به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، اخیرا صادق زیباکلام ضمن نوشتهای در روزنامه آرمان تاکید کرده بود مرگ مهسا امینی برای راهاندازی تجمعات، بهانه بود و اگر این بهانه نبود، بهانه دیگری دست و پا میشد. پس از وی، اینک احمد مازنی در روزنامه اعتماد مینویسد: «تقلیل صورت مسئله به موضوع درگذشت مهسا امینی نوعی خودفریبی است، شعار «مهسا بهانه است» با هر مبنایی گفته شود قابل توجه است، اینکه دشمنان اسلام و ایران با هر هدفی در پی دنباله این شعار باشند بسیار طبیعی است چرا که آنان به اقتضای دشمنی به وظیفه خود عمل میکنند، کار دشمن، دشمنی است. نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است. بنا بر این از دولت آمریکا و رسانههای آن و از شبکههای فارسیزبان بیگانه و از تروریستهای منافق و وطنفروشان خائن انتظار دیگری نمیتوان داشت. اما آیا جوانان معترض که در مواردی از سر عصبانیت دست به اقدامات خشن میزنند عوامل این بیگانگان و بیگانهپرست هستند؟ هیهات که چنین نسبتی در شأن جوانان ایرانی باشد! مردم ایران بهویژه جوانان این مرز و بوم از سوءمدیریت مدعیان به ستوه آمدهاند. از خلف وعدهها، از گرانیهای کمرشکن، از تورم جانکاه، از بیکاری، از حذف نیروهای توانمند از چرخه اداره کشور، از هزینه کردن ارزشهای دینی و ملی برای اهداف جناحی، از محدودیتها در استفاده از اینترنت، از تفسیر به رأی اصول قانون اساسی، از اختلاسها و سوءاستفاده از بیتالمال و بسیاری از مسائلی که از سوی نهادهای حکومتی یا به نام حاکمیت بر مردم تحمیل شده و نخبگان را وادار به مهاجرت کرده است. اگر دنبال خواستهها و مطالبات واقعی مردم هستید نگاهی به این فهرست که مشت نمونه خروار است بیندازید و عقل را قاضی قرار دهید که در چنین شرایطی به مو و لباس دختران گیر دادن و از درون این گیر دادنها جنازه دختری را به پدر و مادرش تحویل دادن در آتش خشم مردم دمیدن نیست؛ پس چیست؟ آری مردم برای نشان دادن نارضایتی خویش که گوش شنوایی برای آن نیفتند از مرگ این دختر جوان فرصتی ساختند تا عدم رضایت خویش را اعلام کنند.»
نوشته این نماینده سلفیبگیر و بیخاصیت مجلس دهم و اعتراف به بهانه بودن مرگ مهسا امینی، در حالی است که بلافاصله پس از فوت این خانم و در حالی که هنوز چیزی روشن نشده، عناصر بدنامی مانند سیدمحمد خاتمی، عبداله نوری، کرباسچی، شکوریراد، حجاریان و... به همراه احزابی مانند کارگزاران و اتحاد ملت و مجمع روحانیون وارد گود شده و سعی کردند ضمن تحریک عواطف و فضاسازی، مقدمات آشوبی را که نهایتا در خدمت نقشه آمریکا و اسرائیل بود، فراهم کنند.
موضوع دوم به بازی افراطیونی مانند مازنی و دیگر افراطیون مدعی اصلاحات با عنوان «مردم» است و حال آنکه اکثریت قریب به اتفاق مردم، با وجود گلایهها و انتقادهایی که دارند حاضر نشدند با تحریککنندگان به آشوب همراهی کنند.
نکته سوم، اشاره مازنی به انتقادها و اعتراضات مردم و موجسواری براساس آن است و حال آنکه سوءمدیریت، گرانی کمرشکن، بیکاری، اختلاس و سوءاستفاده از بیتالمال، سرفصل فهرست اتهامات و خیانتهای مدیریت اشرافی حاکم دولت سابق است و مردم اگر هم اعتراضی به این موارد داشته باشند که قطعا دارند، اولا گریبان اشرافیت غربگرای مدعی اعتدال و اصلاحات را میگیرد و ثانیا برای اعتراض، دست به رفتاری نمیزنند که همان اشرافیت فاسد و وابسته به غرب درصدد تدارک آن است.
نکته پایانی اینکه اعتراف به بهانه بودن مرگ خانم مهسا امینی، ناظران را به یاد خیانت قبلی مدعیان اصلاحطلب در سال 88 به بهانه تقلب در انتخابات میاندازد و حال آنکه در تجمعات آشوبگران اذعان شد «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است».