به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، اوکراین در زمان اتحاد جماهیر شوروی، از نظر سیاسی و اقتصادی پس از روسیه دومین قدرت بزرگ در آن مجموعه بود، اگرچه به لحاظ وسعت پس از قزاقستان در جایگاه سوم قرار داشت این کشور به لحاظ وسعت بعد از فرانسه دومین کشور بزرگ اروپا است. کشور اوکراین با ۶۰۳,۷۰۰ کیلومتر مربع به عنوان سبد نان اروپا شناخته مـیشـود، دارای دشتهای بزرگی اسـت، زمـینهـای حاصـلخیزی دارد و نـصف زمـینهـای آن بـرای کشاورزی مناسب است.
نظریه
۱) واقع گرایی تهاجمی که بر پنج مفروضه استوار است: نخست، کشورها، به ویژه قدرتهای بزرگ، بازیگران اصلی و عمده در سیاست جهان هستند که در یک نظام آنارشیک اقدام میکنند. دوم، همه کشورها از میزانی از توانایی نظامی تهاجمی برخوردارند. بنابراین، هر کشوری قادر است تا به همسایگانش ضربه و خسارت وارد سازد. البته تواناییهای کشورهای مختلف با هم تفاوت داشته و در طول زمان تغییر میکند. سوم، کشورها هرگز نمیتوانند از نیات کشورهای دیگر مطمئن باشند. چون برخلاف تواناییهای نظامی، نیت کشورها که در اذهان تصمیم گیرندگان آنهاست را نمیتوان به صورت تجربی وارسی کرد. حتی اگر بتوان به نیت کشورها در زمان حال پی برد، تشخیص و درک نیت آینده آنها غیرممکن است. از اینرو، سیاستگذاران هرگز نمیتوانند مطمئن باشند که آیا با یک کشور طرفدار وضع موجود یا تجدیدنظرطلب مواجهند. چهارم، هدف اصلی کشورها بقاست. کشورها میتوانند اهداف دیگری مانند رفاه و حفظ حقوق بشر را پیگیری نمایند، اما پیگیری و تأمین این اهداف در صورت حیات و بقا امکان دارد. پنجم، کشورها کنشگران عاقل هستند؛ یعنی آنها قادر به اتخاذ راهبردهای درستی هستند که چشمانداز و امید بقای آنان را بیشینه میسازد. این امر بدان معنا نیست که کشورها دچار سوءمحاسبه نمیشوند. چون کشورها در جهان پیچیده با اطلاعات ناقص عمل میکنند، از اینرو، بعضی از مواقع اشتباهات بزرگی مرتکب میشوند. کشورها هرگز از قدرت خود راضی نیستند و نهایتاً درصدد هژمونی برای تأمین و تضمین امنیتشان هستند. هدف نهایی هژمون شدن و ماندن در نظام بین الملل آنارشیک است. حتی کشور هژمون نیز هنوز کاملاً راضی نبوده و درصدد است تا از ظهور رقبای همطراز خود جلوگیری نماید رقابت روسیه و آمریکا در اوکراین در این چهارچوب قابل تحلیل است.
۲) سیستم یا نظم تک- چند قطبی هانگتینتون: که یک ابرر قدرت وجود دارد که آمریکا و در هر منطقه چند قدرت منطقهای ذرجه اول که در چالش با ابرقدرتند و ذر هر منطقه چنذ قدرت منطفهای ذزجه دو که در چالش با قدرت منطقه و همسو با ابرقدرتند. در حوزه بالکان و اوراسیا اوکراین و گرجستان فدرتهای درج ذو منزقه که همسو با آمممریکا و در جهت تقابل با روسیه اند و امریکا ئر پی همکاری با اینها برای مهار روسیه و به رخ کشیدن ابرقدرتی خوذ است.
۳) سازه انگاری: سازه انگاران سیاست بین الملـل را برسـاختة اجتمـاعی مـیداننـد کـه بهواسطة تعدادی از کنشگران سیاسی که در تعامل متقابل با یکدیگر هستند، شکل گرفته و ایـن کنشگران نیز هویتها و منافعی دارند که مبتنی بر ساخت اجتماعی است.
الف) ساختارهای فکری به اندازة ساختارهای مادی اهمیـت دارنـد؛ ز دیـدگاه سـازهانگـاری کنشگران براساس معانی که امور و سایر کنشگران برای آنها تولید میکنند، عمـل مـیکننـد و این معانی بینالاذهانی در تعاملات شکل میگیرند؛ و این معانی میتواند برداشتی دوستانه و یا تهدید آمیز و دشمنانه از دیگران باشد.
ب) هویتها هستند که به منافع و کنشها شکل میدهند؛ بنـابر نظـر سـازه انگـاران، هویـت پدیدهای است که در رابطة خود دیگری شکل میگیرد و قوام پیدا میکند و پدیدهای از قبـل داده شده و مسلم پنداشته شده نیست؛ بلکه در فرآیند تعامل ایجاد شده و بر منافع و تـرجیحهـا افراد و دولتها تأثیر میگذارد
ج) کارگزاران و ساختارها متقابلاً به یکدیگر شکل میدهند
۴) موازنه تهدید استفن والت عدم توانایی موازنه قدرت در تبیین شرایط بعد از جنگ سرد عدم موازنه دولتها در برابر امریکا هنگامی که تمرکز نه برقدرت بلکه بر تهدید گذاشتته شوود از بین میرود؛ زیرا سایر دولتها گرچه از قدرت بلامنازع امریکا نگرانند، اما نه به قدرت این کشور بلکه به تهدید ان واکنش نشان میدهند؛ لذا این تهدید است که در مرکز نگرانیهای امنیتی کشورها قراردارد.
الف) دولتها نه به قدرت بلکه به تهدید پاسخ میدهند.
ب) سطح و میزان تهدید، متاثر از قدرت انبوه، نزدیکیجغرافیایی، توان تهاجمی و نیات تجاوزکارانه قدرت تهدیدگر است
ج) دولتها در مقابل تهدید یا ا قدام به موازنه میکنند یا دنباله روی: عموما دولتها با اتحاد سعی در موازنه برابر تهدید میکنند و هر چند قدرتهای کوچک اقدام به دنباله روی میکنند.
تهدید و برداشت تهدید: تهدید به معنی فقدان امنیت است؛ و تهدیدات بر مبنای عمقی که دارند نسبت به ارزشمندی مناع شامل تهدیدات وجودی، حیاتی، مهم و حاشیهای است. تهدید بر مبنای جنس هم شامل تهدید سخت و نرم است.
برداشت تهدید: هر تهدید یک وجه عینی دارد و یک ذهنی برداشت تهدید نتیجه برتری یافتن ذهنیت بر عینیت است؛ و بر این دلالت دارد که برداشت یک بازیگر از یک تهدید ضرورتا با انگیزهها و اهداف معبتر نزد عامل تهدید مطابق نیست.
علل اهمیت اوکراین برای روسیه
۱. وجود جمعیت روس تبار در اوکراین به ویژه قسمت شرقی و چنوبی این کشور در بویژه شبه جزیره کریمه، لوهانسک و دونتسک و ... است. رو سیه به ویژه دردوره پوتین خود را متعهد به حمایت و حفظ منافع روس تباران در جمهوریهای سابق خود دانسته و در کنار این همواره از آنها به عنوان یک ابزاری برای اعمال نفوذ به این کشورها بهره رده است. نزدیک ۲۲ درصد روس ۳۱ درصد از روس زبان اوکراین دربخشهای شرقی این کشور پیوندهای فرهنگی، مذهبی و زبانی با روسیه دارند.
۲. موقعیت ژئوپلیتیکی: کشور اوکراین با توجه به موقعیت خاص ژئوپلیتیکی که دارد در سیاست خارجی روسیه از جایگاه مهمی برخوردار است، بهطوری که پس از استقلال اوکراین، سیاستمداران کاخ کرملین، این جمهوری را ملتی مستقل از روسها نمیپنداشتند.
الف) درصد زیادی از صنایع سنگین و مادر اتحاد جماهیر شوروی در اوکراین وجود داشت و پس از فروپاشی به اوکراین تعلق گرفت. همچنین حدود ۸۰ درصد گاز طبیعی و ۷۵ درصد نفت خام روسیه به وسیله اوکراین به اتحادیه اروپا صادر میشود. گاز صادراتی روسیه به اروپا از طریق ۱۲ خط لوله گازی انتقال مییابد که ۵ خط لوله از خاک اوکراین میگذرد. از سوی دیگر، حضور اوکراین در پروژه اتحادیه گمرکی اوراسیا برای روسیه حایز اهمیت است؛ بنابراین روسها از لحاظ اقتصادی توجهی ویژه به اوکراین دارند و این کشور دارای ۴۴ میلیون نفر جمعیت در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، مهمترین کشور اروپای شرقی برای روسیه از نظر اقتصادی به شمار میآید. البته اوکراین نیز وابستگی شدیدی به اقتصاد روسیه دارد و مبادلات گستردهای با روسها انجام میدهد.
ب) اوکراین نقش حایل اروپا و روسیه را ایفا کرده و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز مرز اتحادیه اروپا با روسیه بوده است؛ بنابراین اوکراین به عنوان سنگرگاه روسیه در برابر ناتو و همچنین دیوار دفاعی شرقی روسیه علیه اروپا عمل کرده است. ایـن کـشور در حلقـه اول پیرامـونی بـرای روسـیه اهمیت حیاتی دارد چرا که از این کشور به راحتی میتوان برای محاصره روسیه اسـتفاده نمـود در واقع اوکراین برای روسیه، علاوه بر رقابت ژئوپلیتیک، در حوزه
ژئواستراتژیک هم مطلوبیت راهبردی داشته؛ زیرا ناوگان دریایی روسیه در دریای سیاه نیز در بندر سواستوپل در شبهجزیره کریمه مستقر بوده و این مکان برای روسیه اهمیت راهبردی داشته است. شبه جزیره کریمه مشرف بر ساحل محـدود روسـیه در دریـای سـیاه اسـت
ج) دسترسی به آبهای آزاد:روسیه از نظر استراتژیک قدرتی قارهای محسوب میشود. به واقع از آرزوهای این کشور
حداقل از زمان پطرکبیر، دسترسی به آبهای گرم و آزاد بوده است. در این راستا، دسترسی روسیه به اوکراین و به خصوص شبه جزیره کریمه که به دریای سیاه دسترسی دارد برای روسیه اهمیت فوق العاده مهمی دارد. در سال ۱۹۱۳ هنگامی که آلمان در پی معاهدات خود با ترکیه عثمانی در پی تسلط بر تنگههای بسفر و داردانل بود، نیکلای دوم این عمل را محبوس ساختن روسیه در دریای سیاه عنوان کرد و تهدید نمود در صورت اجرای چنین معاهداتی روسیه با تمام قوا در مقابل آن خواهد ایستاد امروز نیز روسیه با الحاق کریمه به خاک خود در واقع نشان داد اهمیت راهبردی شبه جزیره کریمه
برایش تا بدان جاست که بازتابهای بینالمللی در قبال اتخاذ این سیاست در مقایسه با تضمین دسترسی به آبهای آزاد و گرم چندان اهمیتی ندارد. روسیه با الحاق شبه جزیره کریمه بر تنگه کرچ و دریای آزو به طور یکجانبه مسلط خواهد شد.
دسترسی و کنترل هرچه بیشتر روسیه به آبهای آزاد موقعیت دریایی مسکو را در دریاها تقویت خواهد نمود.
با توجه به موارد یادشده، اکثر استراتژیستها معتقدند روسیه با اوکراین یک قدرت جهانی است و روسیه بدون اوکراین، چیزی فراتر از قدرتی منطقهای نیست؛ لذا از دید راهبردی. اوکراین در کانون تمرکز مسکو است؛ از این رو مقامات روسیه تحولات اخیر در «کییف» راغیرقابل قبول، اقدام کودتایی و افراطگرایانه توصیف کردند و برکناری یانوکویچ از قدرت را «انقلاب قهوهای» یا «انقلاب فاشیستی» نامیدند و پیروان «استفان باندرا» را پیروز محض این جریان تلقی کردند.
۳.) از لحاظ تاریخی، روسها به کییف به مثابه خاستگاه تاریخی خود که اولین دولت روس در آن شکل گرفته است، مینگرند. اوکراین برای قرون متمادی جزیی از خاک روسیه بوده و تاریخ هر دو کشور در هم تنیده شده است. همچنین پارهای از مهمترین نبردهای تاریخی در راه آزادسازی روسیه با «نبرد پولتاوا» در سال ۱۷۰۹ رقم خورده که در خاک اوکراین اتفاق افتاده است
۴.) از لحاظ مذهبی، کییف خاستگاه و محل بنیان کلیسای ارتدوکسِ روسیه محسوب میشودکییف مـادر شـهرهای روسـیه بـوده و روسـیه بـزرگ در مقایسه با کییف، قبلاً حاشیه بوده است؛ زیرا همه اینها گسترش تدریجی دولت واحد اسـلاو بـوده اسـت
اهداف مذ نظر روسیه برای سایر جمهوری ها: در این بین بحران اوکراین دو پیامد عمده در خارج نزدیک داشت که به منافع امریکا در این منطقه نیز مرتبط میشد: نخست آنکه؛ روسیه با انضمام شبهجزیره کریمه به خاک خود و ناآرامسازی مناطق شرقی و جنوبی اوکراین، این پیام را به سایر کشورهای استقلالیافته از شوروی ارسال کرد که هرگونه تحرک آنها برای نزدیکی به غرب ممکن است پیامدهای خسارتباری همچون اوکراین داشته باشد. چنین پیامی به این معناست که رهبران این کشورها باید مراقب رفتار خود با روسیه و امتیازات احتمالی به غرب باشند؛ در غیر این صورت با چالشهای بیشماری نظیر تجزیه، ناامنی و بیثباتی مواجه خواهند شد. دوم آنکه؛ روسیه با قدرتنمایی در خارج نزدیک، به ارسال این پیام به غرب پرداخت که در حوزه منافع سنتی خود میتواند دست به هر اقدامی از جمله تجزیه و ناامنسازی یک کشور بزند، بیآنکه امریکا و سایر متحدانش بتوانند اقدامی جدی در این خصوص انجام دهند.
علل اهمیت اوکراین برای آمریکا
زبیگنیو برژینسکی در کتاب خود با عنوان شطرنج بزرگ تأکید مینماید که بدون حضور اوکراین، تمام تلاشهای مسکو برای بازسازی نفوذ خود در قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی شکست خواهد خورد. ایده اصلی این کتاب این بود که امریکا تنها زمانی میتواند جایگاه خود را به عنوان تنها ابرقدرت جهانی تثبیت کند که بتواند مانع ظهور ابرقدرتی در منطقه اوراسیا شود. رابرت گیتس در مقالهای که درباره بحران اوکراین منتشر کرده، چنین مینویسد: «پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ دیک چنی که در آن زمان وزیر دفاع امریکا بود، اعتقاد داشت که باید کاری کرد فروپاشی شوروی به فروپاشی روسیه هم منتهی شود. به اعتقاد او، تنها با فروپاشی روسیه است که این کشور دیگر هیچگاه تهدیدی برای بقیه جهان نخواهد بود. این اظهارنظرها نه تنها بر ابعاد ژئوپلیتیکی بحران اوکراین سایه میافکند، بلکه رقابتهای بینالمللی بر سر آن را نیز بازتاب میدهد. هدف استراتژیک آمریکا به عنوان قدرت هژمون اشاعه و رواج نظم مورد نظرش در سطح جهان و یک پارچه کردن جهان در چهارچوب ارزشها و الگوهای سیاسی و اقتصادی غربی و در نتیجه تأمین منافع خود به شکل ساختاری و نهادینه میباشد.
ایالات متحده در تلاش برای مانع شدن از تبیل روسیه به قدرت بزرگ است و این امر رویکرد انفعالی روسیه ذر برابر آمریکا را به کناری نهاذ و به مقابله و چالش کشیدن آن پرداخت.
۱. موقعیت ژئوپلیتیکی: ایالات متحده آمریکا نیز با هدف برقراری هژمونی خود در صدد غربیسازی اوکراین و مقابله با نفوذ سنتی روسیه در این کشور است. تسلط بر بنادر و نزدیکی به روسیه و تنگتر کردن حلقه آن و همچنین خارج کردن کنترل کامل روسیه بر خطوط انتقال انرژی که از اوکراین عبور میکند.
۲. ایجاد همگرایی هویتی و فرهنگی: بیگمان هنگامی که دربارة قدرت آمریکا سخن گفتـه مـیشـود، پـای مردمسالاری آمریکایی و هویت با درونمایة لیبرال نیز به میان میآید. بنابراین قدرت و هویـت شالودة روابط آمریکا با دیگر کشورها است. با گسترش این ارزشها و تثبیت آنهـا در کـشور دیگر، میتوان از همگرایـی هـویتی سـخن گفـت. دخالـت آمریکـا در منطقـة پساشوروی و تلاش برای ترویج ارزشهای لیبرالی در همین زمینه قابـل فهـم اسـت. درواقـع آمریکا نگران احیای امپراتوری اتحاد شوروی و یا قدرتگیری دوبـارة روسـیه اسـت. ایجاد الگویی از تغییـرات سیاسـی کـه بـهنظـر آیـد احتمـالاً
میتواند در سایر نقاط جهان بهعنوان یک سرمشق، مـورد توجـه قـرار گیـرد)
۳) منافع اقتصادی: تضعیف وابستگی اوکراین بـه روسـیه از راه کمـکهـای اقتصادی و تسهیلات تجاری) از سال ۱۹۹۲ به بعد اوکراین سومین دریافتکنندة کمک پس از اسرائیل و مصر از آمریکا به بود (تـسلط و کنتـرل بـر مـسیر انتقـال انـرژی بـه اروپـا، بهبـود فرصتهای تجاری برای شرکتها و کمپانیهای آمریکایی، حمایت از برنامههای عمرانـی کـه زمینة حضور غرب و آمریکا را در این منطقه بیشتر کند، بهدستآوردن سهمی از بازار مـصرف این کشور و تلاش برای همگرایی اقتصادی با اقتصاد غرب.
اقدام آن علیه روسیه: ۱ ضربه اقتصادی ۲. عدم دسترسی روسیه به فناوری غرب
بحران
علت اصلی بحران اوکراین در کانتکس کلی رقابت بین آمریکا و روسیه قرار میگیرد. بحران اوکراین جدیترین تنش در روابط مسکو و غرب بعد از جنگ سرد به شمار میرود. بذر بحران اوکراین در انقلاب نارنجیِ سال ۲۰۰۴ سپس ۲۰۱۴ پاشده شد و پس از طی مراحلی به وضعیت کنونی رسید. با این وجود، بحران سال اوکراین ابتدا یک مسأله داخلی بود، اما باتوجه به موقعیت راهبردی این کشور و بازی ژئوپلتیک قدرتهای جهانی، تبدیل به یک چالش بین المللی شد.
۱. تعارض و کشکش سیاسی داخلی (دو نیروی مرکز گرا و مرکز گریز) و عدم توازن در ایجاد ارتباط و درک حساسیتهای غرب و روسیه در رابطه با اوکراینبعد از استقلال اوکراین در سال، ۱۹۹۱ سیاست خارجی کیاف همواره میان غرب و روسیه در نوسان بوده است. دولتمردان اوکراینی هیچگاه نتوانستهاند درروابط خارجی به تعادلی پایدار برسند تا از حساسیتهای روسیه و کشورهای غربی نسبت به کشور خود بکاهند یکی از مهمترین دلایل عدم تعادل مذکور ترکیب جمعیتی اوکراین است. زیرا به لحاظ ویژگیهای جمعیتی و زبانی، اوکراین به دو دسته تقسیم شده است: یک دسته ساکنان بخشهای شرقی و جنوبی اوکراین از جمله شبه جزیرة کریمه و شهر سواستوپل است که اکثراً روس زبان و بیشتر ارتدوکس میباشند. این گروه سخت طرفدار روسیهاند. دسته دیگر، ساکنان بخشهای غربی اوکرایناند که بیشتر کاتولیک
و طرفدار نزدیکی روابط با غرب میباشند. وجود این دوگانگی جمعیتی سبب میشود تا هریک از این دو طیف گرایش به روسیه یا اروپای غربی را برطرف کننده مشکلات خود بدانند؛ به علاوه قرابت جغرافیایی اوکراین با قدرتهای بزرگ این سرزمین را به یکی از مهمترین کانونهای اصطکاک قدرتها (به سرکردگی روسیه و آمریکا) تبدیل کرده است. از سال ۲۰۰۴ بر سر رئیس جمهور آینده بالا گرفت و بذر بحران در اوکراین پاشیده شد. در فاصله سالهای ۲۰۰۰۵ -۲۰۱۰ ویکتور یوشچنکو رئیس جمهور بود. از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ ویکتوریانوکویچ رئیس جمهور شد. ریشههای بحران سال ۲۰۱۴ در اوکراین را باید در انقلاب نارنجی ۲۰۰۴ و انقلاب آبی ۲۰۱۰ جستجو کرد
انقلاب نارنجی:
در سال ۲۰۰۴ انتخابات ریاست جهوری برگزار در رقابت با یوشچنکو یاناکویج برنده شد که در اعتراض یوشچنکو صحت را مرود تردید قرار داد و اتحادیه اروپا هم از او حمایت و آمریکا اعلام کرد در صورت عدم برگزاری مجدد در روابط خود با اوکراین تجدید نطر میکند؛ و در صورت این عدم علاوه بر قطع کمکهای خود داراییهای این کشور را نیز توقیف میکند؛ و معترضین هم با شال و کلاههای نارنجی به خیابانهای کیف آمدند؛ و از ورورد یاناکوویچ به کاخ نخست وزیری ممانعت کردند و در مقابل طرفداران یاناکویچ هم با شال و کلاه آببی به خیابان آمدند و اورکراین تا مرز جنگ داخلی پیش رفت. در نهایت نتایج ابطال و انتخابات مجدد برگزار شد که یوشچنکو موفق به کسب آرا شد. اما شرایط را خوب پیشنبرد و در سال ۲۰۰۶ انتخابات پارلمان برگزار و طرفداران یاناکویچ پیروز و یوشچنکو مجبور به انتخاب او به نخست وزیری شد. از سوی دیگر با کوک کردن سازِ پیوستن به نهادهای غربی به ویژه ناتو توسط غرب گرایان اوکراین، رهبران کرملین از سلاح برنده گاز پروم بر علیه آنان استفاده کردند. پوتین با بستن شیرهای صادرات گاز به اوکراین در اول ژانویه ۳۱۱۹ باعث فشار بیشتر بر یوشچنکو در آستانه انتخابات پارلمانی شد
انقلاب آبی:
تداوم تنشها و ترس یوشچنکو از قبضه قدرت توسط نخست وزیر باعث شد که وی دستور انتخابات پیش از موعد پارلمان را صادر کند. این وقایع باعث شد که طرفداران آبی پوش یانوکوویچ به سبک انقلاب نارنجی به خیابانها بریزند و بار دیگر شرایط امنیتی بر اوکراین حاکم شود. نزاع دامنهدار نارنجیها به رهبری یوشچنکو (حزب اوکراین ما) و آبیها به رهبری یانوکویچ حزب مناطق) به انتخابات پارلمانی ۲۰۰۷ - ۲۰۰۶ محدود نشد. بلکه روند دگردیسی انقلاب
نارنجی با پیروزی یانوکوویچ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۰ کامل شد.
۲. روسها معتقدند رویکرد غرب در مورد اوکراین با دو روش «گسترش اتحادیه اروپا» موسوم به «برنامه مشارکت شرقی» (که موجب افزایش نفوذ بروکسل میشود) و کاهش نفوذ روسیه و تشویق برای پیوستن به ناتو صورت میگیرد. از این رو مسکو معتقد است که اوکراین در نوک پیکان تقابل روسیه با غرب قرار دارد و اگر کییف به اتحادیه اروپا ملحق شود، سایر کشورهای حوزه شوروی سابق نیز به تدریج از حوزه نفوذ کرملین خارج خواهند شد. در واقع پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا، نه تنها روسیه را با ناتو هممرز میکند، بلکه عملاً طرح ولادیمیر پوتین برای تشکیل بلوکی به رهبری مسکو را به خطر میاندازد؛ زیرا اگر اوکراین از این بلوک ژئوپلیتیک خارج شود، فقط کشورهای استقلالیافته شوروی سابق که اکثراً حکومتهای دیکتاتوری دارند، در آن حضور خواهند داشت. بیشک چنین امری برای وجهه بینالمللی اتحادیه ارواسیایی پوتین مطلوب نخواهد بود. در این راستا مسکو خواهان دولتی روسگرا در اوکراین است و لذا کشوری غربگرا و عضو ناتو را تحمل نخواهد کرد.
بحران ۲۰۱۴:
در چهارچوب توافقنامه ۳۱ فوریهی ۲۰۱۳ بروکسل، رئیس جمهور اوکراین با مسئولین اتحادیهی اروپا به توافق رسید که درجهت امضای نهایی قرارداد تشکیل منطقه آزاد تجاری بین اتحادیه اروپا و اوکراین یک مجموعه از اصلاحات در دستگاه قضایی و سیستم انتخاباتی اوکراین دست بزند. اما در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۳ یانوکوویچ در لیتوانی اعلام کرد که موافقتنامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا را امضا نمیکند؛ لذا جرقه بحران ۲۰۱۴ اوکراین زمانی زده شد که ویکتور یانوکویچ، رئیس جمهوری این کشور تحت فشار روسیه از امضای توافقنامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا خودداری کرد. مخالفان رئیس جمهور در اعتراض به این اقدام وی به خیابانها آمدند. نهایتاً با گسترش اعتراضات خیابانی و کشته شدن پنج نفر، یانوکوویچ با رأی پارلمان از سمت ریاست جمهوری عزل شد و به روسیه گریخت. الکساندر تورچینف نیز به عنوان رئیس جمهور موقت برگزیده شد. پس از این حوادث نیروهای روسیه شبه جزیره ریمه را با بهانة حمایت از روس تبارهای این منطقه اشغال کردند. سپس با برگزاری رفراندوم در ۱۶ مارس ۲۰۱۴ شبه جزیره کریمه به طور رسمی بخشی از خاک روسیه شد. بعد از الحاق کریمه به خاک روسیه، تنشها در شرق اوکراین و در مناطق دونتسک، لوهانسک و خارکیاف شروع شد که درنهایت به تسخیر ساختمانهای دولتی توسط مخالفان در مناطق دونتسک و لوهانسک انجامید. دولت اوکراین با تروریست خواندن گروههایی که ساختمانهای دولتی را تسخیر کردهاند، به عملیاتی نظامی برای پایان دادن به اقدامات و تحرکات آنها دست زد. با مقاومتی که از ناحیة گروههای مذکور- با پشتیبانی روسیه – صورت گرفت، این عملیات حاصلی در بر نداشت. در روز ۱۷ آوریل در نشستی در ژنو میان وزرای خارجه آمریکا، روسیه، اکراین و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، توافقی برای پایان دادن به ناآرامیها و درگیریها حاصل شد، که البته هیچ گاه به اجرا درنیامد.
به دنبال این وقایع انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ ۲۵ مه ۲۰۱۴ در مناطق تحت کنترل دولت اوکرین برگزار شد و پترو پروشنکو ۴۸ ساله تاجر و میلیاردر اوکراینی با کسب اکثریت آرا در دور اول انتخابات پیروز شد. استقلالطلبان طرفدار روسیه. روز بعد از انتخابات به فرودگاه استان دونتسک واقع در شرق اوکراین یورش برده و آن را به
تصرف کامل خود درآوردند. این در حالی است که برگزارکنندگان و حامیان غربی انتخابات انتظار داشتند اعلام نتایج باعث تخفیف ناآرامیهایی شود که بیش مرکز اصلی جدایی طلبان و چند شهر و روستای کوچک دیگر به دست دولت اوکراین افتاد؛ دو هواپیمای نظامی اوکراینی از سوی جداییطلبان هدف قرار گرفتند و درنهایت نیز هواپیمای بوئینگ ۷۷۷ خطوط هوایی مالزی با حدود ۳۰۰ مسافر در فضای هوایی منطقة تحت کنترل جداییطلبان به وسیلة موشکی که هنوز مشخص نیست به دستور چه کسی و از سوی کدام یک از طرفین درگیری پرتاب شده، مورد هدف قرار گرفت و تمامی سرنشینان آن کشته شدند () Sputnik, ۲۰۱۵ در پاسخ به تحرکات روسیه در کریمه، آمریکا و اتحادیه اروپا در سه مرحله، اشخاص درگیر و مسئول در جریان الحاق کریمه به روسیه را مورد تحریم قرار دادند. فشارهای دیگری نیز از مجاری مختلف از سوی غرب بر مسکو وارد شد. کنار گذاشتن روسیه از گروه جی (۳ هشت کشور صنعتی) قطع برخی همکاریها در زمینههای امنیتی- نظامی و تکنولوژیکی با روسیه، تحریم اقتصادی روسیه، تصویب یک قطعنامه در مورد غیرقانونی بودن الحاق کریمه به خاک روسیه در مجمع عمومی سازمان ملل، افزایش تحرکات و حضور ناتو در دریای سیاه و همچنین کشورهای عضو ناتو که در همسایگی روسیه قرار دارند، ازجمله اقداماتی بود که از سوی غرب به سرکردگی آمریکا جهت فشار بر روسیه به خاطر رفتارش در اوکراین، صورت گرفت.
خوشبینی روسها به رابطه با غرب بر اساس سیاست خارجی کوزیروف، به تدریج جای خود را به دیدگاه سنتی رقابت و تضاد داد. این دیدگاه که با روی کار آمدن پوتین در روسیه و رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تقویت شد، روابط دو کشور را وارد مرحلهای نوین کرد؛ به نحوی که در سالهای بعد، مسائلی نظیر حفظ و گسترش نفوذ در مناطق پیرامونی روسیه، ژئوپلیتیک خطوط انتقال انرژی. استقرار سامانه دفاع موشکی امریکا و ناتو در شرق اروپا، تضاد را بیشتر کرد.
نتایج برای نظام بین الملل
۱. تلاش برای تغییر وضع موجود
۲. حرکت اروپا به سمت افزایش توان نظامی و مسلحتر شدن
تاثیر بر منافع ایران
در این میان کشورهایی همانند ایران که در روابط میان روسیه و غرب جایگاه مهمی دارند خواه ناخواه تحت تأثیر این رقابتها قرار میگیرند.. اوکراین دارای مرز مشترک با ایران نیست و در محیط منطقهای ایران قرار نمیگیرد؛ لذا بیشتر در پرتو رقابت آمریکا و روسیه بر سر اوکراین منافع ایران تحت تأثیر قرار میگیرد. در مجموع بحران اوکراین باعث علنیتر شدن رقابتهای ژئوپلیتیک میان روسیه و امریکا در مناطق مختلف جهان شده است که میتوان به سیاستهای دو طرف در خصوص مسائل خاورمیانه اشاره کرد. روسیه به گسترش روابط با کشورهایی مانند ایران، سوریه، عراق، مصر
و همچنین حزبالله لبنان گرایش بیشتری پیدا کرده است. این مسئله را میتوان در امریکای لاتین و افزایش مناسبات مسکو با کشورهای این حوزه نیز مشاهده کرد. همچنین مسکو به انحای مختلف دست به حمایت از راستگراها و چپگراها در کشورهای مختلف اروپایی زده که چنین امری ممکن است در آینده فضای اروپا را به نفع روسیه تغییر دهد.
۱) شکل گیری الگوی جدایی طلبی: الحاق کریمه به روسیه درصورتی که به یک رویه یا الگو تبدیل شود، برای کشورهایی که دارای تنوع قومی و زبانی هستند و به ویژه در مواردی که این تنوع در نقاط مرزی باشد و ادعاهای استقلالطلبی و رفتارهای گریز از مرکز نیز وجود داشته باشد، یک تهدید محسوب میشود. جمهوری اسلامی ایران کشوری با تنوع قومیتی بالاست و حداقل در چهار منطقة مرزی این کشور) مناطق ترکنشین، کردنشین، عربنشین و بلوچنشین) برخی گرایشهای تجزیهطلبانه و گریز از مرکز وجود دارد. روسها به نوعی از اصل حق تعیین سرنوشت سوء استفاده کردند؛ سوء استفادهای که حتی میتواند روزی دامان خودشان را نیز در مناطقی مثل چچن بگیرد.
۲) منافع اقتصادی ایران: بحران میتواند یکسری منافع اقتصادی خاص را نصیب ایران کند. برای مثال، به دنبال هدف قرار گرفتن هواپیمای مالزی بر فراز آسمان شرق اوکراین، محمدعلی ایلخانی، سرپرست فرودگاههای کشور اعلام کرد سقوط هواپیمای مالزی در خاک اکراین موجب شد تا ایکائو به دلیل امنیت مسیرهای هوایی کشور، راه ایران را در پیش گیرد و از ما درخواست کردهاند تا مسیر هوایی ایران جایگزینی برای پرواز به اروپا و خاور دور شود. از سوی دیگر تحریم
روسیه از سوی غرب این کشور را نیازمند یافتن شرکای جدید کرده است. بیشک ایران به عنوان کشوری مهم و ثروتمند یکی از گزینههای جایگزین مسکو میباشد. درفضای پسا برجام مبادلات اقتصادی ایران با دیگر کشورها تسهیل شده است.
۳. تأثیر بحران اوکراین بر منافع ایران در خصوص برجام:. بحران اوکراین در مراحل اولیه خود، از آن جهت که توجهات غرب را تا اندازه زیادی متوجه اوکراین و شرق اروپا کرد باعث تحت الشعاع قرار تقابل روسیه و آمریکا در اکراین و تأثیر آن بر منافع ملی ایران و شاید به نوعی کاهش توجه و یا حداقل تقسیم تمرکز بر ایران در خصوص برجام میتونست باشه که زودتر به سرانجام برسه.
۴. افزایش قدرت شرکای منطقهای ناتو در پرتو بحران اوکراین: به هرحال به دلیل اختلافات اساسی و بنیادینی که جمهوری اسلامی ایران با غرب و مخصوصاً آمریکا دارد، تقویت هر چه بیشتر فلسفه و توان ناتو به رهبری آمریکا، به ضرر کشور خواهد بود. اگر اوکراین به سمت ناتو حرکت کند، امکان اتخاذ سیاستهای غربگرایانه توسط بعضی از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز محتملتر خواهد شد. این مسأله با توجه به مجاورت مرزی ایران با این مناطق میتواند تهدیداتی را متوجه جمهوری اسلامی ایران کند. از دیگر پیامدهای نزدیکی اوکراین به ناتو افزایش قدرت مانور ترکیه به عنوان رقیب سنتی ایران در منطقه است؛ زیرا در چنین شرایطی ترکیه فرصتهای بیشتری جهت برآوردن اهدافش در مناطق پیرامونی کسب خواهد کرد.
۵. حوزه انرژی: بحران در صادرات گاز روسیه به کشورهای اروپایی و استفاده ابزاری روسیه از آن تاکنون چندین بار تکرار شده است. با توجه به تجربه تلخ اروپا در این زمینه، اتحادیه اروپا در تلاش برای یافتن جایگزینی به جای روسیه است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان دومین دارنده ذخایر گاز در جهان و مجاورت جغرافیایی با قفقاز، گزینه مناسبی برای انتقال گاز به اتحادیه اروپا است. تشدید اختلافات اوکراین و روسیه باعث قوت گرفتن انتقال انرژی ایران به اروپا از راه قفقاز میشود طرحی که از آن با عنوان جریان سفید یاد میشود.
۶. تأثیر بحران اوکراین بر اهداف بین المللی ایران: جمهوری اسلامی از همان ابتدا ساختار نظام بین الملل دو قطبی بعد از ان تک قطبی را کاملا نا عادلانه و سلطه گر دانسته وهمواره با نگاه به تغییر وضعیت موجود به بررسی نظم حاکم بر نظام بین الملل پرداخته که در این بحران هم روسیه همین نگاه را عنوان کرده و خواستار ایحاد موازنه و تغییر وضع موجود هست و یک قدرت بزرگ را در برابر آن قرار داده است بنابراین این همسویی در این بین به وجود آمئه و میتواند تاثیر گذارتر هم باشد.
۷. نزدیکی بیشتر دو کشور و امکان بازتر شدن فضای بازی و مذاکره ایران برابر روسیه: با اوجگیری بحران اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه به فدراسیون روسیه، مسکو تحت تحریمهای غرب قرار گرفت. یکی از راهکارهای مسکو برای کاستن از فشار تحریمها، افزایش میزان تبادلات تجاری با ایران است. در همین راستا، روسیه و ایران قرارداد
۷۰ میلیون یورویی نفت در برابر کالا امضاء کرده اند. بر اساس آن چه به صورت رسمی اعلام شده دو کشور همکاری نزدیکی در بخشهای احداث و نگهداری تأسیسات تولیدی، توسعه زیرساختهای شبکه برق، بخش نفت و گاز و تجارت ماشینآلات، تجهیزات، کالاهای مصرفی و محصولات کشاورزی خواهند داشت. در این باره آمریکا نگران است که درآمد حاصل از این معاملات با مسکو مواضع منطقهای و بینالمللی ایران را تقویت کند.
نکته: در مقابل، دولت روسیه از جنگ در دونتسک و لوهانسک برای فشار بر دولـت اوکـراین استفاده کرده است. این شهرها ۱۵ درصد جمعیت اوکراین، ۱۶ درصد تولید ناخالص داخلـی،25 درصد تولیدات صنعتی و ۲۷ درصد صادرات اوکراین را تشکیل میدهند. به طور خلاصـه بدون این مناطق رشد اقتصادی اوکراین از آنچه قبلاً بـوده بیشتر مـیشـود و تنهـا راه اوکراین برای حصول کنترل کامل بر این منطقه توافق با روسیه است
نکته: گرجستان، اوکراین، مولداوی لهستان مجارستان چک
نکته: از نظر میرشایمر قدرتمندترین دولت دولتی است که کمترین احتمال حمله از سوی دیگر دولتها نسبت به ان هست؛ و دولتها برای رسیدن به هژمونی تلاش میکند.
نکته: همانگونه که مـیدانـیم در عرصـة ژئوپلیتیـک، کشورهایی که موقعیت منحصر به فردی داشته باشند، در صحنة رقابتهای سیاسی بین المللـی اهمیت ویژهای خواهند داشت. به همین سبب در محیط بـینالمللـی نقـاط بحرانـی منطبـق بـا نقاطی است که اهمیت ژئوپلیتیک و موقعیت راهبـردی داشـته باشـند. در آن صـورت اهمیـت منطقهای و بینالمللی پیدا میکنند و بازیگرانی که در این صحنه بهدنبال تأمین منـافع خـود بـه ایفای نقش میپردازند، در صورت تضاد منافع با یکدیگر به رقابت برمیخیزنـد و هـر یـک در بیرونراندن رقیب از صحنه مبارزه میکنـد روسیه ۱۵۷۶ کیلومنر مرز مشترک با اوکراین دارد.
۵/۱۱ میلیون روس تبار اقدام پنج کشور گرجستان، اوکراین، جمهوری آذربایجان، مولداوی و ازبکـستان در تشکیل اتحادیة گوآم ۱ در سال ۱۹۹۷ با حمایت آمریکا اشاره کرد مرشایمر از ترس و قدرت حرف میزند اینکه قدرتهای بزرگ از هم میترسند. به خاطرهمان کمبود امنیت، نظام آنارشیک و عدم قطعیت از آینده و عدم اعتماد به نیات هم.
پریماکوف
محمود عزیزی تابش