گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، کسبوکارهای کوچک و متوسط (SME)، دروازه اشتغالزایی در کشورهای مختلف از جمله کشورهای درحالتوسعه است؛ بنابراین، دولتها برای رشد اقتصادی، افزایش تولید ناخالص ملی، کاهش نرخ بیکاری و توسعه اقتصادی باید توجه ویژهای به کسبوکارهای کوچک و متوسط و رفع مشکلات موجود در محیط کسبوکار کشورها داشته باشند. امروزه، بهبود محیط کسبوکار یکی از مهمترین راهبردهای توسعه اقتصادی هر کشور به شمار میرود و علاوهبرآن هرچه محیط کسبوکار یک کشور شرایط بهتری داشته باشد، بهرهبرداری از فرصتهای کارآفرینی بیشتر و هر چه بهرهبرداری از فرصتهای کارآفرینی در جامعهای بیشتر باشد، عملکرد اقتصاد آن کشور و خلق ارزش و ثروت در آن جامعه نیز بیشتر میشود.
طبق آمار مرکز پژوهشهای اتاق ایران از فعالین اقتصادی کشور در سال 1400، مهمترین عواملی که محیط کسبوکار در ایران را بسیار دشوار کرده است، شامل این موارد میشود: 1. غیرقابلپیشبینی بودن و تغییرات قیمت مواد اولیه و محصولات 2. بیثباتی سیاستها، قوانین و مقررات و رویههای اجرایی ناظر بر کسبوکار 3. دشواری تأمین مالی از بانکها. به این مشکلات باید دشواری تأمین مواد اولیه مناسب و باکیفیت، عرضه بهموقع محصول در بازار هدف، مسائل و مشکلات لجستیک صادرات و واردات و.... را افزود. برای بهبود این فضا و بهترشدن محیط کسبوکار فعالین اقتصادی، کشورهای مختلف راهحلهای متنوعی را پیش گرفتهاند که در این متن ما به توضیح روش زنجیره تأمین برای بهبود فضای کسبوکارهای کوچک و متوسط اشاره میکنیم.
مدیریت زنجیره تأمین در کسبوکارها
مدیریت زنجیره تأمین (SCM): فرآیند و فعالیت تأمین مواد اولیه یا اجزای سازمانی است که شرکت برای ایجاد یک محصول یا خدمت و ارائه آن کالا یا خدمت به مشتریان به آن نیاز دارد. هدف مدیریت زنجیره تأمین بهبود عملکرد زنجیره تأمین کسب و کارهای خرد در سیستم است. به بیان دیگر اطلاعات به موقع و دقیق مدیریت زنجیره تأمین به تولیدکنندگان این امکان را میدهد تا فقط محصول قابل فروش را تولید و ارسال کنند. سیستم های زنجیره تأمین موثر به تولیدکنندگان و خردهفروشان کمک می کند تا فعالیت اضافی را کاهش دهند. این امر هزینه تولید، حمل و نقل، بیمه و ذخیره سازی کالاهایی که قابل فروش نیستند را کاهش میدهد.
رقابت شدید جهانی در قرن بیست و یکم، منجر به تمرکز بر زنجیرههای تأمین بهجای شرکتهای خصوصی شده است. از دیدگاه کلان، زنجیره تأمین کسبوکار، شبکهای از سرمایهگذارانی است که در وظایف مختلف از عرضه مواد خام گرفته تا تولید و ارائه محصول نهایی به جامعه هدف مشارکت میکنند. از دیدگاه خرد یک بنگاه، یک زنجیره تأمین، شبکهای از گرههایی است که وظایفی همچون تهیه و آمادهسازی مواد خام، ایجاد بخشها، گردآوری و مونتاژ اجزا، مونتاژ نهایی محصولات نهایی و ارائه محصولات نهایی به مراکز و مشتریان، توزیع منطقهای را پوشش میدهند. یک زنجیره تأمین از طریق یک جریان روبهجلوی کالاها و جریان رو به عقب اطلاعات توصیف میشود و هفت فرایند اساسی کسبوکار در برمیگیرد: مدیریت ارتباط با مصرفکننده نهایی، مدیریت تقاضا خردهفروشان، مدیریت تقاضا عمدهفروشان، مدیریت توزیع و تحویل سفارش، مدیریت جریان تولید، آمادهسازی و تأمین مواد اولیه
شکل 1. مدل مفهومی زنجیره تأمین
مدیریت زنجیره تأمین در همه حوزهها و فعالیتهای اقتصادی قابلیت اجراییشدن را دارد. مدیریت حرفهای و درست زنجیره تأمین مزیتهای فراوانی برای کسبوکارهایی که از این ایده استفاده میکنند، دارد. از جمله: بهرهوری بیشتر فرایندها، تحویل سریعتر به مشتریان، کاهش ریسک تغییر قیمت مواد اولیه، کاهش ریسک تغییر قوانین تجارت باتوجهبه دانشِ مدیریت زنجیره تأمین، کنترل موجودی انبار به مقدار لازم، کاهش هزینهها و سود بیشتر، افزایش خدمترسانی به مصرفکنندگان، ایجاد مزیتهای رقابتی، تعامل نزدیکتر با تأمینکنندگان، راحتتر شدن فرایندهای لجستیک و حملونقل کالا و...
هدف مدیریت زنجیره تأمین (SCM) فراهمکردن شرایط دسترسی به محصول از طریق تحقق کارآمد و بهموقع تقاضای مشتری است. کاملاً واضح است که مدیران کسبوکارها باید از جریان کارآمد محصولات از نقطه شروع تا نقطه مصرف مطلع باشند. یک مدیر زنجیره تأمین برای موفقیت کسبوکارهای کوچکی که با آنها کار میکند، باید پنج اصل زیر را بهدرستی انجام دهد.
چالشهای مدیرت زنجیره تأمین
موانع و چالش های گوناگونی برای شکل گیری ایده زنجیره تامین در کسب و کارهای کوچک در کشورهای در حال توسعه وجود دارد. بانک جهانی در گزارشی چند عامل اصلی زیر را مهمترین موانع توسعه مدیریت زنجیره تامین در کشورهای درحال توسعه معرفی کرده است که این موارد در کشورما نیز مصداق دارد.
نخست، سیاستهای متناقض و تعدد مراکز تصمیمگیری و سیاستگذاری حوزه تولید، توزیع و جریان کالاست که این امر سبب تشدید نوسان تقاضا در طول زنجیره خواهد شد که در نهایت باعث افزایش هزینه و قیمت نهایی کالا شده و قدرت رقابت در زنجیره را کاهش میدهد. مورد دوم زیرساختهای نامناسب و ضعیف حملونقل و قوانین متعدد مربوط به آن و نیز زیرساختهای مخابراتی ناکافی در این کشورهاست. مورد بعدی، چالشهای مدیریتی در زنجیره تأمین است؛ مدیریت بروکراتیک و عدم هماهنگیهای میان سازمانی در زنجیره، عدم انعطافپذیری سیستم و کمبود نیروی انسانی کارآمد و صلاحیتدار از جمله این چالشها هستند. در نهایت مشکلات و نارساییها در حمایتهای اقتصادی دولت و ناکارآمدیِ نظام مالیاتی در کشورهای درحالتوسعه، از مهمترین چالشها برای یک مدیر زنجیره تأمین محسوب میشود.
مدیریت زنجیره تأمین تجربهای موفق
یکی از نمونههای موفق در مدیریت زنجیره تأمین که چالشهای مختلفی را پشت سر گذاشته و اکنون از موفقترین شرکتهای این حوزه محسوب میشود شرکت بینالمللی والمارت (Walmart) است. والمارت برای رشد و موفقیت در بحث خردهفروشی خود از سیستم بهینه و کارآمد مدیریت زنجیره تأمین استفاده کرده است. زنجیره تأمین والمارت از ابتدا به دنبال نوآوری و بهینهسازی فرایندها در سیستمِ پیچیده و طولانی تأمین، تولید و توزیع کالا بود. فناوری نقشی کلیدی در زنجیره تأمین والمارت بازی میکند که در حقیقت پایه و اساس استراتژی زنجیره تأمین آنهاست. والمارت بزرگترین زیرساخت زنجیره تأمین را به نسبت هر سازمان خصوصی دیگر در جهان در اختیار دارد و این فناوریِ پیشرفته و طراحی شبکهای است که به والمارت این امکان را میدهد تا تقاضا را ردیابی و سطح موجودی را دقیقاً پیشبینی کند تا مسیرهای حملونقل کارآمد را ایجاد نماید، ارتباطات با مشتریان را مدیریت کرده و واکنشی لجستیک را ارائه نماید.
بهعنوان مثال والمارت نخستین شرکتی بود که در سال 1983 بهصورت گسترده استفاده از بارکد را اجرایی کرد که از طریق آن اطلاعات سطح فروشگاه بهسرعت جمعآوری و تجزیهوتحلیل میشد. سپس این شرکت پایگاهدادهای به نام Retail Link را ابداع کرد. Retail Link از طریق یک سیستم ماهوارهای جهانی به تحلیلگرانی متصل میشود که تقاضای تأمینکنندگان را در شبکه تأمینکنندگان پیشبینی میکند که در واقع دادههای فروش در زمان حقیقی را از صندوقهای نقدی و مراکز توزیع والمارت نمایش میدهد. تولیدکنندگان و تأمینکنندگان در طول زنجیره تأمین با یک برنامهریزی، پیشبینی و ارسال کالا بهصورت مشترک و همزمان، امور مربوط به تقاضا را پیش میبرند؛ میتوان گفت هر ارتباطی در زنجیره، از طریق فناوری برقرار میشود که شامل یک بانک اطلاعاتی مرکزی، سیستمهای فروش نقطهای و شبکه ماهوارهای است.
امروزه استفاده از مدل مدیریت زنجیره تأمین، برای بهبود فضای کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) در جهان تجربه ای موفق داشته است و توانسته چالش های گوناگون این محیط را تا حد زیادی برای کسب و کارها کاهش دهد. با توجه موفقیت های این مدل در کشور های مختلف به سازمان ها و نهادهای مرتبط با حوزه تولید، اشتغال زایی و محیط کسب وکارها پیشنهاد می شود، توجه و اهتمام بیشتری نسبت به مدل مدیریت زنجیره تأمین داشته باشند و از این مدل برای چالش های مختلفی که حال حاضر کسب و کارهای کشور با آن رو به رو هستند، بهره ببرند.
محمدجواد فدائی؛ پژوهشگر دفتر مطالعات راهبردی رونق تولید دانشگاه امام صادق(ع)