گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، هرچند روز اول تصرف سفارت حضور نداشته اما بعدها نقش مهمی در ماجرا ایفا میکند. حسین افشار که آن روزها هنوز سردار نشده بود 4 روز پس از 13 آبان 58 مسئول هماهنگی لانه جاسوسی میشود. او در گفتوگو با خبرگزاری دانشجو از چگونگی تصمیمگیری برای تصرف سفارت، واکنش شخصیتهای خارجی به این اقدام دانشجویان و چگونگی جمع کردن اسناد لانه جاسوسی پرداخته است.
شما در جلسهای که برای حمله به سفارت تصمیمگیری شد حضور داشتید؟
چند سال قبل از پیروزی انقلاب دانشجویانی که فعالیتهای سیاسی و فرهنگی داشتند؛ چند واحد از درسشان را نگه میداشتند تا اجازه ورود به دانشگاه داشته باشند. من 5 واحدم مانده بود و دانشجوی دانشگاه شریف بودم. در مقطعی که بحث لانه جاسوسی شد عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی هم بودم. من در جریان جلساتی که درباره تسخیر سفارت تصمیمگیری شد بودم ولی ورود من به لانه جاسوسی چند روز بعد از این حادثه بود. خود شورای لانه درخواست کرده بودند که بنده به عنوان نماینده شریف به شورای مرکزی اضافه شوم. شورای مرکزی 4 نفر بودند که بنده هم اضافه شدم. وقتی من آمدم آن موقعی بود که داشتند برای بهره برداری از این حادثه برنامه ریزی میکردند.
ایده اولیه تصرف لانه جاسوسی از کجا آمد؟
بعد از پیروزی انقلابی یک دفتری در نخست وزیری آن موقع دادند به دانشجویان برای اردوهای عمرانی در مناطق محروم که بنده و چند نفر دیگر در آن دفتر مستقر بودیم. ما پیشبینی کردیم که برای موفقیت این کار حتما باید انجمنهای اسلامی دانشگاههای سراسر کشور را دعوت کنیم که در جهاد سازندگی شرکت کنند. هنوز امام هم پیامی نداده بودند که این جلسات تشکیل شد. اول دانشگاههای تهران بعد هم دانشگاههای سراسر کشور جمع شدند. از همین جلسه یک جرقهای خورد که ارتباط انجمن های اسلامی به طور مستقل ادامه یابد و دفتر تحکیم وحدت از آنجا کلید خورد و راه افتاد. در جلساتی که در دفتر تحکیم وحدت، بین بچههای انجمن های اسلامی بود خب این صحبت مطرح شد. زمانی هم بود که امام خیلی علیه آمریکا موضع گیری داشتند و شرایط به نحوی بود که مردم همه مطالبه میکردند. مخصوصا آمریکا که به شاه پناه داد مردم خیلی عصبانی شدند. مجموعه اینها فضای ضد آمریکایی کشور را به اوج رسانده بود و فکر می کردند برای پاسخگویی و جواب مثبت به این فضا و آن فرمایش امام برویم لانه جاسوسی و سفارت خانه را بگیریم. اولش قرار نبود که ادامه داشته باشد بحث این بود که مثلا به عنوان ضرب شصت باشد. پیشبینی این جریان طولانی را هیچ کس نمیکرد. حتی بعضیها معتقد بودند که خب بدون اجازه امام مصلحت نیست این کار را بکنیم، اول از امام اجازه بگریم. با یکی از آقایان که ارتباط داشتند با دفتر امام صحبت شد و گفتند مصلحت نیست چون امام اگر بخواهند اجازه بدهند در حقیقت دخالت رسمی در کار صورت گرفته به جمع بندی رسیدند که بریم سفارت خانه را بگیریم اگر امام مخالفت کردند سریع تخلیه میکنیم. این پیش بینی شده بود و به هر حال نطفه قضیه و جرقهاش در همان جلسات دانشجویی زده شد.
مسئولیت شما در لانه جاسوسی چه بود؟
اداره مجموعه سفارتخانه به جمعیت زیادی نیاز داشت. من مسئول هماهنگی بودم. برای مدیریت داخلی لانه ساختمان جداگانهای، از این کانکسها، سمت غرب سفارتخانه درست کرده بودیم. آنجا مرکز روابط عمومی و ارتباط با رسانهها بود. رسانههای داخلی و خارجی مرتباً میآمدند و میرفتند. چندتا مترجم هم داشتیم. همین خانم ابتکار هم یکی از آنها بود. هر شخصیت خارجی که میآمد چه از اندیشمندان و صاحب نظران چه نمایندگان وزرای خارجه و مسئولین سیاسی کشورهای دنیا حتی جریان های مذهبی مانند نماینده پاپ، اول میرفتند با گروگان ها دیدار میکردند. چون به همه اینطور منتقل شده بود که گروگان ها تحت فشار هستند. مخصوصا مصاحبههایی که پخش میشد، میگفتند گروگانها شکنجه میشوند. وقتی اینجا را میدیدند خیلی تعجب می کردند.
در ساختمان روابط عمومی مفصل در مورد اهداف انقلاب و اینکه چه اتفاقی افتاده، ظلمهایی که ملت ایران در دوران ستمشاهی به واسطه نفوذ آمریکاییها کشیده و بلواهایی که آن موقع در مناطق مختلف کشور در جریان بود صحبت میشد. آن موقع هنوز اسناد به این صورت درنیامده بود. اسنادی که نسوخته بودند و جنبه جاسوسی داشت در اختیار اطلاعات سپاه قرار میگرفت. بعضیها هم به رسانهها داده میشد. این کار فضایی در کشور ایجاد کرده بود که «دانشجوی خط امام افشا کن» یک مطالبه ملی ایجاد شد.
سندهایی که افشا نکردید چه بود؟
یک مورد از سندهایی که نشد افشا کنیم، سندی به نفع شهید بهشتی بود. یادم نیست چند ماه گذشته بود از قضیه تسخیر لانه جاسوسی فضای سیاسی داخل کشور منتقل شده بود به بچههای داخل لانه جاسوسی. چند جریان اصلی در فضای کشور وجود داشت. یک جریان لیبرال ها بودند و دولت موقت و بازرگان. یک جریان هم حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی و مقام معظم رهبری و جریان پیروان امام بودند که اینها در مقابل آن جریان لیبرال قرار داشتند. یک خط سیر آن موقع راه افتاد جریان سوم، اینها به نام خط سه معروف شدند. این خط سه اولش به طور کلی سعی میکرد از این دو جناح فاصله بگیرد ولی بعدها چون جریان لیبرال حذف شد عملا تقابل شد بین اینها و حزب جمهوری و متأسفانه همین قضیه ادامه داشت. این ماجرا در لانه جاسوسی هم بازتاب داشت. خلاصه این سند که به نفع شهید بهشتی پیدا شد و سند خیلی محکمی هم بود. ما مدعی بودیم که این سند باید پخش شود. جریان موافق شخصیتهایی مثل شهید بهشتی اصرار داشتند این سند باید منتشر شود اما جریان خط سه که در داخل شاخهای داشت مخالفت کردند و متاسفانه در رایگیری که در شورای هماهنگی اتفاق افتاد رای به نفع آنها شد. منظورم این است که فضای دانشجویان پیرو خط امام چنین حالتی داشت که تقریبا اکثریت با همان جریان خط سه بودند. اینها بیشتر با موسوی خوئینیها در ارتباط بودند و سعی می کردند با ایشان هماهنگ کنند، بنده هم به هر حال در آن شورای مرکزی لانه بودم. بعد که جنگ شروع شد گرفتاریمان بیشتر خارج از لانه بود بعداً هم که منتقل شدیم به منطقه عملیاتی و سپاه ارتباطمان کاملا قطع شد. تنها ارتباط من با مجموعه دانشجویانی بود که اسناد را تکمیل میکردند. با آنها دوستی داشتیم. بعد اینکه گروگانها آزاد شدند و لانه جاسوسی تعطیل شد هیچ کس نبود از اینها حمایت کند. کار، کاری نبود که به این زودیها تمام شود. بندگان خدا باید با زحمت زیادی این اسناد بسیار ارزشمند را در میآوردند. من اون موقع سپاه بودم و اجازه خواستم از مسئولین سپاه که ما این تیم را حمایت کنیم. چون حقوق می گرفتند، ساختمان گرفتیم و تا سه سال این حرکت ادامه داشت. صد جلدکتاب درآمد. کتابهای مختلفی بود در مورد افغانستان، عراق و شوروی.
همه افرادی که در ماجرا بودند روی این موضوع تاکید دارند که احتمال بود کودتا شود و مسئله شاه را مطرح کردند ولی به هر حال قبول دارید که این اقدام یک کاری خلاف قوانین بین المللی بوده؟ نمیشد راهی پیدا کنیم این کار که خلاف قوانین نباشد بالاخره درست است که شما می فرمایید یک عدهای آمدند ولی این دستآویزی شد برای تخریب چهره انقلاب در جهان، در خود آمریکا خیلی همچنان ذهنیت منفی نسبت به ایران دارند.
امکان نداشت، تمامی مراجعی که میخواستند با ما باشند تحت نفوذ آمریکا بودند و شکایات و گزارشات به جایی نمیرسید. شرایط هم شرایط خاصی بود. اگر کمترین غفلت و تردیدی در این مقابله صورت میگرفت ممکن بود دوباره کودتا شود. امام بارها به صراحت علیه آمریکا موضع گیری کردند. تازه ما آن زمان اینقدر احساس نمیکردیم که ارتباطی بین مسلمانان خلق بلوچ یا خلق عرب، کردستان و موارد دیگر با آمریکا باشد. میدانستیم اینها حمایت میکنند اما بعداً این اسناد به دست آمد و فهمیدیم این جریانات کاملا هدایت و حمایتشان از این طریق انجام میشده است. فهمیدیم به موقع کار شده است.
نمیخواهم بگویم حالا این کار توجیه قانونی که شما میگویید دارد ولی راهی غیر از این نداشتند. ما خیلی مواقع میبینیم ملتها حرکتهایی انجام میدهند که به ظاهر ممکن است در عرف بینالمللی یا حتی قوانین بین المللی جواب نداشته باشد ولی چارهای نیست. مثلا فرض کنید حمله به تفنگداران آمریکایی در بیروت اتفاق افتاد. خب این یک حرکت انتهاری بود که سرآغاز آزادسازی لبنان از دست اسرائیلیها شد. کشورشان تحت اشغال بود، چه کار کنند؟ غیر از این کاری از دستشان برنمیآمد.