گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- سینا احدیان؛ به طور کلی صادرات پیش ران حرکت تولید محسوب میشود و اهمیت بسیار زیادی در توسعه اقتصادی هر کشوری دارد. با این اوصاف هر ساله حجم صادرات کشور ما کاهش پیدا میکند که بیشتر آن ناشی از سیستم مدیریتی فشلی است که امروزه در کشور وجود دارد.
این درحالی است که طی سالهای اخیر و در دولت تدبیر و امید، رایزنهای بازرگانی ما از ۲۱ نفر به ۲ نفر رسیده است و بسیاری از واحدهای تولیدی یا تعطیل شدند و یا فقط توانایی رفع نیاز داخل را دارند و با توجه به نبود زیر ساختهای لازم، نمیتوانند در یک مقیاس جهانی به فعالیت اقتصادی بپردازند. همین امر باعث شده است تا ما بازار کشورهای همسایه را به راحتی از دست بدهیم.
با توجه به مطالب گفته شده محمد رضا مودودی؛ سرپرست اسبق سازمان توسعه و تجارت ایران، پیرامون بررسی بررسی عملکرد ۸ ساله دولت و الویتها و اقدامات راهبردی از سوی دولت آینده به گفتگو با ما پرداخته است که در ادامه تقدیم میشود.
به نظر شما دولت یازدهم و دوازدهم در ۸ سال گذشته چه عملکردی در این زمینه داشته است و با چه شاخصهایی میتوانید آن را بررسی کنید؟
در سالهای اخیر با یک عقبگرد تاریخی در بحث اقتصادی کشور مواجه شده ایم. آمارها میگویند در سال ۱۳۹۹ نتوانسته ایم به سطح آماری سال ۱۳۹۰ برسیم. صادرات ما در طول دوازده ما ۳۴ و نیم میلیارد دلار بوده و واردات ما ۳۸ و نیم میلیارد دلار که نسبت به سال قبلش، ما به لحاظ ارزشی در صادرات ۱۷ درصد کاهش داشته ایم، این در حال یاست که در سال ۱۳۹۰، بالای ۴۰ میلیارد دلار صادرات داشته ایم. این آمارها نشان میدهد که ما در سال گذشته نزدیک به ۷ میلیارد دلار از بازار را از دست داده ایم.
صادرات کدام بازارها را از دست دادیم و چرا؟
تقریبا در همه بازارها افت داشته ایم. به طور مثال در عراق نزدیک به ۱ و نیم تا ۲ میلیارد دلار را از دست داده ایم. در کشورهایی مثل امارات، افغانستان، نیز تقریبا ۶۰۰ میلیون دلار را از دست داده ایم که نشان میدهد که نه تنها برنامه مشخصی نداریم، بلکه رقبا به شدت در حال پر کردن جای ما هستند. به نظر من اگر دولت بخواهد از عملکرد خود دفاع کند، ما میبینیم که هیچ اقدامی در هیچ کجای کشور در مورد صادرات صورت نمیگیرد. در بحث دیپلماسی تجاری بسیار ضعیف عمل کرده ایم و رایزنهای بازرگانی ما از ۲۱ نفر، به ۲ نفر رسیده اند. بعضی از خبرگزاریهای ما در بسیاری از کشورها در بخشهای مختلف خبرنگار دارند، اما در بخش تجاری خبرنگار ندارند و میگویند که منابع نداریم که بزرگترین توهین به یک کشور است. ما میپذیریم که صنعتیترین کشور نفت خیز منطقه هستیم، اما این صنعت فقط برای رفع نیاز داخل طراحی شده است و نه برای صادرات. یکی از مشکلات ما که در بخش ادبیات اقتصادی با آن مواجهیم و بسیاری از مسئولان هم آنها را به کار میبرند، این است که اگر این ظرفیتهای خالی صنعت را در اختیار صادرات قرار بدهیم، باعث رشد آنها میشویم. در حالی که این صنعتها در داخل هم هنوز نتوانسته خود را به حد ظرفیت اسمی برساند. در واقع شما نمیتوانید با بنگاههایی که اساسا کوچک طراحی شده اند، یک مقیاس صادراتی را ایجاد کنید، متاسفانه ما هنوز مفهوم تجارت خارجی را به درستی درک نکرده ایم و مشکل ما این است که تنوع کالایی نداریم. دیگر مشکل ما این است که شرکتهایی در اشل صادراتی نداریم و بنگاه هایمان کوچک هستند. ما از بین ۱۰ تا ۱۲ هزار واحد صنعتی و فرد حقیقی که در سال صادراتی را دارند، نزدیک به ۴۵۰ شرکت داریم که در مقیاس صادراتی بالای ۱۰ میلیون دلار هستند و ۳۰ شرکت نیز در مقیاس بالای ۱۰۰ میلیون دلار هستند، این در حالی است که اصلا مقیاس صادراتی بالای یک میلیارد دلار نداریم، ان هم در دنیایی که یک میلیارد دلار عدد بزرگی برای شرکتهای بین المللی نیست. اساسا هیچ برنامه ریزی برای ایجاد شرکتهای بزرگ و توانمند صادراتی شکل نگرفته است. ما ۹۹۰ هزار شهرک صنعتی در کشور داریم که تقریبا ۴۵ هزار واحد از آنها فعالند، فقط ۹۰۰ شرکت داریم که صادرات انجام میدهند که عدد آنها نیزکمتر از ۲ میلیارد دلار است!
همواره نظر کارشناسهای زیادی بر این بوده که افزایش نرخ ارز موجب جهش صادرات میشود. با توجه به این که در این دولت جهش نرخ ارز رخ داد، در مورد صادرات چه اتفاقی افتاد؟
یک فرصت سوزی بزرگی در کشور رخ داد، ناشی از آن بود که سیاستهای ارزی بر سایاستهای تجاری غلبه کرد. متولی تجارت خارجی کشور در حال حاضر، ساز مانها و نهادهایی هستند که به هیچ عنوان آشنایی با تجارت خارجی ندارند. به عنوان مثال ستاد تنظیم بازار در حال تصمیم گیری برای صادرات کشور است. ستاد تنظیم بازاری که قیمت گوشت مرغ و سیب زمینی و پیاز در داخل، بسیار مهمتر از تجارت خارجی است و این ستاد جلوی تجارت برخی شرکتها را میگرفت. مثلا شاید شما در داخل بتوانید مرغ را یک روز ندهید، اما در خارج کشور اگر بحث صادرات مرغ یک روز قطع شود، آن بازار خارجی، سریعا جایگزینی را برای ما پیدا خواهد کرد و همیشه تشنه بازار ما نخواهد بود. در واردات نیز معاونتهای صنعتی و معدنی وزارت صمت، وزارت بهداشت و وزارت جهاد کشاورزی، تصمیم گیر هستند که نتیجه آن دپو شدن صدها میلیون تن کالای اساسی در گمرکات بود که درواقع فرماندهی واحد دست متخصص و اهل فن نیست.
با توجه به سخنان شما، برای مسئولین دولتی و متولیان امر تجارت، تجارت در اولویت نیست و اهمیت ندارد. آیا ریشه این مسائل بر نمیگردد به این مسئله که در ۳۰ سال گذشته، یک بخشی بر اقتصاد کشور حاکم بوده که اعتقاد به واردات داشته است؟
واردات هم در همین مدت کاهش پیدا کرده است. علی رغم همه ایرادهایی که وجود دارد، سالانه موظف بودیم 21.7 درصد رشد صادرات داشته باشیم که در ۴ سال آینده به عدد ۱۸۰ میلیارد دلار برسیم. در ۸ سال دوره دولتهای یازدهم و دوازدهم، ما نسبت به ۸ سال قبل از آن، ۱۳۰ میلیارد دلار بیشتر صادرات داشتیم. در ۸ سال قبلی نرخ پایه گمرکی مان بالاتر بود. در دولت نهم و دهم، تقریبا ۲۱۷ میلیارد دلار کل صادراتمان بود، در حالی که در دولت یازدهم و دوازدهم این عدد به ۳۴۷ میلیارد دلار رسید. اما از نظر وزنی از ۴۲۷ میلیون تن، به ۹۱۷ میلیون تن رسیدیم. حدودا ۱۲۰ درصد به لحاظ وزنی رشد کردیم که به آن معنی است که سلسله خدماتی که داشتیم، تقریبا ۶۰ درصد رشد کردیم. در این ۴ سال اخیر در شرایط به هم ریختگی وزارت صنعت، بخش فعال اقتصادی توانست خود را از کمند تمام این مشکلات نجات دهد و دولت سازمان توسعه و تجارت را تضعیف کرد.
حدودا ۵ سال مذاکرات برجامی را داشتیم و به توافق هم رسیدیم، اما آن چیزی که انتظارش را داشتیم، از تجارت خارجی محقق نشد. چرا؟
جواب آن دو بخش خارجی و داخلی است. در بخش داخلی، تیم مذاکره کننده ما اقتصاد دان نبودند و نیستند و احساس ما این بود در مذاکرات برجام، یک تیم اقتصای قوی نیز همراه تیم مذاکره کننده باشد تا راههای مسدود شده را باز کند، اما شاهد همچین چیزی نبودیم. برجام شکل گرفت و رابطه اقتصادی خاصی شکل نگرفت، چرا که رابطه بانکی برقرار نشد. در خارج نیز این ۴+۱ که با آنها مذاکره میکنیم، باید ببینیم چه کسانی بودند. در زمانی که مسئولیت داشتم، در جلسه ام با اروپاییها قاطع میگفتم که وقتی امضایتان ارزشی ندارد، چرا اصرار با بستن معاهده با ما دارید؟ وقتی آمریکا معاهده را نقض میکند، اروپاییها پای قراردادی که خودشان امضا کردند نمیایستند. درواقع به هم خوردن برجام، بزرگترین بی آبرویی برای اروپاییها بود. مذاکره باید بین اران و آمریکا باشد و نه فقط بین گروه ۴+۱ که فقط شامل اروپاییها میشود. ما هیچ الگو و دستورالعملی برای شرایط بحران اقتصادی نداشتیم که بدانیم باید چه اقدامی را انجام دهیم. نتیجه این میشود رئیس جمهوری معتقد به ارز ۴ هزارو ۲۰۰ تومانی میشود که هرطور حساب کنیم باعث نابودی منابع میشود و یک رانت وحشتناک واردات را شاهد بودیم که عامل بسیاری از فسادها بود. درواقع دولت این پول را به وارد کنندههایی داد که معلوم نشد آن را کجا توزیع کرده است. جالب اینجاست که دولت جلوی پخش اطلاعات را گرفته است، به جای اینکه جلوی فساد را بگیرد و مسئله را حل کند. من میدانم ۶۰۰۰ کارت یک بار مصرفی که در سال ۱۳۹۷ با آن موجه شدیم تا سیاستهای ارزی را در داخل کشور دور بزنند، در سال ۱۳۹۸ و ۹۹ به بیش از ۱۵ هزار کارت رسیده است. اگر نمونهای از ارز ارازن قیمتی که در اختیار شرکتی قرار گرفت را بگوییم، در حوزه صادرات شکر، ۱۵۰ میلیون دلار، پدیده جدیدی به عنوان آب نبات را صادر کردیم که اساسا شکر را ذوب کردند و به یک محصول ابتدایی آبنبات تبدیل کردند و ارز ۴ هزار ۲۰۰ تومانی را گرفتند و با ارز ۲۰ تومانی به کشور برگرداندند.
شما با ساز و کارهای تخصیص ارز و ثبت سفارش وم توزیع کالا آشنا هستید. اساسا چه اتفاقی میفتد که دولت این سیاست را اتخاذ میکند و به این شکل منابع ارزی را هدر میدهد و رانتهای عظیم اتفاق میافتد. در شرایطی که منابع ارزی برای ما بسیار مهم است، چرا این سیاستهای ارزی ادامه دارد؟
ما با یک واقعیتی به نام رانت قدرتمند واردات رو به رو هستیم. شما میبینید تمام محصولاتی که در داخل داریم، گلوگاههایی وجود دارد که هیچ وقت اجازه تولید در داخل کشور پیدا نکردند تا همیشه وابستگی به واردات وجود داشته باشد. وقتی امروز بحث تحریم پیش میآید، تنها گروهی که ذوق زده میشوند رانت خوارهای وارد کننده هستند و هرچه مردم زجر بیشتری میکشند، این رانت خوارها لذت بیشتری میبرند. در اینجا مدیران اجرایی ما یا فاسدند و یا جاهل!
در سبد صادراتی ما، بیشتر کالاهای پتروشیمی و محصولات صنایع معدنی هستند. وقتی شما صحبت از صادرات بین المللی در اشل سایر کشورهای بزرگ را مطرح بکنید، لازم است که بگوییم چند کارخانه دارم تا موارد اولیه را بیاورند تا فراوری کنند و بفروشند که ما چنین چیزی در کشور نداریم. رانت واردات نمیگذارد که این چرخه را کامل کنید.
در بحث تنظیم بازار که صادرات بسیاری از کالاها را به صورت ناگهانی متوقف میکنیم که با بحث تجارت خارجی منافات دارد، با توجه به این که در حال حاضر حکمرانی و تکنولوژی در کشورهای مختلف رشد کرده است، چرا نمیتوانیم این مسئله را مدیریت کنیم؟ آیا همان رانت واردات اجازه مدیریت را نمیدهد؟
در سیاستهای کشور یک اشکال و یک ایراد راهبردی را داریم. در سال گذشته مدیرانی را تربیت نکردیم که دانش آموخته نسل نو اقتصاد دنیا باشند. چرا بسیاری از کشورهای نو ظهور، بحرانهای ما را ندارند؟ این مسئله ابزار یشده تا مردم را در فقر معیشتی نگه دارند. در مقطعی در رابطه با صادرات سیب درختی، پاکستان از ما خواست تا ۲۵ میلیون دلار از شما وارد کنیم و در ازای آن، شما اجازه دهید ۵ میلیون دلار نارنگی به شما بدهیم، اما مسئولین گفتند فقط اجازه صادرات سیب را دارید و نیاز به نارنگی نداریم. ما با این تفکر نمیتوانیم تجارت کنیم و مردم را ثروتمند کنیم. شما با یک سری مدیرانی در داخل کشور مواجهید که بیشتر نگاه پوپولیستی دارند. شما اگر بگویید تجارت خارجی از ۴۵ میلیارد دلار به ۳۵ میلیارد دلار رسیده است، کک هیچ کسی هم نمیگزد و کسی نیز یقه وزیر را نمیگیرد، ولی اگر بگویید سیب زمینی از ۵ هزار تومان به ۱۰ هزار تومان رسیده است، همه روزنامهها و رسانهها مینویسند و سر و صدا میشود. یعنی ما نمیتوانیم فرق ۱۰ میلیارد دلار را با ۱۰ هزار تومان تشخیص دهیم. آن وزیرها هم برای این که توسط نمایندگان استیضاح نشوند، دلواپس سیب زمینی میشوند.
با توجه به کنترل سیستمی که در دنیا اتفاق میافتد، دولت نمیتوانست در این مدت ۸ سال چنین سیستمی را در کشور ایجاد کند؟
بعضی از این صحبتها سالیان سال مطرح میشود و مربوط به این ۸ سال نیست. یک واحد رب گوجه فرنگی را در یکی از شهرستانها بازدید کردم و از آنها پرسیدم گوجه را چظور تهیه میکنید. برای من نقشهای از جغرافیای ایران گذاشت و گفت این واحدها در فصلهای مختلف با کیفیتهای متنوع تولید میکنند، اما وزارت جهاد کشاورزی این مسائل را نمیداند؟ به نظر من میدانند، اما نمیخواهند کاری کنند. در زمان مسئولیت خودم، وقتی مسئولیت معرفی صادر کننده نمونه را بر عهده داشتم که این کار نیز ۲۲ سال در حال انجام بود، تعجب کردم ار این که تک تک موارد را به صورت دستی ثبت میکنند. به آنها گفتم چیزی به نام کامپیوتر هم اختراع شده است که اگر استفاده کنید بهتر است. در خاطرم است که تمام سیستم علیه من به پا خواست و یک نفر هم با من همراهی نکرد. مشکل این روند در اینجا بود که دیگر آن امضاهای طلایی ارزشی نداشت و دلیلی نداشت که من به عنوان صادر کننده، کارشناس را ببینم و خواهش کنم که اسم مرا قرار دهید. وقتی ساختار به این شکل شفاف میشود، نان خیلیها آجر میشود. صفهای طویلی در ادارات کل وزارت صنعت داشتیم که بعدا به استانها منتقل شد که باید یک کارشناس، مسائل تشخیص میداد. درواقع این کارشناس مگر چقدر تخصص و وقت دارد. صدها متر مدیر عاملهای شرکتها ایستاده اند و وقتی را که باید برای تولید و تجارت کنند را صرف این میکردند که من مدیر را ببینند تا از من امضا بگیرند و اجازه صادران و واردات داشته باشند.