به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بی صدا حلزون، فیلمی که اینروزها راهی اکران شده است درباره قشری از جامعه است که مشکلات و دغدغههای منحصر به خودشان را دارند. بهرنگ دزفولی زاده سعی کرده تا در این فیلم، مخاطبان را دقایقی با دنیای ناشنوایان همراه کند.
قصه درباره زنی است که از شوهرش متارکه کرده و برای عمل کاشت حلزون در گوش فرزندش مهرشاد تلاش میکند تا پول جمع آوری کند. هانیه توسلی و محسن کیایی نقش زن و شوهر ناشنوایی را بازی میکنند که برای عمل کاشت حلزون و شنوا شدن فرزندشان با یکدیگر اختلاف نظر دارند.
فیلم با نمایش محیط گرم و آراسته آتلیه شروع میشود و امیر (مهران احمدی) که با حوصله و توجه با هانیه توسلی گفت: وگو میکند و اشکالات کار وی را گوشزد میکند. در همان دقایق اولیه و از رفتار امیر متوجه میشویم که او بی هیچ چشم داشتی از زنی مطلقه و ناشنوا حمایت میکند و نگاه ناپاک یا آلودهای در این میان وجود ندارد. چرا که امیر، از گرفتن عکس از زنی که خودش اصرار دارد که او عکاسش باشد، امتناع میکند و حتی نگاهش را از زن میگیرد. این سکانس، یک کدی است تا درستکاری امیر از همان ابتدای فیلم به مخاطب ثابت شود.
هانیه توسلی توانسته با مهارت زیاد، نوع رفتار افراد نانوا و کم شنوا را درک کرده و به خوبی بازی کند. حتی اصواتی که از دهانش خارج میشود، مطابق با فردی با چنین ویژگی هاست. محسن کیایی نیز مردی ناشنواست که با بدبینی به دنیای آدمهای شنوا مینگرد. او کینه و خشمی در دل دارد که ناشی از همه حقیرها و تمسخرها از گذشته تاکنون است و این خشم در جاهای مختلف بروز میکند و به پرخاشگری تبدیل میشود. ساعد با بازی پدرام شریفی برای ماله کشیدن روی اشتباهات برادرش، همیشه و در همه جا حاضر میشود. هر چند قصد ساعد برای خروج از کشور و مهاجرت، یاد نقش او در فیلم شبی که ماه کامل شد را زنده میکند، اما او بازهم میانجیای برای رابطه برادرش با همسر سابقش است و مهرشاد نیز علاقه زیادی به عمویش دارد و در جایی که از پدرش میترسد به عمو پناه میبرد.
بازی محسن کیایی نیز آن چنان درخشان و در خور توجه نبود و نتوانسته بود به طور کامل شخصیت کمیک خود را فراموش کند و در نقش یک کاراکتر خشمگین فرو برود، اما بازی احساسی اش در مواجهه با فرزندش، تأثیر گذار بود. ترس و استرس سعید از اینکه مهرشاد پس از شنوا شدن او را نپذیرد در عین حال که میتواند خودخواهی پدر را نشان دهد امابیشتر احساس ترحم و دلسوزی را در بیننده بیدار میکند.
مهران احمدی که در ابتدا یک کاراکتر مثبت بود در انتهای فیلم مشخص میشود که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده است و این تغییر رفتار در بازی او مشخص نیست البته یکی از نقاط ضعف فیلم این است که پیش از وقوع هیچجرم و اشتباهی، میزان ترحم و مماشات او با کارمندش، تا حدود زیادی اغراق آمیز است.
نمایش حیواناتی نظیر گربه و سگ و نشان دادن محل نگه داری ویژه آنها و حتی عکس گرفتن اختصاصی از حیوان خانگی و اهمیت و ارزشی که انسانها به حیوانات میدهند، اما در مقابل انسانهایی از جنس خودشان، ولی با کمی عیب و نقص، مهربان نیستند نیز ابزار کارگردان برای تلنگر زدن به مخاطب بود.
یکی از تکنیکهای مورد استفاده در این فیلم استفاده از اصوات بلند پیرامون شخصیتهای اصلی است و البته سکوت در زمانی که میخواهد دنیای ناشنوایان را به تصویر بکشد. وقتی پدر و فرزند ناشنوا در کنار یکدیگر قرار میگیرند هیچ صدایی شنیده نمیشود و تنها زبان بدن و نگاه است که حرف میزند.
از المانهایی که کمک میکند مشخص شود که مهرشاد نیز نظیر مادرش علاقه به شنوا شدن دارد، کم و زیاد کردن ولوم تلویزیون، علاقه به لمس لرزش گلوی افراد شنوا ناشی از اصوات و پیراهنی است که بر تن دارد و بر روی آن یک هدفون نقش بسته است.
احساس طرد شدگی پدر با ازمیان رفتن او و فراهم شدن پول عمل کاشت حلزون با حق السکوت قتل او، با وجود غیر انسانی و وجدانی بودن، نشان از این دارد که پدر هم در انتها با خواسته فرزندش که از صمیم قلب آرزوی شنواشدن دارد، موافقت کرده است.
قضاوت درباره رفتار مادر مهرشاد و اینکه در مقابل کشته شدن همسر سابقش سکوت میکند در لابلای احساس و واکنشی که فرزند از شنیدن گنگ صداهای اطرافش نشان میدهد و ذوق میکند، گم میشود.
بی صدا حلزون، فیلمی بود که به صورت گل درشت، در لابلای فیلم، مشکلات و دغدغههای ناشنوایان را نشان میدهد. این فیلم که در بخش نگاه نو در جشنواره حضور یافته است، گرچه سوژه جالبی را انتخاب کرده است، اما پرداخت مناسبی در آن شکل نگرفته و بازی خوب هانیه توسلی در بین خلاها و مشکلات فیلمنامه، به نحو مطلوبی دیده نشده است.
هانیه توسلی سعی کرده است تا در این فیلم، هم مشکلات یک زن مجرد و مطلقه را نمایش دهد و هم مشکلاتی که یک فرد ناشنوا با آن درگیر است و زن بودن هم او را آسیب پذیرتر کرده است.