گویند نیش عقرب نه از ره کین است، بدیهی است که دشمنان ایران از هر فرصتی برای نیش زدن به ایران استفاده می کنند. چند روزی هست که همه مردم ایران از بابت همراهی چین با عرب ها در موضع گیری های نا به حقشان بر علیه ایران ناراحت هستند، اما می توان گفت این ماجرا شاید در برخی شرایط به نفع ایران هم تمام شود.
آنچه بدیهی است این می باشد که امضای یک بیانیه پایانی چیزی از حقانیت ایران کم نمی کند و اگر بنا بود که ایران با چنین بیانیه ها تحت تاثیر قرار گیرد تا به حال کل سرزمین ایران دست دشمنان بود و ایران صد بار تجزیه شده بود. گویند نیش عقرب نه از ره کین است، بدیهی است که دشمنان ایران از هر فرصتی برای نیش زدن به ایران استفاده می کنند و خوب در این ماجرا هم می بینیم با سوء استفاده از لابی ها وعوامل نفوذی خود در چین به ایران نیش زدند ولی خوب چه کسی است که نداند ایران آنقدر از این نیش ها خورده که پادزهر همه این زهرها را دارد.
شاید این ماجرا درسی برای ما باشد که ما هم باید به سمت ایجاد لابی های خودمان در کشورهای دیگر برویم. اما از یک سوی دیگر ممکن است این ماجرا بسیار هم به سود ایران تمام شود. از قدیم الایام معروف است که هر وقت غربی ها و علی الخصوص آمریکایی ها می خواستند عرب ها را تنبیه کنند از ایران به عنوان یک حربه بر علیه آنها استفاده می کردند.
امروزه هم بسیاری کارشناسان و حتی محافل سیاسی باور دارند زیاده روی عربستان سعودی و برخی عرب ها در سرپیچی از آمریکا می تواند در نهایت به این مساله منجر شود که حکومت واقعی پشت پرده در آمریکا تصمیم بگیرد زمان آن رسیده برخی از رهبران کشورهای عربی را تنبیه کند و به آنها بفهماند رئیس کیست.
عرب های خلیج فارس طی یکی دو دهه اخیر تلاش مذبوحانه ای انجام دادند تا با سرمایه گذاری روی افراد با نفوذ در سیاست کشورهای مختلف بتوانند لابی های قدرت درون ساختارهای سیاسی دیگر کشورها ایجاد کنند. می توان گفت یکی از نتایج این سرمایه گذاری هم همین بیانیه های پایانی نشست آنها با رهبر چین بود که از طریق این لابی ها مطالب مورد نظر خود را در بیانیه پایانی گنجاندند تا علاوه بر نیش زدن به ایران روابط ایران و چین را هم تخریب کنند.
عربها به خوبی می دانند حتی اگر دولت ایران تلاش کند مسیر های دیپلماتیک را برای این جریان انتخاب کند و به سمت آرام کردن فضا برود ولی مطالبی که در این بیانیه ها گنجانده شده روی مردم ایران تاثیر می گذارد و به این راحتی ها نمی شود که مردم ایران را متقاعد کرد که می توانند روی همکاری و تعامل با چین حساب باز کنند.
امری که قطعا بسیار به نفع آمریکا و غرب در مبارزه شان بر علیه چین است. البته نباید در این جریان تاثیر لابی های بسیار قدرتمند اسرائیلی در چین را هم نادیده بگیریم. علیرغم اینکه عرب ها روی لابی های نفوذ خود در غرب ومخصوصا آمریکا حساب باز کرده اند تا هر بازی ای را می خواهند انجام دهند ولی نباید فراموش کرد که حاکمیت اصلی پشت پرده آمریکا شاید در برخی مسایل تحت تاثیر لابی ها قرار گیرد اما در مسایلی که حاکمیتی به حساب می آیند به هیچ وجه توجهی به نظر این لابی ها ندارد.
امروزه رسما آمریکایی ها در سند چشم انداز استراتژیک خود چه چند ماه پیش در کنگره نمایش داده شد، چین را تهدید اصلی برای موجودیت خود می دانند و بدیهی است مساله نفوذ چین در میان کشورهای عربی برای آنها تهدید موجودیتی است و مساله چیزی نیست که لابی های حقوق بگیر عربها بتوانند روی آن تاثیر بگذارند. از سوی دیگر به استناد گفته های برخی کارشناسان مطلع از مذاکرات وین طبق توافق های نا نوشته ای که در مارس انجام شد بنا بر این بود که سند نهایی مذاکرات وین پس از انتخابات کنگره آمریکا به امضا برسد.
محافل سیاسی هم باور دارند جریان هایی که طی دو سه ماه اخیر در ایران رخ داد موجب آن شد هم آمریکایی ها هم اروپایی ها تصور کنند می توانند از آب گل آلود ماهی بگیرند و برگه های بیشتری پای میز گفتگو ها داشته باشند به همین دلیل هم آنها برای تقویت موقعیت چانه زنی خود با ایران دوباره در تعهدات قبلی خود دبه در آوردند و آژانس بین المللی انرژی هسته ای که قرار بود پیش از امضای توافق پرونده اختلافات با ایران را مختومه کند را وادار کردند تا در اجرای توافقی که اخیرا با آقای باقری کنی برای بازدید از سایتهای مورد مناقشه انجام داده بودند سنگ اندازی کند.
برخی محافل دیپلماتیک باور داشتند که آمریکایی ها و اروپایی ها تلاش دارند که تا ماه ژانویه، یعنی حدود یک ماه دیگر به فشارهای خود ادامه دهند و بعد با ایران به توافق برسند چون به هر حال هم اروپایی ها نیاز به توافق با ایران دارند و هم آمریکایی ها وارد مرحله جدید پروسه مبارزات انتخاباتی آتی ریاست جمهوری خواهند شد و می خواهند قبل از ورود به این مرحله کار توافق با ایران تمام شده باشد تا بایدن بتواند از آن به عنوان یک موفقیت دیپلماتیک بین المللی نام ببرد.
با توجه به شرایط به وجود آمده پس از سفر رهبر چین به عربستان سعودی این امروزه محافل سیاسی باور دارند که این احتمال وجود دارد که آمریکایی ها برای اینکه بخواهند عرب ها را سر جای خودشان بنشانند این ماجرا را تسریع بخشند و حتی امتیازات بیشتری به ایران بدهند. حتی برخی پا از این ماجرا فراتر گذاشته و باور دارند احتمال اینکه آمریکایی ها بخواهند برخی شاهزاده ها درون عربستان را تحریک کنند تا درون این کشور آشوب به پا کنند بسیار زیاد است، به هر حال هر وقت یکی از متحدین شان سعی کرده از دستورات سرپیچی کند از این حربه استفاده کرده اند.
همچنین ممکن است که آمریکایی ها و اروپایی ها برخی پرونده های حقوق بشری و... مرتبط با عربستان سعودی که بسته بودند را مجددا باز کنند تا عربستان را تحت فشار قرار دهند. یا اینکه مثلا بخواهند مقداری سطح حفاظت امنیتی از عربستان سعودی را کم کنند و به سمت شعله ور کردن مجدد جنگ با یمن بروند. یا حتی به سمت سرنگونی شاهزاده محمد بن سلمان و شاه عربستان بروند وخوب طبق سنت مرسوم درعربستان سعودی یکی از فرزندان ملک عبد العزیز که هنوز زنده است را به قدرت برسانند. و... چندین سناریوی دیگر بر علیه حاکمان سرکش در دست آمریکا است.
به نظر محافل سیاسی همه این سناریوها وجود دارد اما قطعا قبل از اینکه آمریکایی ها بخواهند هر کدام از این سناریوها را پیاده کنند مجبور هستند ابتدا با ایران کنار بیایند تا خیالشان از بابت آرامش بازارهای نفت جهان راحت باشد و بعد حساب برخی متحدین که برایشان گربه رقصانی می کنند برسند.
بدیهی است پس از اینکه چنین کاری انجام شود تفاهم نامه ها و توافق نامه های امضا شده بدون تایید آمریکا هم ارزش جوهری که با آن امضا شده را نخواهند داشت.
عماد آبشناسان