگی، دست و پنجه نرم میکند. این مثال به ما یادآوری میکند که بسیاری از مشکلات امروزمان، زمینه فرهنگی دارد، نه اقتصادی. یا دقیقتر آن، این است که زور فرهنگ، همواره بر قدرت اقتصاد، میچربد. این نکته، در عرصه اقتصاد و صنایع خلاق و نوآور، هم به شدت قابل احساس است. یعنی میتوان با قاطعیت گفت که مشکلات اقتصادی جامعه، با اصلاح نگاه فرهنگی قابل حل است و بیش از آنکه در این میان، به دلار و ریال نیاز داشته باشیم، به اصالت و شخصیت محتاجیم. اصالت، همانا هویت ما است و شخصیت نیز، فرهنگ مان. جالب آنکه این کار در حوزه اقتصاد و صنعت نرم و خلاق، قابل دستیابی است.
اهالی کسب و کارهای نوآورانه و صنایع نرم و خلاق، اگر بتوانند خود را در مسیر جویبار فرهنگی جامعه، قرار گیرند و تن به آن دهند، بسیاری از موانع، خود به خود مرتفع میشود و بسیاری از مشکلات، حل. جویبار فرهنگی جامعه، دارای زلالیتی است که آلودگیها و ضعفها و گرفتاریها را به سرعت رفع میکند و در خود، حل میسازد. قوه محرکه این جویبار، همان هویت تاریخی و غنی کشورمان است که نه ارزان، بلکه گران به دستمان رسیده است.
بد نیست در انتها، یادی کنیم از «فخر فناوری» مان؛ شهید محسن فخری زاده. او که با تکیه بر داشتههای فرهنگی و اعتقادی مان، توسن دانش و فناوری را در میدان ناملایمات و تحریم ها، تازاند و ما را از دشواریهای به ظاهر غیرممکن گذراند. آن شهید والامقام، با عمل و بی شعار، به ما آموزاند که با ایمان و امید، میشود در خاک کویر، گل رویاند. آری کیمیای سعادت ما همین است؛ با عقل و توکل پیش رویم. زیست بوم نوآوری و فناوری و عرصه مستعد اقتصاد خلاق و صنایع نرم، با ترکیب عاقلانه فرهنگ و فناوری و به پشتیبانی از هویت ملی، بسیار زود و با اطمینان، به گُل و شکوفه خواهد نشست. حالا براساس همه این صحبتها و نکته ها، شاید بتوانیم هدفمندتر به پاسخ این پرسش بیندیشیم: «فرهنگ بهتر است یا فناوری؟»
پرویز کرمی*دبیر ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانشبنیان و توسعه صنایع نرم و خلاق