گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، بهزاد توفیق فر؛ بیشتر از ۱۱۰ میلیون بیننده در ماه برای یک مینی سریال، توجه را به این نکته جلب می کند که چرا؟ آن هم سریالی که نه از جلوه های ویژه خاصی استفاده کرده است و نه دختر و پسرهای کره ای بِیبی فیس را به رسم این روزها با موهای ژل زده و لباس های یقه باز و اکسسوار گران قیمت و مارک، یک جا جمع کرده است. بازی ماهی مرکب از آن جور روابط عاشقانه یک تا چند وجهی هم ندارد. حتی قهرمان شکست ناپذیر هم به معنای «سوپرمن» ندارد که تکه و پاره شود اما بعد از چند پلک زدن و تکان دادن نوک انگشتان دست چپ، از جایش برخیزد و چنان آدم بد فیلم را بزند که انگار بروس لی، متجاوز انگلیسی را!
بازی ماهی مرکب (Squid Game)، حتی از ترانه های بیمعنی فلان گروه کره ای یا بیسار خواننده زیر هجده سال هم بی بهره است. اظهارنظرهای مختلف چه در رسانه های داخلی و چه در رسانه های اروپایی و آمریکایی را که زیر و رو کنی، اغلب دلیل این جذابیت برای مخاطب را «بی عدالتی» و «شکاف طبقاتی» در دنیای تحت سیطره سرمایهداری دانسته اند. شکافی که باعث رقابتی سخت و بیرحمانه برای بهره مندی از ضروریات اولیه زندگی در کشورهایی مثل کره جنوبی شده است. برخی دیگر حتی، نرخ بالای خودکشی در کره جنوبی را حاصل همین رقابت و شکست طبقات پایین اجتماع در این رقابت دانسته اند. برخی نیز، ارجاع به بازی های خاطره انگیز (nostalgic) دوران کودکی تیله بازی، طناب کشی و... - را دلیل اقبال چشمگیر به این سریال دانسته اند و درباره اینکه این بازی ها فقط برای کره ای ها یا حداکثر برای آسیایی ها خاطره انگیز است، سکوت کرده اند. البته هیچ یک از این نویسندگان و منتقدین، تفاوتی بین مردم کشورها و فرهنگ های مختلف قائل نشده و همه این میلیون ها نفر بیننده را مانند هم، فرض کرده اند.
نگارنده اما با احترام به نظرات منتقدین و بزرگان هنرهفتم در گوشه گوشه کره خاکی، از منظری دیگر به دلایل موفقیت سریال بازی ماهی مرکب نگاه کرده است. موفقیتی که مدیون جذابیت ذاتی قصه و داستان کاملاً انسانی این سریال است.
۱) جذابیت بزرگ و مهم بازی ماهی مرکب، همین «بازی» بودن آن است. یک «بازی» در ژانر بقا (Survival) و آنقدر بزرگ، که آدم بزرگ ها بتوانند درون آن بازی کنند. بازی کردن، یکی از غرایز طبیعی انسان ها است که برخلاف تفکر مرسوم، هیچ گاه و در هیچ سنی از جذابیت و لذت آن کم نمی شود. اما این بازی، یک تفاوت اساسی با بازی های دوران کودکی و حتی بازی های امروز ما دارد. هرکس در این بازی بسوزد (ببازد)، می میرد و دیگر خبری از بازگشت به بازی، شارژ اعتباری و یا شکستن قفل بازی با پول وجود ندارد. یک «بازی جدی» (Serious game) که چندسالی است کشورهای پیشرفته، برای بازاریابی، فروش، آموزش، رفتارسازی، بهره وری کارکنان و حتی ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی کلان، از آن در قالب «بازی وار سازی» یا (Gamification) استفاده می کنند. پیشنهاد می کنم یک بار دیگر دستورالعمل انقلاب رنگی (نرم) را مطالعه بفرمایید.
۲) همه ۴۵۶ بازیکن دعوت شده به بازی ماهی مرکب، از هر جایگاه اجتماعی، تحصیلات و خانواده ای که برخوردار هستند، یک خصوصیت مشترک دارند. بی پولی، این خصوصیت مشترک نیست گرچه درظاهر و ابتدای امر اینگونه به نظر می رسد. خصوصیت مشترک همه شرکت کنندگان در بازی ماهی مرکب، این است که انتخاب ها و تصمیم های اشتباه و بعضاً افتضاحی در زندگی داشته اند و همین انتخاب های نادرست یا غلط، آنها را به نقطه ای رسانده که تحت تعقیب، کتک خورده و نزدیک به خودکشی هستند. «شکست»، نقطه ای است که همه آنها به آن رسیده اند و صدالبته همه آنها این شکست و وضعیت اسفبار خود را معلول چیز یا شخص دیگری غیر از خود میدانند!
همسایه، رفیق ناباب، ذغال خوب، مدیر خائن، سازمان بد، جامعه بی رحم، پدر بداخلاق، مواد مخدر و خیلی چیزهای دیگر. هرچیزی غیر از خودشان! جالب این است که در «بازی ماهی مرکب» واقعی نیز، ابزارها، روش ها و مسیرهای رسیدن به سر ماهی مرکب، در اختیار بازیکن است و فرقی نمیکند «مهاجم» باشی یا «مدافع». اصرار برگزارکنندگان بازی نیز بر اینکه هر شرکت کننده به انتخاب و اختیار خود وارد بازی شود، مؤید همین نکته است. شما «بازی زندگی»تان را انتخاب می کنید اما بعد از اینکه وارد مسیر بازی شدید، دیگر نمی توانید از قوانین آن سرپیچی کنید یا آن را به هم بزنید. برای اینکه بتوانید بازی را به هم بزنید باید بتوانید «جامعه» یا حداقل، اکثریت جامعه را با خود هم عقیده کنید تا انتخاب هایی مشابه انتخاب شما داشته باشند.
بینندگان بازی ماهی مرکب، در همان ساعت های اول سریال، در مییابند که چه انتخاب های خوب یا بدی در زندگی داشته اند و در ذهنشان مسیری را که «انتخاب» کرده و تا اینجای زندگیشان را آمده اند، مرور میکنند.
۳) نکته پایانی و به زعم نگارنده، مهمترین نکته داستان بازی ماهی مرکب، «تغییر انتخاب» است. همانطور که در بند دوم گفته شد، همه ۴۵۶ بازیکن بازی ماهی مرکب، پیش از ورود به بازی، تقصیر و مسئولیت همه شکست ها و انتخاب های نادرست خود را، بر عهده دیگران میدانستند و دائم مشغول غرزدن و فحش دادن به آن «دیگران» بودند. تا اینکه یک کارت به دستشان رسید که سه شکل مثلث(بینابین)، دایره(فعال) و مربع(راکد) روی آن نقش بسته است به معنای آنکه شما هرجور شخصیتی داشته باشید، متعلق به هر نژاد، کشور یا طبقهای باشید، فرقی نمی کند. فرصتی فراهم شده تا از اول انتخاب کنید. لباس همه بازیکنان یکی است (لباس ورزش دانش آموزان کره در مدرسه)، جای زندگی، غذا، ابزار و مهم تر از آن قوانین بازی نیز برای همه یکسان است. برگزارکنندگان هم مدام تأکید می کنند که ما به شما «فرصت» دادیم. فرصت چه؟ فرصت پولدارشدن؟ فرصت بازی کردن و لذت بردن؟ قطعاً نه! «فرصت انتخاب دوباره». این «انتخاب کردن» و «اختیار»، تقریباً در همه صحنه های سریال بازی ماهی مرکب، با تأکید، نشان داده شده است.
فرصتی که۴۵۵ نفر از بازیکنان، آن را از دست دادند. نه اینکه انتخابی نداشتند یا بازی نکردند، بلکه همه این بازیکنان در بازی ماهی مرکب، همان انتخابهایی را داشتند و همان تصمیم هایی را گرفتند که تا پیش از این و در طول زندگی شان داشتند و گرفته بودند. نتیجه بازی چه بود؟ همه آنها به همانجایی رسیدند که پیش از بازی و خارج از جزیره بازی به آن رسیده بودند. نماینده شاخص این بازیکنان، «چو سانگ وو» بازیکن شماره ۲۱۸ است که خودکشی می کند. فقط یک نفر بازیکن شماره ۴۵۶ انتخاب خود را تغییر داد و با انتخاب های تازه و درست، به جایزه تریلیونی بازی رسید. این تغییر، از همان قسمت اول و جایی که سونگ-گی-هون، بی تفاوتی را کنار میگذارد و از دختر دزد، دفاع میکند، نمایان است. جالب تر آن که، خودِ برگزارکننده بازی هم، یکی از بازیکنان است و فرقی نمی کند که بازیکن شماره یک است یا چهارصدوپنجاه و ششم او هم یک انتخاب دارد.
بازی ماهی مرکب، دو نکته اساسی و مهم دارد: اول اینکه زندگی یک «قمار» یا شرط بندی روی اسب ها نیست که شما ندانید کدام اسب یا کدام سوارکار برنده است و با «شانس»، برنده یا بازنده شوید؛ بلکه زندگی، انتخاب بین «تلاش درست» یا «رفتن به میدان اسب دوانی» است. چنانچه، در بازی ماهی مرکب نیز، تصویر همه ۶ بازی، روی دیوارهای خوابگاه بازیکنان نقش بسته است و با کمی دقت، همه میتوانند بفهمند که بازی بعدی چیست؟ همانطور که ما با خواندن تاریخ و تجربه گذشتگان که اتفاقاً بعضی هایش روی دیوارها نقش بسته است می توانیم بفهمیم بازی بعدی زندگی چیست. دوم آنکه، زندگی، نه یک بازی بزرگ در ژانر بقا است بلکه یک بازی بقا برای رسیدن به «کمال» است. همان که در بازی اصلی ماهی مرکب، با رسیدن به سر ماهی مرکب و ایستادن روی «سرِ ماهی» نمود یافته است. این قانون ثابت نظام هستی است: این انتخاب ما است که مهم و تعیین کننده است، نه نوع یا سطح زندگی مان و هر انتخابی، نتیجه مشخص و ثابت خود را در پی دارد. اگر انتخاب های شما همان انتخاب قبلی است، نتیجه نیز همان نتیجه قبلی خواهد بود.
بهزاد توفیق فر - فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.