میزان اثرگذاری اردوهای راهیان نور روی جامعه دانشجویی و همچنین میزان استفاده از ظرفیتهای موجود در این اردوها در قالب ویژه برنامه ۱۶ آذر و با حضور مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه علم و صنعت و مسئول قرارگاه راهیان نور بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبائی بررسی شد.
با موتورسیکلت چراغ خاموش از جاده پل نو به طرف خرمشهر و محدوده کارخانه صابون سازی حرکت کردم و وقتی به محل استقرار اتوبوسها رسیدم، با مسئول آنها صحبت کردم و گفتم: «با چراغ خاموش پشت موتورسیکلت من حرکت کنید.»
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس با گرامیداشت بیستم بهمنماه سالروز عملیات راهبردی و غرورآفرین والفجر ۸ در سال ۱۳۶۴، این عملیات را صحنه نمایش اشراف و تسلط اطلاعاتی رزمندگان اسلام و غلبه قدرت طرح ریزی و تصمیم گیری فرماندهان جبهه خودی برای اجرای عملیاتهای موفق علیه جبهه دشمن در جنگ تحمیلی دانست.
«پدر عزیزم سلام. چگونه بگویم که تو خود برای من انقلاب ناطقی، پس چه بهتر که عرض کنم همچون حسین (ع) که فرزند خویش علی اکبر را به میدان فرستاد، شاد و خوشحال باش و فرزند حقیرت را که واقعا موجب دردسر برای شما بودم ببخش و پیروزی رزمندگان را از خدای منان تقاضا کن.»
شهید علیرضا نوری پیشنهاد پذیرش مسئولیت ریاست راهآهن را نپذیرفت و میگفت: در این شرایط که بچهها به جبهه میروند، پیشنهاد مسئولیت برای من امتحان است که کدام را انتخاب کنم. من جبهه را میپذیرم.
در اولین فراخوان نیرو از میان اسرای عراقی حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر داوطلب شدند که پس از انجام مصاحبه و شناسایی، جذب و در تیپ بدر سازماندهی شدند. طبیعتا در جذب و استفاده از اسرای عراقی با احتیاط عمل میکردیم؛ و بعدا که عملکرد آنها را خوب ارزیابی کردیم کار را توسعه دادیم.
در عملیات «کربلای ۵» در یک نقطه در کانال بودیم. شب را آنجا ماندیم و صبح هواپیماهای عراقی آمدند و آنجا را بمباران شیمیایی کردند. بچهها ماسکها را به صورتهایشان زدند، ولی بعضیها ماسک و فیلتر ماسک نداشتند.
رییس سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه و بسیج گفت:بهتر است پیش از آنکه دشمن روایتهایی خود را از ما داشته باشد، خودمان روایتهایی درستی ارائه بدهیم تا تحریفی شکل نگیرد.
دشمن با توان نظامی وسیعی وارد میدان شد و شروع به پاتک کرد و روز سوم هر جنبندهای که از کانال عبور میکرد، میزدند. جنگ، جنگ تن به تن و نارنجک و تانک بود.
مقاومت و ایستادگی نیروها در مقابل حجم شدید آتش توپخانه، ادوات، بمبارانهای هوایی و ... در نگهداری دستاوردهای عملیات کربلای ۵، فوقالعاده زیاد و غیرقابل تصور بود.
نام کربلا ۴ که میآید بوی غربت، خون و بوی کشتی نیم سوخته حاج ستار نیز میآید؛ عملیاتی که شهدای آن در آبی غرق و شهید شدند که چندین قرن پیش علمدار دشت کربلا به آن زد؛ علقمه!
در اسارت شوخی و خنده در بین بچهها جایگاهی ویژه داشت. ما بودیم و یک شلنگ و برف و کولاک و سرمای استخوان سوز اردوگاه تکریت. بر سر حمام کردن با آب سرد رقابتی بین بچهها بود تا روحیه خود را حفظ کنیم.
یک ویژگی قابل توجه لایحه بودجه ۱۴۰۱ این است که در آن ردیف بودجهای برای راهیان نور و دفاع مقدس به چشم نمیخورد و همین مسأله موجب شده است که برخی از مسئولان متولی راهیان نور و پیشکسوتان دفاع مقدس از این تصمیم دولت به شدت انتقاد و اظهار نگرانی کنند.
برای فرمانده تیپ لحظات سختی بود. او باید تصمیم میگرفت که چه کار کند. نا امیدی بر همه ما مستولی شده بود و هیچ کس راه نجاتی را برای گردان علی اکبر متصور نبود. دقیقا همان لحظات، یکباره حاج علی فضلی تصمیمش را گرفت.
به رئیس جمهور (صدام) پیشنهاد کردیم با جنگندههای نیروی هوایی به این قطار حمله کنیم، زیرا میدانستیم قطار مزبور یک لشکر از نیروهای ایرانی را که قرار بود به ما حمله کنند با خود حمل میکند و از زمانبندی حرکت قطار هم آگاهی داشتیم.
در زندگی برخی انسانها یک آن، یک لحظه خاص و یک تلنگر بزرگ وجود دارد تا زندگی شخص را برای همیشه تغییر دهد. تجربه چنین لحظهای مهمترین و بزرگترین تجربه آدمی میشود و همچون تولدی دوباره میماند. این لحظه شکوهمند تغییر و تحول، مبدأ شناخت دوباره کسانی میشود که میخواهند طور دیگری زندگی کنند.
یک روز صبح با یکی از دوستانم برای شناسایی رفته بودیم. ظهر شد و باید مجدد به شناسایی میرفتیم. من بیسیم را کوک کردم و بستم. کارهایم را انجام دادم و در ماشین نشستم که شهید محمود موافق بیاید و با هم برویم. یکی از دوستان بیسیمچی آمد و بهزور دستم را کشید گفت: «بیا پایین.»