گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس روزبه؛ دکتر پیمان جبلی امروز ۷ مهر ۱۴۰۰ طی حکمی از سوی رهبر معظم انقلاب به ریاست سازمان صداوسیما منصوب شد؛ حکمی که حالا پس از گذشت ۵ سال از ریاست دکترعلی عسگری، حامل واژههایی است که به تنهایی اولویتهای امروز رئیس جدید رسانهملی را مشخص میکند. رهبری امروز با تأکید بر هدایت فرهنگی، تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی، ارتقاء سطح کیفی برنامهها و ابتکار، بهرهمندی از جلوههای زیبایی و هنر و ارتقای سرمایه انسانی، مسیری را روشن کردند که در چندسال اخیر خاموش مانده بود. هویتملی، هنر، ابتکار و کیفیت، گمشده این سالهای رسانهملی است.
دکتر جبلی امروز در اولین صحبتهای خود به عنوان رئیس جدید رسانهملی، صداوسیما را بزرگترین کنشگراجتماعی خواند. او «هویتمحوری» و «عدالت گستری» را از برنامههای مهم تحولی در این سازمان دانست. این زاویه نگاه درحالی است که امروز روح حاکم بر صداوسیما، روح محافظه کارانه است؛ و طبیعتاً محافظه کاری هم در برابر عدالت است. عدالت خواهی دلیل تغییر است و محافظهکاری خواهان ثبات. رسیدن به عدالت همراه با مطالبه عدالت است و زلف امروز صداوسیما به طناب پوسیده محافظهکاری گره خورده است؛ گرهای کور که اگر دکتر جبلی هم تلاشی برای بازکردن آن نکنند امیدی بر گرفتن ریسمان تقویت روحیه انقلابی باقی نمیماند. انقلابیگری با ترس و محافظهکاری در یک اقلیم نمیگنجند.
روحالله رشیدی، فعال رسانهای و فعال اجتماعی آذربایجان شرقی، در گفتگو با دانشجو پیرامون اصلیترین اولویت رئیس جدید رسانهملی، گفت: «ضرورت تحول در صداوسیما امری حیاتی است. اما یکی از اصلیترین تحولها در صداوسیما احیای جایگاه مردمی است. صداوسیما در چندسال گذشته بیشترین آسیب را از رویکردی خورد که مردممدار و مردممحور نبود و همین رویکرد از سرمایهاجتماعی رسانهملی کاست. اولولیت اول برگرداندن جایگاه صداوسیما به رسالت اصلی خود است و ملیبودن اولین و مهمترین رسالت رسانه ملی است. مصالح نظام و انقلاب هم به مسائل مردم گره خورده است؛ ما مصالح مردم و انقلاب را یکی میدانیم و صداوسیما هم باید چنین رویکردی داشته باشد.»
رشیدی با اشاره به سابقه و روحیه دکترجبلی گفت: «دکترجبلی به دلیل سابقه طولانی در صداوسیما و برآمده از بدنه این سازمان، در قیاس با گزینههایی که همیشه از بیرون صداوسیما، از چهرههای سیاسی و مشاهیر همیشه مطرح میشدند حتما گزینه مطلوبتری هستند. از طرفی یکی دیگر از مزیتهای ایشان کمحاشیه بودنشان نسبت به سایرین است. دکترجبلی با وجود اینکه در جایگاههای مهم صداوسیما حضور داشتند، به دنبال مطرح کردن خودشان نبودند. از سوی دیگر ما میل به ایجاد تغییر در حوزههایی که ایشان در آن مسئولیت داشتند را دیدیم؛ اگر تغییری اتفاقی نمیافتد هم تابع مولفههای دیگری است. از طرفی، چون خودشان در مجموعه خبر بودند حتماً نگاه آسیبشناسانه به حوزه خبر دارند و اگر در مسئولیت بالاتری قرار بگیرند شاید بتوانند آن رویکرد متعالی را عملی کنند.»
این فعال رسانهای خواستار تحول در رویکرد شبکههای استانی شد و گفت: «متاسفانه از ظرفیت شبکههای استانی به صورت حداقلی استفاده میشود؛ فقط هستند که باشند. این شبکهها در مناسبات فرهنگی و اجتماعی هیچگونه ضریبی ندارند. چراکه روحیهای در مرکز حاکم بود که شبکههای استانی را به حاشیه راند. باید به حوزه شبکههای استانی نگاه تحولگرایانه داشته باشند و نسبت به مراکز استانی، رویکرد استراتژیکتری را پیش بگیرند. شبکههای استانی امروزه با تعداد بسیاری ۲۴ ساعته فعال هستند، اما نتوانستند در خدمت ایده قرار بگیرند. در دورههای گذشته فقط سختافزارها را گسترش دادیم، اما ایده خاصی برای استفاده از این سخت افزارها وجود ندارد. با تمام امکاناتی که جمهوری اسلامی در اختیار رسانهملی قرار داد، اما این رسانه نتوانست از این امکانات نه در حوزه محتوایی و نه به نفع نظامسیاسی، تحولی ایجاد کند.»
رشیدی درباره اولین گام اصلاح رسانهملی، گفت: «از نظر من گام اول اصلاح، تغییر مدیران رسوب کرده در سازمان است و باید تلاش کرد تا اصلاحات ساختاری این رسانه در اولویت قرار بگیرد. البته که این تغییرات باید تدریجی صورت گیرد تا ایشان هم به عاقبت دکتر سرافراز دچار نشوند.»
اساساً در هیچ یک از دولتهای گذشته، فرهنگ و هنر به عنوان یک عنصر مستقل به رسمیت شناخته نشدهاند. تقریبا در چهل و دو سال گذشته یا این عرصه به حال خود رها شده، یا به سیاست و اقتصاد گره زدهشده و مورد بهرهکشی قرارگرفته است. ساحت عمیق و ارزشمند فرهنگ به سطحیترین و بیارزشترین موضوعات تنزل داده شده و حتی به همان وعدهها هم عمل نشده. حالا صداوسیما به عنوان یکی از مهمترین بسترهای هنری رسانهای باید تلاش کند تا خود به مسلخگاه فرهنگ و هنر تبدیل نشود. سریالسازی و هنرهای نمایشی پرتگاهی است که اگر لحظهای از آن غفلت شود همان اندک مخاطبان رسانهملی را هم از این رسانه جدا میکند، اما اگر به خوبی از این فرصت استفاده شود خود میتواند عاملی برای بازگرداندن مخاطبان از دست رفته باشد.
از اوایل دهۀ ۹۰ رسانه ملی به افزایش تعداد شبکهها پرداخت، اما هیچکدام از سیاست گذاریها پیرامون تأسیس شبکه جهت تولید محتوا نچرخید. آیفیلم، نمایش، تماشا، شما، شبکههایی بودند که مأموریت آنها صرفا تکرار محتوا تعریف شد. نتیجۀ همۀ این تلاشها در این یک دهه به اینجا رسید که درحال حاضر با رشد ۳/۵ برابری شبکههای سراسری، شاهد کاهش ۲۰ درصدی تولیدات فیلم و سریال سیما هستیم.
درکنار همه این تکرار محتواها ما با نبود ابتکار و خلاقیت هم دست و پنجه نرم کردیم. نه تنها سریال تکراری دیدیم و هیچ سریال جدید با کیفیت و به یادماندنی نساختیم از طرفی هم «پایخت» و «بچه مهندس» و «نون خ» و ... را در چندین فصل ساختیم تا نیاز به ایده جدید و شخصیت پردازی جدیدتری نداشته باشیم، بلکه در حوزه برنامههای سرگرمی نیز در چاه عمیق کپی از برنامههای محبوب خارجی فرورفته بودیم و شاید با همینها توانستیم اندک مخاطبی را در عرصه سرگرمی حفظ کنیم.
چندی پیش آرش فهیم روزنامهنگار و منتقد سینما و تلویزیون در باره برهوت تکرار و نبود ایده و خلاقیت به دانشجو، گفت: «مشکل اصلی در تولید محتوا به محدودیتهایی مثل کمبود بودجه ربطی ندارد. چه بسا در دهههای قبل، محدودیتهای صداوسیما در همه زمینهها بسیار بیشتر از الان بود، اما خلاقیت بیشتری به چشم میخورد؛ اتفاقاً جایی که بودجه و دستاورد مالی هم بیشتر است، کپی کاری و تکرار هم بیشتر به چشم میخورد. برعکس؛ ایدههای خلاقانه و بکر و شگفت انگیز، دقیقا در کم هزینهترین برنامهها تجلی مییابد. مثل برنامه «زندگی پس از زندگی» که به نظرم یکی از بهترین برنامههای مناسبتی سیما است. مشکل اساسی این دوران در صداوسیما، یک نوع بیماری است که من اسمش را «سندروم تنبلی رسانه ای» میگذارم.
وقتی یک رسانه از آرمانگرایی، هویتگرایی و حس مبارزه و مقابله تخلیه میشود، ابتلا به این سندروم به سراغش میآید. یک رسانه یا نظام فرهنگی وقتی به سندروم تنبلی دچار میشود، بجای اینکه حرف و هویت خودش را برجسته کند و به سمت خلاقیت برود، به شبیه سازی یا کپی برداری از رقبایش رو میآورد. این سندروم چند سال است که در صداوسیما هم رخنه کرده است. اولین و آشکارترین نشانه اش هم رجوع به قالبهای جهانی برنامه سازی یا تکرار برنامهها و سریالهای موفق داخلی است. به همین دلیل هم سال هاست که برنامهای جدی و جذاب در مناسبت هایی، چون انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، محرم، ایام فاطمیه، نیمه شعبان و ... نداریم. چون شبکههای تلویزیونی خارجی، برنامهای درباره این موضوعات تولید نمیکنند.»
فهیم ادامه داد: «به طور طبیعی رسانهای که دچار تکرار و تقلید میشود، از زایندگی و پویایی فاصله میگیرد و نمیتواند هویت و تشخص خودش را اعلام کند. وقتی یک رسانه، نمیتواند برای مناسبتهای مختلف به خلق برنامه جدید دست بزند و به تکرار گذشته مشغول میشود، نمیتواند آینده خودش را بسازد. همچنین رسانهای که به کپی کاری از دیگران بدون هیچ نوآوری میپردازد، خود به خود به یک رسانه مصرف کننده تبدیل میشود نه تولید کننده؛ و این جریان در دراز مدت به مرگ فکر و فرهنگ و وابستگی فکری و فرهنگی ابتدا در آن رسانه و سپس در گستره مخاطب هایش منجر میشود. رسانه تنبل، قطعا مخاطب تنبل هم بار میآورد.»
دکتر امیر دبیریمهر، پژوهشگر ارشد رسانه و از مدیران کل سازمان صداوسیما، مشکلات امروز رسانه ملی را مشکلاتی روشن دانست و گفت:«این سازمان رسانهای در طول زمان تبدیل به یک سازمان عریض و طویل اداری شده است؛ با ساختارهای سنگین و پیچیده و تورم نیروی انسانی! این باعث شده که هرگونه بازمهندسی سازمان صداوسیما و چالاک سازی ساختار سازمان با موانع جدی روبرو شود. حتی فردی مثل دکتر سرافراز که واجد تواناییهای بالایی برای مدیریت سازمان بود، زیر بار سنگینی این مسئولیت نتوانست بیش از ۱۸ ماه دوام بیاورد. هر کسی هم که بیاید و در مقام ریاست صداوسیما قرار بگیرد، بخاطر این مجموعه عریض و طویل، چالش اصلی او پرداخت حقوق و رسیدگی به مسائل کارمندان، برآورد برنامههای سیما و هزینههای تولید و اینگونه مسائل خواهد بود. دکتر علیعسگری هم با همین نگاه آمدند و تا حدودی هم توانستند سازمان را از بحران مالی و اداری خارج کنند.»
این پژوهشگر، با اشاره به اینکه سازمان پیش از دوره علیعسکری هم با بحران مالی مواجه بود، گفت:«در طول سالیان دراز، سازمان بزرگ شد و این مسائل بوجود آمد و در دوره آقای سرافراز به اوج رسید. البته کارشکنی دولت آقای روحانی هم در مشکلات آقای سرافراز نقش زیادی داشت. صداوسیما به یک تحول بزرگ نیاز دارد و آن هم این است که محتوا بر فرم غلبه کند؛ یعنی ارتقای کیفی سازی و مدیریت پیام بشود اولویت سازمان. این امر چگونه محقق میشود؟ از یک راه: نیروهای محتوایی و فکور و صاحبنظر زمام امور رسانه را بدست بگیرند.»
دبیریمهر علت اصلی این وضعیت را فاصله گرفتن اولویتهای صداوسیما از محتوا دانست و این اولویتها را اینگونه توصیف کرد:«اولویت رسانه این بوده که بتواند پول دربیاورد، قرارداد ببندد و مشارکت جلب کند و عموما کسانی که در این حوزهها توانمندند، کسانی هستند که در حوزه محتوا ورودی ندارند. این اتفاق الان افتاده و اگر قرار است تحولی رخ دهد، باید نیروهای محتوایی و خوشفکر زمام امور را در اختیار بگیرند.»
او درباره گام اولی که مدیر بعدی صداوسیما باید بردارد، به دانشجو گفت:«چابک و چالاک سازی ساختار در گام اول. در گام دوم بکارگیری نیروهای محتوایی و کسانیکه میتوانند کارهای کیفی برای سازمان تولید کنند. این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند.»
وقتی نظر این مدیر کل رسانه ملی را درباره حوزه معاونت سیاسی صداوسیما و اهمیت تحول آن در دوره جدید، جویا شدیم، وضعیت فعلی این حوزه را اینگونه معرفی کرد و گفت: «حوزه خبر و حوزه سیاسی سازمان صداوسیما در طول سالهای بعد از انقلاب به روابط عمومی قوای سهگانه تبدیل شد. یعنی روابط عمومی مردم ایران نیست و به نظرم مسئولین اداره کننده با روح انقلاب اسلامی آشنا نیستند. روح انقلاب اسلامی میگوید این نظام مبتنی بر آرای مردم است و این حکومت است که باید به دنبال مردم بیاید، نه اینکه مردم به دنبال حکومت باشند. در اطلاعرسانی هم به همین شکل است. اولویت باید خواستههای مردم باشد، مطالبات مردم باشد و دردهای مردم باشد. اما متاسفانه هرگاه کسی تلاش کرده این رویه را اصلاح و یا ترمیم کند، به بهانههای مختلف و با انگهای مختلف سیاسی و غیرسیاسی او را کنار زدهاند و این رویکرد همیشه به حاشیه رفته است. در حالیکه فکر میکنم رسانه مبتنی بر نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی ما، باید رسانهای مردم مدار باشد.»
دکتر دبیری مهر که خود سابقه همکاری با دکتر جبلی را نیز داراست، با نگاهی خوشبینانه نسبت به ریاست وی بر صداوسیما گفت:«تصور نکنید که رئیس سازمان یک تنه میتواند بر همه مشکلات و مسائل و چالشها غلبه کند. این تصور غلطی است و تجربه هم در گذشته این را نشان داده است. اما درباره دکتر جبلی، اولین حسن ایشان این است که برآمده از درون سازمان است و از ردههای پایین و اولیه رشد کرده و بالا آمده است. یعنی ایشان دبیر خبر بوده، سردبیر خبر بوده، مدیرکل اخبار بوده و.... من سال ۷۸ با آقای جبلی همکار شدم و زمانیکه سردبیر خبر بودم، ایشان مدیر کل من بود.»
او همچنین سه ویژگی مثبت برای رئیس جدید رسانه ملی برشمرد و گفت:«ایشان از پس سازمان برآمده است؛ این ویژگی اول. حسن دوم ایشان این است که تحصیلکرده رشته فرهنگ و ارتباطات است و کار ژورنالیسم و ارتباطات و مدیریت رسانه را به خوبی آموخته و میداند؛ در حال حاضر هم عضو هیئت علمی است و در این حوزه کار میکند. ویژگی سوم ایشان این است که جزء مدیران محتوایی و کیفی سازمان محسوب میشود و میتواند این خلا را جبران نماید. بر خلاف آقای علیعسکری که مدیر توانای اجرایی بوده و هست، آقای جبلی مدیر محتواست. این سه ویژگی نقاط قوت دکتر جبلی است؛ اما این تصور که این نقاط قوت میتواند چالشهای سازمان را رفع کند، تصور خوش خیالانهایست.»
او در پایان درباره عناصر لازم برای رفع چالشهای امروز صداوسیما گفت:«باید عزمی باشد تا سازمان چالاک و چابک شود و تغییرات اساسی در حوزه مدیریتی سازمان صورت گیرد؛ البته نه با نگاه جناحی و باندی. بلکه با تفکر اولویت محتوا بر دیگر مسائل. گاهی در ساختار صداوسیما نیروهایی دیده میشوند که علیرغم اینکه انسانهای دلسوزی هم هستند، اما تجربه و دانش کافی را ندارند. خیلیها دوست دارند خلبانی کنند، اما خلبانی نیاز به شرایط و ویژگیهایی دارد. قطعا کار تولید محتوا خیلی سختتر از خلبانی است؛ آن هم تولید محتوا برای رسانهای مثل صداوسیما.»