آخرین اخبار:
کد خبر:۹۷۷۲۳۴
جوان آراسته درگفتگو با دانشجو:

انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه‌ آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی سرباز دشمنی!

یک منتقد ادبی ضمن نقد آثار بی کیفیت داستانی در سال های اخیر اظهار داشت: داستان یک گونه‌ی هنری است که فرم مخصوص به خود دارد؛ در یک برهه، انباشت دغدغه‌های دینی و فرهنگی، در بدنه‌ی افراد مذهبی آن‌ها را به تولید خام دستانه آثار هنری برد که متاسفانه امروز به یک فاجعه بدل شده.

 انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی یقینا سرباز دشمنی!

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ شقایق آرزه؛ هنر بیان زیباتر و گیراتری دارد و داستان به عنوان گونه‌ای از هنر که با کلمات سر و کار دارد، این اعجاز را تمام و کمال به نمایش می‌گذارد. و به همین دلیل انسان‌ها دوست دارند مهم ترین حرف‌هایشان را به زبان داستان با جهان به اشتراک بگذارند. اما این خیر، شری هم دارد و آن ورود ناپخته و بدون تخصص به این وادی است که پدید آمدن آثار غیرحرفه‌ای، بی‌کیفیت و نارسا در انتقال هنرمندانه مفهوم را موجب می‌شود. همان میوه‌ی نارس و کالی که امروز طعم گس آن زیر زبان ماست. در همین باره به سراغ محمدرضا جوان آراسته، فعال فرهنگی و منتقد ادبی، رفتیم و در خصوص نقد فرمی آثار ادبیات انقلاب با او به گفتگو نشستیم.

خبرگزاری دانشجو:  ما در حوزه فرهنگ انقلاب با تاخیر زیادی به لزوم استفاده از فرم داستان برای انتقال مفاهیم پی بردیم و به سراغ آن رفتیم اما پس از رو آوردن به داستان هم با آثاری مواجه هستیم که اصول فرمی به درستی در آن‌ها رعایت نشده، به طور ویژه در خاطرات مربوط به شهدای دفاع مقدس و دفاع از حرم با این معضل مواجه هستیم که این ضعف هم به بدنه داستان نویسی ضربه می‌زند و هم ذائقه مخاطب را نازل می‌کند. ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟

آراسته: ما وقتی از داستان حرف می‌زنیم از یک گونه هنری حرف می‌زنیم که بایدها و نبایدهای و فرم مخصوص به خود دارد. در یک برهه انباشت دغدغه‌های دینی و فرهنگی، در بدنه‌ی افراد مذهبی، و تصور این نکته که هنر چیز اثرگذاریست، آن‌ها را به تولید خام دستانه آثار هنری برد که متاسفانه امروز به یک فاجعه بدل شده.

 انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی یقینا سرباز دشمنی!

 

خبرگزاری دانشجو: بنابراین نظر شما این است که ما برای انتقال مفاهیم خود به سراغ هنر رفتیم بدون اینکه به درستی آن را بشناسیم. در مورد همه هنرها همین اتفاق افتاده یا به طور خاص در داستان نویسی؟

آراسته: متاسفانه ساده‌ترین اثر هنری که خلق آن به ذهن می‌رسد، داستان است. شعر گفتن کار سختی ا‌ست، سینما یک کار تیمی دشوار است، موسیقی هم که بچه مذهبی‌ها به سراغش نمی‌روند، نقاشی هم کمتر کسی استعدادش را دارد؛ پس می‌ماند داستان نویسی! که با انباشتی از دغدغه به سراغش می‌رویم و چیزهایی تولید می‌کنیم که به زعم ما داستان هستند اما در واقعیت نیستند و هنوز حتی به مرز داستان هم نرسیده‌اند. چون صاحبان آثار آدم‌های خوب دغدغه‌مند فرم ناشناس هستند.

خبرگزاری دانشجو: اینکه یک اثر داستان هست یا نیست چطور قابل تشخیص است؟!

آراسته: وقتی فرمی را نشناسید نمی‌توانید ادعای خلق آن را داشته باشید. وقتی در شناسنامه اثر رمان و ادبیات داستانی درج می‌شود توقعم مبتنی بر استاندارد اهاست. این استانداردها یعنی نویسندگی. وقتی صفحه اول را باز کنم و بیبینم شروع، زبان، شخصیت پردازی و فضاسازی ضعیف است، استفاده از کلمات غلط است، کتاب گل درشت نسبت به من سخنرانی می‌کند و پیام می‌دهد، روشن است با یک اثر داستانی روبه رو نیستم. ما آثار داستانی خوب را دیده‌ایم و متوجهیم اثر چه باید باشد.

کد ویدیو

 

خبرگزاری دانشجو: طبیعتا کسانی که فرم را نشناسند در این زمینه انتقادپذیر هم نیستند. با توجه به اینکه شما در ساحت منتقد خصوصا در فضای مجازی فعالیت دارید، چه مواجهاتی نسبت به نقد خود داشته‌اید؟

آراسته: به محض اینکه نسبت به این رفقای انقلابی چیزی در قالب نقد، تذکر یا توجه ارائه دهید ممکن است چند طیف باز خورد عجیب بگیرید. یک طیف با یک نگاه از بالای عینک می‌گویند تو یا یک آدم انقلابی احمق هستی که سد دیوار انقلاب را سوراخ می‌کنی یا نفوذی و سرباز دشمنی! یک دیوار مقدس به نام دیوار مقدس فرهنگ انقلاب اسلامی ساخته‌اند و اگر بخواهی نقد یا اشکالی متوجه این دیوار کنی چون دیوار قطعا ایرادی ندارد پس تو ایراد داری و حتما نخاله‌ای در وجود تو هست که نسبت به این دیوار مقدس اظهار نقد یا ایراد می‌کنی!

کد ویدیو

 

این رویکرد یک طرف نازیبای ماجراست و از سمت دیگر یک رویکرد خصمانه و عصبانی از طرف هواداران این آثار وجود دارد. من فضای هواداری را درک می‌کنم و شاید کمی هم حق بدهم اما همانطور که یک هوادار تیم فوتبال اگر تیمش ببازد کماکان از تیم بازنده‌اش هواداری می‌کند و کاسه و کوزه را سر داور و تیم حریف می‌شکند اینجا هم گاهی دوستان اصلا برای شنیدن نمی‌آیند. یعنی معتقدند از آثار نویسنده محبوبشان باید فقط تعریف و تمجید گفته شود. چون ایشان نویسنده قدرتمند جبهه انقلاب است و تو با این کار جبهه انقلاب را تضعیف می‌کنی!

 انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه‌ی آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی یقینا سرباز دشمنی!

 

خبرگزاری دانشجو: این مخاطبان از چه طیفی هستند؟!

آراسته: این مخاطب نسبت به فرهنگ انقلاب و دین دغدغه خوب، روشن و شایسته تحسین دارد اما کارنابلد این وادی است. با ادبیات رفیق نیست؛ با کتاب‌های مربوط به زندگی نامه شهدا و هر آنچه حول و حوش شهدا و دین باشد رفیق است. برایش مهم نیست داستان باشد، خاطره باشد، مجموعه یادداشت‌های اینستاگرامی کسی باشد یا اصلا یک چیز بی‌فرم باشد. اما اگر مثلا در مورد اربعین نوشته شده باشد پس حتما چیز خوبی است. می‌گوید من این کتاب را خوانده‌ام و تحت تاثیر قرار گرفته‌ام. به دیگران هم معرفی کردم و آنها هم نگاهشان عوض شده. او از چه حرف می‌زند؟ از مفهوم. من نگفتم این کتاب مفهوم بدی دارد. اصلا نگفتم نویسنده این کتاب آدم بدی است. من گفتم اسم این کتاب، داستان نیست اما او می‌گوید چرا داستان است! چون تاثیر داشته. مگر هر چیزی تاثیر دارد حتما باید در هنر بگنجد یا برچسب داستان داشته باشد؟

و او در جواب می‌گوید چه اهمیتی دارد؛ چه باشد چه نباشد چیز خوبی است. اگر کسی این را بگوید به آینده نگاه نکرده و افق دیدش خیلی کوتاه است.

کد ویدیو

 

خبرگزاری دانشجو: درباره این موضوع لطفا بیشتر توضیح دهید؛ اگر نگاه بلند مدت داشته باشیم چه چیزی می‌بینیم که اهمیت وجود اثر هنری را روشن می‌کند؟

آراسته: مخاطب وقتی فرم را نمی‌شناسد آینده ادبی هنری جامعه انقلاب را نمی‌بیند؛ اما اگر برویم به 40 سال آینده، در آن موقعیت وقتی انسان‌ها به عقب نگاه می‌کنند و در مورد ادبیات در بستر انقلاب و  قله‌های ادب فارسی در چهل سال گذشته با هم حرف می‌زنند، پوسیدگی و ضعف فرمی این آثار برای همه روشن است. بنابراین آن‌ها سرشان را پایین می اندازند و خواهند گفت ما در چهل سال گذشته، داستان، شعر یا هر گونه هنری دیگری در بستر فرهنگ انقلاب نداشتیم.

کد ویدیو

 

خبرگزاری دانشجو: چرا ما با وجود داشتن دغدغه و محتوای با کیفیت به سراغ یادگیری و به کارگیری فرم درست در فضای داستان نویسی نمی‌رویم؟!

آراسته: من در دو سطح پاسخ می‌دهم. سطح اول روی ساده ماجراست اما سطح دوم ترسناک است. ولی هر دو وجود دارند. در سطح اول مشکل اینجاست که ما آموزش نمی‌پذیریم. من وقتی کتاب می‌نویسم، ناشر چاپ می‌کند و بازار هم دارد چرا باید خاک تخته بخورم و شاگردی کسی را بکنم که آثارش کمتر از من چاپ خورده برای اینکه تکنیک یاد بگیرم؟ اگر کسی ارزش هنر را نداند می‌گوید تیراژ ارزش است. لایک بیشتر ارزش است. بنابراین این اثر من حائز ارزش است چون خیلی‌ها دیده‌اند و خوانده‌اند. اگر چنین شد سراغ یادگیری تکنیک‌ها نمی‌رود.

کد ویدیو

 

ضمن آنکه تکنیک‌ها ابدا چیز آسانی نیست. من که بعید می‌دانم در حیطه نویسندگی کسی زیر یک سال بتواند به جایی برسد که بگوید من نویسنده‌ام. اما ظاهرا کسی با انباشت دغدغه فرهنگی، اجتماعی، دینی نمی‌تواند یک سال صبر کند! می‌گوید من باید به عده زیادی سود برسانم و هدایتشان کنم! و در این یک سالی که می‌بایست صرف آموزش کند سه کتاب می‌نویسد اما چیزی که می‌نویسد اثر هنری نیست.

 انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی یقینا سرباز دشمنی!

 

خبرگزاری دانشجو: پس به پشتوانه مقبولیت مردمی و تیراژ بالا و... حائلی میان نویسنده و آموزش ایجاد می‌شود و احساس نیاز نمی‌کند. اما سطح به قول شما قسمتِ ترسناک ماجرا کجاست؟!

آراسته: قسمت ترسناک ماجرا هم اینجاست که اگر شما یاد گرفتید چگونه یک اثر هنری خلق کنید با یک چالش روبه رو می‌شوید. و آن اینکه دیگر نمی‌توانید هر چه دلتان می‌خواهد حرف بزنید چون پابند به اصول و تکنیک‌ها شده‌اید. نمی‌توانید سخنرانی ‌کنید و پند و موعظه دهید. در تکنیک‌ها یاد گرفته‌اید آن چیزی که می‌خواهید بگویید نگویید. پنهان کنید و به زیرلایه‌ها ببرید. استاد به شما گفته تلاش نکن در اثر هنری خودت محتوا و پیام بریزی. اثر هنری تو از خودت وام می‌گیرد و محتوادار می‌شود. و آن محتوا همان چیزی است که تو هستی. اگر این شد آن وقت به شما خواهم‌ گفت در موارد زیادی آثار هنری رفقای انقلابی ما چیزی را نشان خواهد داد که با حرف و پیام خام قبلی یکی نیست!

کد ویدیو

 

خبرگزاری دانشجو: در این باره بیشتر توضیح دهید که چطور این اتفاق می‌افتد و چرا؟

آراسته: وقتی یک اثر هنری در حال خلق است نویسنده نمی‌گوید من می‌خواهم این پیام را اینجا منتقل کنم بنابراین اگر این شخصیت این دیالوگ را بگوید و این دیالوگ مقابلش قرار بگیرد پیام منتقل شده؛ نویسنده این دو آدم را ساخته. آن‌ها واقعی هستند و نویسنده فقط نظاره‌گر گفتگوی آن‌هاست و هرچه می‌بیند برای شما می‌نویسد. و آن موجوداتِ خودساخته، باور و رفتار خود را از ناخودآگاه نویسنده وام می‌گیرند!

از کجا معلوم واقعیت و ناخودآگاه من همان چیزی باشد که شما در ظاهر می‌بینید! اثر هنری من می‌تواند لایه های پنهانی از مرا به نمایش بگذارد. و من امکان پنهان کاری ندارم. برای همین ترسناک است. پس من یک قدم به عقب برمی‌گردم و می‌گویم نمی‌خواهم هنر تولید کنم. بگذار من همان پیام خودم را گل درشت در متن بگذارم و مردم را به این شکل به راه راست هدایت کنم! که این اشتباه است.

 انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه‌ی آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی یقینا سرباز دشمنی!

 

خبرگزاری دانشجو: اگر بخواهیم صریح‌تر و مصداقی‌تر دراین‌باره گفتگو کنیم، بعضی از نویسندگانی که به تولید آثار اعتقادی مشغولند به نوشتن آثار بدون فرم شهرت دارند. به ‌طور مثال نویسندگانی مانند آقای حدادپورجهرمی از این دسته‌اند. ارزیابی شما از آثار ایشان چیست؟

آراسته: در این گونه موارد از خود آقا یا خانم نویسنده می‌شنویم که من به مجموعه ای از اطلاعات طبقه بندی شده و پرونده‌ها دسترسی دارم و براساس این که آنجا چه اتفاقی افتاده داستان را پیش می‌برم. اینجا نویسنده داستان خلق نمی‌کند. در بهترین حالت یک عروسک خیمه شب بازی برداشته و آن چیزی که اتفاق افتاده را یکبار دیگر نشان می‌دهد. این هنر نیست. ضمن اینکه آثار کسی مثل جهرمی غوطه‌ور در ضعف تکنیکی است. من که مخالف کتاب نوشتن کسی مثل ایشان نیستم. ایشان بنویسد اما خوب بنویسد. اتفاقا خیلی خوب است آثار نویسنده‌ای که مخاطب دارد تکنیکی باشد. متوجهم که دغدغه پاسبانی از حریم هنر انقلاب وجود دارد ولی "هنر" انقلاب نه چیز دیگری. این اثر لایق برچسب هنر انقلاب نیست. البته کتاب‌های حدادپورجهرمی به جهت محتوا هم دچار ابتذال هستند. تاکید می‌کنم، ابتذال، نه ضعف! به این معنا که اصلا توصیه نمی‌کنم کسی به سمتش برود. اما مثلا کسی مثل خانم شکوریان فرد ابدا شبیه جهرمی نیست. یعنی محتوای آثارشان خیلی خوب و حاصل دغدغه درست است و خود ایشان یک انسان همراه در جریان انقلاب است ولی فرم آثار خانم شکوریان فرد هم دچار ضعف است.

کد ویدیو

 

خبرگزاری دانشجو: راهکار شما برای افراد این چنینی که دغدغه و محتوای مناسب دارند اما بدون تکنیک می‌نویسند چیست؟

آراسته: یا آموزش دیدن یا واگذاری و قرار گرفتن در جایگاه مشاور محتوایی و فرهنگی. کسی مثل خانم شکوریان فرد نمی‌تواند انبوهی کارهای فرهنگی که دارد را زمین بگذارد و نویسندگی یاد بگیرد ولی حرفی که می‌زند درست است. پیشنهاد این است که تیمی از آدم‌هایی که عمرشان را در نوشتن گذاشته‌اند بیایند، به آن‌ها اعتماد شود و دغدغه‌ها به آن‌ها انتقال داده شود. در آن صورت به جای اینکه یک کتاب فلان به نام خانم شکوریان فرد با ضعف تکنیک هنری نوشته شود 10 کتاب از شاگردان فرهنگی خانم شکوریان فرد یا هر بزرگوار دیگری نوشته می‌شود. در آن صورت آن 10 کتاب پیام گل درشت ندارد اما ارزش ادبی دارد و اثر هنری است.

خبرگزاری دانشجو: به نظر شما انحصاری در زمینه نگارش و چاپ آثار ارزشی صورت نگرفته است؟

آراسته: من نمی‌توانم این را بگویم. قدری احتیاط و سخت‌گیری می‌کنم چون به طور مثال آثار حدادپور جهرمی را انتشارات خودش چاپ می‌کند و خودش نمی‌تواند با کمک خودش انحصار ایجاد کند. سوال اینجا است که چرا سوره مهر ورود نمی‌کند؟ مگر قدرت ندارد؟ اگر نشر شهید کاظمی، معارف، به نشر و... که شبکه توزیع خوبی دارند بیایند و بخواهند محتوای درست و خوب در این وادی تولید کنند، کسی جلوی آن‌ها را می‌گیرد؟ البته من نمی‌گویم قحط آثار است. آیا تولید نمی‌شود و ترویج و دیده نمی‌شود؟ پس انحصاری شکل نگرفته.

کد ویدیو

 

البته چیزهایی در حاشیه هست که هیچ وقت آثار خوب به پای آثار شکوریان و جهرمی نمی‌رسد. ولی این حاشیه از جنس انحصار نیست؛ مثلا جهرمی با حضور قدیمی خودش در فضای مجازی قدرت رسانه‌ای و یک عده مخاطب همراه دارد و به آثارش ضریب می‌دهد. این را هیچ نشری نمی‌تواند تامین کند مگر اینکه از سلبریتی‌ها در تبلیغات استفاده کند. و خانم شکوریان فرد هم شبکه قدرتمند و بی‌نظیر مقر کتاب را دارد که اتفاقا یکی از اتفاقات خوب فرهنگی در کشور است و واقعا قابل اشاره و تمجید است. در مقر کتاب هر کتاب اراده شود همه جا دیده می‌شود و کتاب‌های خانم شکوریان فرد هم در صدر این مجموعه هستند. این انحصار نیست اما اگر هم باشد از نوع بد آن نیست و در این موضوع به این افراد ایراد نمی‌گیرم.

خبرگزاری دانشجو: چطور می‌توانیم سطح توقع مخاطب از آثار را بالا ببریم؟ چون روی اصلی این ماجرا اقبال مخاطب است که اگر وجود نداشته باشد طبیعتا آثار بی‌کیفیت خلق نخواهند شد.

آراسته: به کمک یک نفی و یک اثبات. نفی یعنی اگر یک عده به ما بگویند ضدانقلاب، هنر نفهم یا هرچیز دیگری، باید پوست کلفت باشیم و کنار نکشیم. آنقدر بگوییم تا صدای نقد به گوش مخاطب این اثر برسد و فضای تک صدایی شکسته شود. اثبات هم یعنی آثار خوب را معرفی کنیم؛ مثلا از خاطرات شهدا بگوییم؛ حبیبه جعفریان یا زهره شریعتی در نشر روایت فتح فلان کتاب را نوشته‌اند که هم فرم خوبی دارد و هم به محتوای انقلابی آن خدشه‌ای وارد نیست. باید نفی و اثبات را توامان بگوییم و خسته نشویم چون این کار به تکرار نیاز دارد.

 انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی یقینا سرباز دشمنی!

 

خبرگزاری دانشجو: یکی از آسیب‌ها طبق گفته خود شما خلاء آموزشی است در صورتی که در حال حاضر دوره‌های کارگاهی رسمی و غیررسمی و حتی گعده‌های موضوعی کم برگزار نمی‌شود. این تضاد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آراسته: فرض کنید ما از افرادی که در این کارگاه‌ها شرکت می‌کنند دو سوال بپرسیم؛ این چندمین کارگاهی است که شرکت می‌کنید؟ و چند وقت است این کار را به صورت جدی پیگیری می‌کنید؟ مطمئنا جواب‌های عجیبی دریافت می‌کنید. یکی می‌گوید کارگاه فلانی و فلانی و فلانی را رفته‌ام و این بد است. این یعنی هیچ کدام را ادامه نداده و هر کجا اسمی بوده سرک کشیده است!

حتی اگر بهترین استاد را بیاورید باز هم من باید بهترین شاگردش شوم تا بتوانم اثر تولید کنم. نه اینکه صرفا شاگردش شوم. بسیاری فکر می‌کنند استاد آن‌ها را تبدیل به هنرمند می‌کند در حالی که استاد فقط فرصت فراهم می‌کند. کسی که باید مهارت بیاموزد خود هنرجوست.

ضمن اینکه افراد زمان نمی‌گذارند. ما به دنبال مهارت ساندویچی هستیم. می‌خواهیم خیلی سریع به هر مهارتی دست پیدا کنیم که این غلط است و در این وادی ره به جایی نمی‌بریم.

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار