به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، درشانزدهمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهجالبلاغه» موضوع «نهجالبلاغه و انسان معاصر» با حضور آیتالله ابوالقاسم علیدوست استاد حوزه علمیه و پژوهشگر فقه و اصول مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.
مسعود دیانی، در ابتدای برنامه گفت: نکتهای که میخواهیم به آن بپردازیم آن است که وقتی نهجالبلاغه میخوانیم به یک تصویر آرمانی دست پیدا میکنیم که شاید خیلی با واقعیت سازگار نباشد، نظر شما در اینباره چیست؟
علیدوست پاسخ داد: من هم مثل شما این را دیدم که چرا جمهوری اسلامی بعد از چهل سال از شعار رهبران فاصله گرفته است؟ در این مورد به چند نکته باید توجه شود؛ اول مبالغهای که در این مورد صورت میگیرد. مثلاً گفته میشود که یک سوم نهجالبلاغه درباره فساد کارگزاران است، اما کلا هفت نامه درباره فساد کارگزاران است. ۸۰۰ نامه، کلام و سخن در نهجالبلاغه وجود دارد که طولانی و مفصل است. چطور یک سوم آن میتواند درباره فساد کارگزاران باشد. ضمن اینکه باید سنخ فساد هم در نظر گرفته شود؛ بنابراین گاهی درباره برخی از خطبههای نهجالبلاغه، مبالغه درحد دروغ صورت میگیرد. نکته دیگر اینکه اگر درباره خطبههای نهجالبلاغه حرف زده میشود درباره نوع برخورد امام علی (ع) هم باید حرف زد. امام وقتی متوجه خلاف ابن حرمه میشود به استاندار دستور میدهد که او را به مردم معرفی کند. یعنی برخورد قاطع، روشن، سریع، عبرت آموز با تعیین جایگزین داشتند. حضرت علی (ع) وارث ۲۷ فسادی است که از قبل در حکومت وجود داشته است پس خود ایشان اقدام به فساد نمیکنند. اگر فسادی میراث گذشتگان بوده که ربطی به امام ندارد نباید به عنوان فساد موجود در حکومت مولا تلقی شود.
استاد فقه و حوزه گفت: مبارزه با فساد باید قاطع، صریح و محکم صورت بگیرد، اما نباید با یک شعارزدگی و قانونزدگی همراه شود. یعنی ما نباید فساد را با یک فساد همراه کنیم. گاهی اوقات در برخورد با فساد دقت لازم را نمیبینیم، متهم، متهم است، اما همین شخص یک انسان است، ضمن اینکه باید رعایت زمان و مکان هم داشته باشیم.
دیانی سپس ادامه داد که شب گذشته به این مسئله رسیدیم که راز انسانی بودن نهجالبلاغه در چیست و به نمونههایی هم اشاره کردیم الان بفرمایید که نهجالبلاغه غیر از وجه هنری و بدیع بودنش چه چیزی دارد که همچنان مورد استناد برای همه است؟
این نویسنده و پژوهشگر پاسخ داد: برای پاسخ به این سؤال باید ورود محتوایی به نهجالبلاغه داشته باشیم. در نهجالبلاغه اصولی وجود دارد؛ حضرت وقتی میخواهند هدف پیامبران را بیان کنند میفرمایند: پیغمبران آمدند تا ظرفیتها و استعدادهای عقول را برانگیزند به بیان دیگر پیامبران آمدند تا استعدادها را شکوفا کنند و از بالقوه به بالفعل برسانند. یک اصل مهمی وجود دارد و آن هم اینکه انسانها باید استعدادهایشان شکوفا شود و اگر این اصل را کنار حاکمیت، جامعه و ملتی که در آنجا ظرفیتهای فرسایش پیدا میکند بگذاریم با پدیدهای با عنوان فرسایش مغزها مواجه میشویم. پدیدهای که امروزه از آن آمارهای بسیاری هم دیده میشود. از نظر من فقط فرار مغزها مهم نیست بلکه فرسایش و از بین رفتن استعدادها هم مهم است.
وی ادامه داد: من چند وقت پیش در همایشی درباره این موضوع صحبت کردم که چرا آمار پیشرفت تحصیلی خانمها از آقایان بهتر است. اگر در نظر بگیریم که در یک جامعه خانمها به نسبت آقایان دغدغه و مسئولیت کمتری دارند یعنی آقایان دچار فرسایش شدند و همین فرسایش مانع پیشرفتشان میشود. یک اصل دیگری که در نهجالبلاغه وجود دارد، اصل رعایت حقهاست. در مجموعه دین، نه فقط انسان یا حقوق حیوان بلکه حق هستی داریم و این هستی باید جای خودش قرار بگیرد و من انسان باید ببینم چطور با هستی تعامل کنم.
علیدوست بیان کرد: حضرت درباره عدل میفرمایند که بخدا راضی نیستم که حتی حق یک پوست جو از مورچه در مقابل افلاک هفتگانه را بگیرم. معنای عدل این نیست که هر چیزی که بُرد بیشتری دارد بر چیزی که برد کمتری دارد مقدم باشد. ممکن است عدل اقتضا کند که هرچیزی سرجای خودش قرار بگیرد.
وی ادامه داد: من دیشب گفتم که مصلحت یک ضرورت خطرناک است. امشب این را هم اضافه میکنم که مصلحت، ضرورت خطرناک و مظلوم است. به این معنا که مصلحت درست فهمیده نمیشود و گاهی اوقات مصلحت در مقابل حقیقت گذاشته میشود و دیگر مصلحت نیست، منفعت است. مصلحت، ضد فساد است نه ضد حقیقت و عدالت. دوستانی که علاقمند به این مباحث هستند میتوانند کتاب «فقه و مصلحت» را مطالعه کنند. اصل سوم که در نهجالبلاغه شریف مورد تأکید قرار میگیرد اصل آزادی انسانهاست. فقهای ما به این اصل، اصل عدم ولایت میگویند به این معنا که هیچ انسانی در مرتبه تفوق انسان دیگری قرار ندارد. به این اصل، اصل عدم ولایت «عهد علی عهد» هم میگویند و ولایتی که گاهی برخی بر برخی پیدا میکنند ولایت به معنای مسئولیت حفظ است نه حق امر و نهی و مقام بالا نسبت به مقام پایین. فلذا ولایت پیامبر، امام، حاکمان، فقیهان، پدر و عالمان عاقل و عادل از این جنس است و فقط یک ولایت مطلق وجود دارد و آن هم ولایت خداوند است.
این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: اثبات ولایت دلیل میخواهد نه اثبات آزادی. چیزی که خیلی به اصل ولایت نزدیک است این است که در چارچوب مصلحت باشد. ما در اسلام مقابل والی، رعیت داریم و رعیت هم یعنی کسی که مصلحتش باید مراعات شود؛ بنابراین والی در این چارچوب ولایت میکند.