به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، «سرگئی کوژمیاکین» کارشناس مسائل سیاسی و امنیتی منطقه در یادداشتی، ضمن بررسی نتایج سفر اخیر «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا به آسیای مرکزی، تاکید کرد: نخبگان آسیای مرکزی ضمن تلاش برای به دست آوردن سود هرچه بیشتری از رویارویی میان قدرتهای بزرگ، ممکن است کشورهای خود را درگیر ماجراجوییهای خطرناکی از جمله ماجراجوییهای نظامی کنند که چنین کاری میتواند برای آنها پیامدهای بسیار سنگینی به همراه داشته باشد.
متن این یادداشت به شرح زیر است.
در مرحله تحولات عمیق نظام روابط بین الملل که در حال انجام است، حتی جزئیترین و به ظاهر بیاهمیتترین اقدامات بازیگران اصلی عرصه ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی اتفاقی نبوده، بلکه اهداف جدی و بلندمدت را دنبال میکنند که سفر اخیر «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا به آسیای مرکزی دقیقا در همین راستا قابل بحث و بررسی است.
طی بیش از3 دهه استقلال کشورهای آسیای مرکزی تماسهای میان آنها و آمریکا به صورت منظم انجام شده است. از آن جایی که آمریکا خود را تنها ابرقدرتی میداند که حق دیکته اراده خویش بر تمام جهان را دارد، نمیتواند نسبت به آسیای مرکزی بیتوجه باشد. موقعیت جغرافیایی کلیدی در قلب اوراسیا و منابع غنی (اورانیوم، نفت، گاز، طلا و غیره) آسیای مرکزی را در ردیف مناطقی قرار داده است که برای تامین منافع ملی «واشنگتن» بسیار مهم دانسته میشود.
آمریکا به منظور تحکیم موقعیت خود در این منطقه از دهه 1990 و اعمال نفوذ در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی و فرهنگی اقدام کرده است. ایجاد قالب «5+1» در سال 2015 که زمینه تماسهای مرتب و برنامهای بین وزارتخانههای خارجه آمریکا و کشورهای آسیای مرکزی را فراهم کرد، مرحله مهمی در روابط و همکاریهای واشنگتن با این منطقه دانسته میشود.
در جهت دست یافتن به اهداف مورد نظر، آمریکا علاوه بر تماسهای بین دولتی، همچنین از مکانیسمهای مختلف قدرت نرم استفاده میکند. از طریق رسانهها و سازمانهای غیردولتی غربگرا و همچنین برنامههای مختلفی که توسط آمریکا و غرب تأمین مالی میشوند، واشنگتن موفق به تشکیل لابی اگرچه نهچندان متعدد، اما فعال و تأثیرگذار شد که در حوزههای مختلف، از نظام آموزشی گرفته تا نهادهای نظامی و امنیتی، حضور جدی دارند. شایان ذکر است که گروههای نفوذی آمریکا به ویژه در قرقیزستان و قزاقستان دارای ریشههای به مراتب قویی است.
با این وجود واشنگتن درک میکند که فعلا در این منطقه نمیتواند همپای روسیه و چین رقابت کند. موفقیت بزرگ سیاست منطقهای آمریکا در آسیای مرکزی که در دهه اول قرن جدید با استقرار پایگاههای نظامی در این منطقه رقم خورد، فقط با موافقت غیررسمی مسکو و پکن امکان پذیر شد و به محض اینکه به اصطلاح این اجماع از بین رفت، آمریکاییها این عنصر بسیار مهم در رابطه به حضور خود در آسیای مرکزی را از دست دادند.
با این حال طی سال گذشته میلادی وضعیت به طرز چشمگیری تغییر کرد و رقابت قدرتهای مهم شکل کاملا آشکار به خود گرفت. اکنون واشنگتن به صراحت به آن تاکید میکند که اجازه بازنگری نظم جهانی و قدرتمند شدن رقبای خود را که عمدهترین آنها چین، روسیه و ایران هستند، نخواهد داد. گذار به مرحله تشدید اختلافات منجر به رویاروییها در همه مناطق کلیدی، از جمله اروپای شرقی، خاورمیانه، آسیا و اقیانوسیه و البته آسیای مرکزی شده است. به همین دلیل، رویدادهای روتین قبلی، امروز دیگر بار معنایی بسیار مهمتری به خود گرفتهاند.
بازدید وزیر خارجه آمریکا از قزاقستان و ازبکستان و برگزاری نشست «5+1» را میتوان نمونه بارز چنین رویدادها دانست. به نظر من این بازدید دارای دو «لایه» بود. لایه نخست که مهمتر است، بیشتر نمادین است. نخست اینکه وزیر خارجه آمریکا فقط چند روز پس از نخستین سالگرد آغاز عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین وارد این منطقه شد و دیگری اینکه بلینکن قبل از سفر خود به هند جهت شرکت در اجلاس گروه 20 و همچنین نشست گفتوگوهای چهارجانبه ائتلاف آمریکا، هند، استرالیا و ژاپن که به منظور مبارزه با نفوذ پکن ایجاد شده است، در آسیای مرکزی حضور یافت. از این طریق واشنگتن میخواست تواناییهای خود را به نمایش بگذارد و به روسیه و چین این پیام را دهد که «کشورهای دارای روابط نزدیک با شما نظیر جمهوریهای آسیای مرکزی آماده گسترش تعاملات و همکاری با آمریکا است».
لایه دوم شامل پیشنهادات مشخصی بود که تحکیم مواضع واشنگتن را دنبال میکرد. از جمله بلینکن وعده داد که آمریکا 25 میلیون دلار برای توسعه اقتصادی و اجتماعی آسیای مرکزی و خسارت جبران ناشی از اعمال تحریمهای ضد روسیه اختصاص خواهد داد. به اصطلاح قول «هویج» همراه با «چماق» بود و از کشورهای منطقه خواسته شد تا به مسکو برای دور زدن تحریمها کمک نکنند، زیرا در غیر این صورت طعم تلخ نافرمانی خود را خواهند چشید.
میهمان بلندپایه آمریکایی این خواسته خود را نیز پنهان نداشت که دوست دارد کشورهای منطقه را در اردوگاه متحدان واشنگتن ببیند. به این منظور در نشست مطبوعاتی خود از همه کشورها خواست تا «به صورت واحد علیه تجاوز روسیه قرار بگیرند». بلینکن همچنین به صراحت به این نکته تاکید کرد که کشورهای آسیای مرکزی نیز میتوانند قربانی تجاوز روسیه شوند.
اگرچه اهداف هژمونی آمریکا به صراحت بیان شد، به نظر میرسد که نخبگان آسیای مرکزی باز هم به ادامه حرکت خود در مسیر سیاست خارجی چندبعدی یا چندسویه که در دهه 1990 تعیین کرده بودند، ادامه خواهند داد. به عنوان مثال «قاسم ژامرت تاکایف» رئیس جمهور قزاقستان از «حمایتهای آمریکا از استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی» کشورش تشکر و همچنین اظهار اطمینان کرد که سفر بلینکن «به ویژه از نظر ایجاد انگیزه بیشتر برای همکاریهای استراتژیک بین دو کشور بسیار مهم است».
رهبری ازبکستان نیز واکنش مشابهی نسبت به سفر این مقام سیاسی آمریکا داشت. علاوه بر موضوعات روابط دوجانبه، در تاشکند همچنین موضوع نشست «شورای توافقنامه چارچوب تجارت و سرمایه گذاری بین کشورهای آسیای مرکزی و آمریکا» (TIFA) که قرار است به زودی در شهر «سمرقند» برگزارشود، مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در مجموع واشنگتن میتواند اهداف سفر وزیر خارجه خود به آسیای مرکزی را محققشده ارزیابی کند. البته در نگاه اول این سفر هیچ نوع توافق مهمی به همراه نداشت، اما به نظر نمیرسد که چنین هدفی در رابطه به این سفر در دستور کار قرار گرفته باشد. برای آمریکا ارائه این پیام به جهان و به خصوص روسیه و چین مهم بود که در این منطقه کلیدی دارای نفوذ هستند. این واقعیت قطعاً به آمریکا جسارت بیشتری خواهد داد و در آینده نزدیک بایستی منتظر اقدامات قاطعتری برای تقویت نفوذ واشنگتن باشیم. بنابراین احتمال تلاشها برای بازگرداندن پایگاههای نظامی به منطقه به بهانه «مقابله با تهدیدات تروریستی از افغانستان» بعید نخواهد بود.
نخبگان آسیای مرکزی ضمن تلاش برای به دست آوردن سود هرچه بیشتری از رویارویی میان قدرتهای بزرگ، ممکن است کشورهای خود را درگیر ماجراجوییهای خطرناکی از جمله ماجراجوییهای نظامی کنند که چنین کاری میتواند برای آنها پیامدهای بسیار سنگینی به همراه داشته باشد.