به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، «آرمان» از قول یک نماینده سابق مجلس نوشت: «دولت طی یک سال گذشته در سیاست منطقهای خود نمره قبولی گرفته، اما در سیاست جهانی و مشخصا موضوع برجام هنوز نمره قابل قبولی دریافت نکرده است. به ویژه اینکه ضعفی در سیاست خارجی ایران در دولتهای مختلف همیشه وجود داشته و آن نگاه یکجانبه به سیاست خارجی بوده است. مثلا دولتی مثل دولت حسن روحانی به دنبال سیاست کلان خارجی و جهانی بوده و بخش عمدهای از سیاست خارجی را در رابطه با برجام شکل میداد. اما مشاهده میکنیم که دولت آقای رئیسی سعی میکند که نوعی موضع استغناء از برجام و سیاست جهانی را در پیش بگیرد و به مناسبات منطقهای و مناسبات دوجانبه روی بیاورد. هرچند که هر دو سیاست نیز خالی از اشکال نبودهاند. یعنی ما میبینیم که بسیاری از مناسبات منطقهای و دوجانبه آقای روحانی معطل برجام ماند و در طرف دیگر نیز میبینیم که سیاستهای منطقهای که در دولت آقای رئیسی شکل گرفت بهعنوان مثال مثل پیمان شانگهای و دیگر مناسبات منطقهای تا حدی بهرغم ادعایی که وجود داشت بهدلیل مسائل جهانی با موفقیت همراه نبوده است.
نویسنده میافزاید: «با این حال آنچه امروز در حوزه سیاست خارجی ایران اهمیت دارد بحث برجام است که دولت هنوز در این خصوص کارنامه خوبی از خود نشان نداده است. در حال حاضر شورای عالی امنیت ملی متن پیشنهادی آقای بورل را بررسی میکند و در خود دولت و طرفدارانش نیز نوعی تقسیم کار شکل گرفته است. اگر بازهم فرصتسوزی ادامه پیدا کند و مانند 15 ماه گذشته اقدام درستی صورت نگیرد قابل توجیه نیست. حال اگر توافق هم صورت بگیرد دو سوال باقی میماند؛ نخست اینکه توافقی که الان دولت به دست آورده چه تفاوت معناداری با توافق 15 ماه گذشته دارد؟ به عبارتی چه رابطه معناداری بین یافتههای منافع ملی کشور با این متن وجود دارد؟ یعنی اگر یک سال پیش توافق میکردیم آیا چیزی بیش از آنچه اکنون هست به دست ایران میرسید؟ موضوع اساسی دیگر این است که دولت باید پاسخگوی فرصتسوزیهایی باشد که در این مدت شکل گرفته است. در طی این دورانی که توافق صورت نگرفت بهطور مشخص جنگ اوکراین شکل گرفت و بالاترین تقاضای انرژی از دهه 1960 میلادی شکل گرفت. به عبارت دیگر در طول 50 سال گذشته هیچ وقت به اندازه چند ماهه اخیر بازار انرژی تقاضامند نبوده است. درست در ایامی که ایران میتوانست سه میلیون بشکه نفت مازاد به بازار تزریق کند با بشکهای بیش از 100 دلار و یکسری قراردادهای بزرگ برای انتقال گاز ایران منعقد کند و بازارهای پایداری را به دست بیاورد فرصتسوزی صورت گرفت».
بهنظر میرسد این نماینده سابق که از بانیان تصویب برجام در مجلس نهم نیز بوده، سرنا را از سر گشاد آن نواخته است. به بیان دیگر، امثال وی باید پاسخ دهند چرا توافقی را تصویب کردند که کمیسیون ویژه مجلس برای رسیدگی به برجام، ایرادهای مبنایی درباره آن مطرح کرده و هشدار داده بود؟ توافقی که این طیف از نمایندگان در کمتر از ۲۰ دقیقه در مجلس نهم به تصویب رساندند، آنقدر بیچفت و بست و فاقد ضمانت بود که دولت اوباما و کنگره آمریکا از همان هفتههای اولیه پس از آغاز اجرا، بارها آن را زیر پا گذاشتند و سپس دولت ترامپ (با اطمینان از ماندن دولت روحانی در برجام به هر قیمت و با هر وضعیت و بیهزینگی نقض برجام) اقدام به خروج کامل و لغو کامل همه تعهدات آمریکا کرد.
با عنایت به این واقعیت تلخ تاریخی و با فشاری عملی دولت بایدن به دنبالهروی از سیاست موذیانه دولت ترامپ ظرف 18-19 ماه گذشته و تن ندادن به لغو تحریمهای اصلی یا دادن تضمینهایی معتبر، باید بررسی شود که چرا برخی محافل اصرار دارند نیاز آمریکا در دسترسی به مکانیسم ماشه در کنار کاهش قیمت نفت را برآورده سازند، بیآنکه تکلیف منافع و مصالح ایران معلوم شده باشد؟
بهعنوان نمونه اگر همین حالا با توافق نیمبند، ایران بتواند ذخایر نفت خود را در بازار عرضه کند و موجب کاهش 20-30 دلاری قیمت جهانی نفت شود، اما آمریکاییها دو ماه دیگر در مقابل دسترسی ایران به درآمدهایش کارشکنی کنند، آن موقع تکلیف چیست؟ آیا میتوان آمریکا را مجددا از برجام بیرون کرد و مانع دسترسیاش به مکانیسم ماشه (احیای خودکار تحریمها بدون جلب نظر سایر اعضای شورای امنیت) شد؟
به نظر میرسد منظور برخی عناصر غربگرا از فرصتسوزی در احیای برجام، نگرانی آنها برای منافع آمریکا باشد وگرنه، طبیعتا اگر کسی نگران منافع ایران باشد، حاضر نمیشود کلاهبرداری قبلی با ابعادی بزرگتر و خطرناکتر احیا شود.