گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو ـ مهدیه سهرابی؛ شازده کوچولو پرسید:«کی اوضاع بهتر میشه؟» روباه گفت:«از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره.»
دنیای کودکان و نوجوانان قشنگ و زیبا است. از رویاها، خواب، خیال و خوبیها پر است. آنها بهتر و بیشتر از بزرگترها خوبیها را درک میکنند. از این جهت ضروری است برای دنیا بچهها ارزش قائل شویم و بگذاریم در دنیای نامحدود خیالهای خودشان پیش بروند و آنان را به دنیای واقعی محدود نکنیم.
ادبيات كودک و نوجوان زمانی پديد آمد كه بزرگترها متوجه شدند كودكان و نوجوانان به سبب گنجايشهای شناختی، الگوپذیری و ويژگیهای رشدی خود آمادگی پذيرش متنهای طولانی و سنگين را ندارند و به متنهايی نياز دارند كه پاسخگوی رشد آنها باشد. در این راستا با حسن احمدی، نویسنده آثاری چون «در خوابهای دیگران» به گفتگو نشستیم
دانشجو: چرا آثار تالیفی نتوانستهاند الگو سازی کنند؟
احمدی: وقتی به کتاب اهمیت داده نمیشود و خانوادهها با کتابها غریبهاند، مخاطب به تنهایی نمیتواند به کتابفروشیها برود و کتاب موردعلاقهاش را انتخاب کند. وقتی قیمت کتابها به گونهای است که مردم توان خرید ندارند و وضع اقتصادی در کشور خوب نیست، چگونه میتوان انتظار داشت با کتابهایی که خوانده نشدهاند، جایی معرفی و مطرح نشدهاند الگو سازی کرد؟ ما، آثار نویسندههای خودمان را اکثراً جدی نمیگیریم. نمیدانیم در کشور، رمان مخصوصاً برای مخاطب کودک و نوجوان منتشر میشود! وقتی چنین است نمیتوانیم صحبت از الگو سازی کنیم. فراموش نمیکنم دورهای در جایی که کار میکردم بارها صحبت از قهرمان سازی و قهرمان پروری شد. بارها طرح کردیم بچه هایمان نیاز به قهرمانهایی دارند که برایشان الگو باشند. باید کاری بکنیم که در این موارد حرفهایی برای گفتن باشد. دریغ از توجه و اختصاص بودجه به این مقوله. ما، خیلی وقتها بچهها را فراموش میکنیم و نسبت به خواستههای آنها بی توجهیم. کم کار کردهایم و کار نمیکنیم. هم در زمینه تولید فیلمهای خوب سینمایی برای این مخاطبان و هم تولید سریالها و کارهای انیمیشن و همین طور کتاب.
چون بودجه همیشه کم است، کسانی که باید کارها را تولید کنند، عقب نشینی میکنند و کارها به سرانجام نمیرسد. با این حال در زمینه کتابهای رمان و مجموعه داستانها برای این قشر کم کار نشده است. اما چون کتابها تبلیغ و معرفی نمیشوند، مخاطبان از وجود آنها بی خبر هستند. باید گفت جاهایی از کار میلنگد و هرچه بدویم به مقصد نخواهیم رسید.
باید به شخصیت پردازی اهمیت داد!
بعضی از آثار منتشر شده هم گاهی شعاریاند، شخصیت پردازی درستی ندارند. گاهی پر از شخصیتهای بیهویت هستند، به شخصیت خاصی در رمان توجه نشده، یا شخصیت به گونهای نیست که مخاطب با آن همذات پنداری کند. خودش را جای او قرار دهد. اتفاقهای عجیب و غریبی برای او بیافتد که بشود آن را هم باور کرد و هم با او نشست و برخواست داشت و همراه شد. این ها باید کنار گذاشته شوند.
گاهی بعضی از رمانها بیبو و بیخاصیت هستند
گاهی بعضی از رمانها بیبو و بیخاصیت هستند. رمانهایی که هم حرفهایی برای گفتن دارند و هم شخصیتهایی در آنها حضور دارند که میتوانند نمونه و الگوی خوبی برای مخاطب باشند. به شرط این که نویسنده با آگاهی آن شخصیتها را خلق کرده باشد. رها نباشند، اگر از سوی نویسنده مورد کم توجهی و بی مهری قرار بگیرند، فراموش خواهند شد. رمان و پرداخت آن و ماجراهای موجود در کتاب اگر هدفمند کار شود، خواننده اثر سالها بعد آن را پشت ویترین کتابفروشی ببیند، با هیجان از آن یاد خواهد کرد. چرا که زمانی با آن اثر و شخصیتهایش زندگی کرده است.
دانشجو: با توجه به اینکه اکنون تیراژ کتابها به صد نسخه رسیده است نظر شما چیست؟
احمدی: با چاپ دیجیتال صد نسخه از یک رمان چاپ میشود و چون جایی هم مطرح نمیشود، مثل این است که اتفاقی نیفتاده است؛ کتابی منتشر نشده است! اگر نویسنده سوژه مناسبی برای نوشتهاش انتخاب کند، در پرداخت کار، شخصیتها و لحظه پردازیها توجه کند، اگر از ابتدا تصمیم بگیرد شخصیتی را که خلق میکند بیهدف و از سر بیتوجهی نیست، فلسفهای پشت اثر است، مخاطب با شخصیت داستان راحت ارتباط برقرار کند، با غمهای او غمگین و با شادیهایش شاد شود، حتی به بازگشایی گرههای ایجاد شده در داستان در تخیلاتش کمک کند، در این صورت نویسنده به هدفهایش میرسد و میتوان گفت الگو سازی هم انجام شده است.
کتاب های ترجمه شده فانتزی تخیلی جذابیت بیشتری دارد
استفاده از ابزار و عناصری مثل فانتزی و تخیل همیشه در کتابها جذابیت ایجاد میکند و وقتی این آثار با قلمی راحت و روان هم نوشته شده باشند، به این جذابیت کمک میکند. خواننده با اشتیاق کتاب را میخواند. جاهایی که لازم است فکر کند، به فکر فرو میرود، جاهایی که کتاب خنده روی لبهایش میآورد میخندد و لذت میبرد. اما در خیلی از آثار ایرانی از این شیوهها استفاده نمیشود و یا نویسنده قدرت و توان بهرهمندی از آن را ندارد. نوشتهاش سرد و بی روح است و چون اتفاقهای خاصی در داستان نمیافتد و کار فاقد اوج و فرود و کشمکش است، این کتاب جایش را به کتابهای ترجمه میدهد. البته خیلی از کتابهای ترجمه هم فاقد جذابیت و حتی سوژه نو و پرداخت مناسب هستند.
در مقایسه با کار دینی که البته این روش کار درستی نیست، باید گفت ممکن است کار دینی گاهی به دلیل شعاری بودن اثر جذابیتی نداشته باشد. من اعتقاد دارم در کارهای دینی از تخیل، فانتزی و از فرمگرایی در پرداخت اثر میشود استفاده کرد و با این شیوهها مخاطب را تا پایان کتاب مشتاق ادامه آن نگه داشت. چنان که کتاب را نخوانده زمین نگذارد و دلیل دیگر در آثار دینی شاید تکرار سوژههای بارها تولید شده در کتابهای متعدد باشد. بعضی از ناشرها فکر میکنند اگر به این داستانها و سوژهها بپردازند، کتابهایشان برد بیشتری خواهد داشت. آنان به جای خدمت بیشتر ظلم میکنند. به همین دلیل ما کارهای متفاوت در این زمینه ها نمیبینیم، یا انگشت شمار هستند.
دانشجو: علت گرایش این مخاطبان به کتابهای ترجمه شده تخیلی چیست؟
احمدی: خیلی از این کتابها داستان دارند. داستانها با کشش خوب خواننده را جذب میکنند. شخصیتها به گونهای هستند که مخاطب با آنها ارتباط برقرار میکند. او را با خود به دنیاهای متفاوت میبرند. مخاطب دنیا تخیل را دوست دارد به او این فرصت را میدهد که پا به پای شخصیتها در دنیاهایی که آنها قدم میگذارند برود و بگردد و جستجو و کشف کند. اینها خوبیهای این کتابها هستند و مخاطب را جذب خود میکنند. گاهی هم معایبی دارند که ممکن است با فرهنگ مخاطب همخوانی نداشته باشند. دنیای آنها ممکن است با دنیای مخاطب متفاوت باشد.
این متفاوت بودنها ممکن است خواننده را نگران و یا ناراضی کند. بعضی وقتها هم این آثار ارزش خواندن را ندارند ولی فراوان ترجمه شدهاند. برای ناشر هم چاپ این کتابها کم هزینه و بیدردسر است ، به نویسنده حق التالیف نمیپردازد. کتاب دارای تصاویر باشد پول به تصویرگر نمیدهند. اندک پولی به مترجم میپردازند. توجه زیاد به آثار ترجمه لطمه بزرگی به کتابهای تالیفی است که سالها در نوبت چاپ میمانند یا با سلیقههای باور نکردنی ناشر و کارشناسهایش این کتابها در اولویت چاپ ناشر قرار نمیگیرند. یقینا بسیاری از آثار ارزشمند، با این سلیقهها و شیوهها برای همیشه از دور چاپ و نشر خارج شدهاند و به هیچ سرانجامی نرسیدهاند.
پایان پیام/