به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، این تحلیل را نه منتقدان برجام، بلکه عباس عبدی در روزنامه هممیهن نوشته است! او درباره نافرجامی برجام و پنجمین سالگرد خروج آمریکا از توافق نوشت: ایران شانس آورد ترامپ آمد و با یک تصمیم غیرقابل دفاع از برجام خارج شد. اگر خانم کلینتون به کاخ سفید وارد میشد، به احتمال زیاد از برجام بیرون نمیرفت، ولی به سوی استفاده از مکانیسم ماشه حرکت میکرد؛ کاری که به علت خروج آمریکا از برجام از عهده ترامپ خارج بود.
پرسش اول؛ چرا چنین شد؟ چه ترامپ و چه کلینتون اگر میآمدند، برجام به بنبست میرسید که رسید، زیرا برجام به معنی پذیرش ذینفع بودن صاحبان قدرت در مسائل جهانی بود والا چه دلیلی داشت که ایران در یک موضوع کاملا داخلی با قدرتهای جهانی مذاکره کند؟ سپس گفتگو با طرفهای ذینفع بهویژه ایالات متحده برای رسیدن به نقطه تعادل درباره مسائل و اختلافات فیمابین. خوب، اگر این کار را درباره مسئله هستهای که کاملا هم درون کشوری است پذیرفتیم، دلیلی نداشت که نخواهیم آن را درباره سایر موضوعات منطقهای ادامه دهیم. افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لبنان و سایر مسائل منطقهای نیز میباید مشمول این گفتگوها میشدند؛ موضوعاتی که بهطور طبیعی باید پس از برجام مورد گفتگو قرار میگرفتند. همچنین عادی سازی روابط اقتصادی نیز مهم بود. سرمایهگذاری در نفت، گاز و واردات خودرو و هواپیما و... از جانب همه طرفهای توافق، ولی همه اینها از طرف ایران رد شد. در نتیجه روح برجام که باید تداوم این گفتگوها به مسائل دیگر میبود نادیده گرفته شد. این بیتوجهی به بنیاد منطقی برجام مشابه باز گذاشتن درِ خانه در مثال بالا بود.
پرسش دوم؛ مقصر کی بود؟ قطعا از نظر حقوقی ایالات متحده و ترامپ مسئولیت دارند و هزینههای آن را هم تا حدی متحمل شدند البته هزینههای زیادی را نیز به ایران بار کردند. پس به لحاظ حقوقی و عرف بینالملل، تقصیر اصلی متوجه آمریکاست. ولی اگر التزام به منطق و روح برجام را مبنا قرار دهیم، ایران باید منطق برجام را در سایر موضوعات مورد اختلاف ادامه میداد، نهتنها چنین نکرد، بلکه برجام را وارد بازیهای سیاسی داخلی خود کرد و اجازه ندادند که در همان بهمن سال ۹۹ یا حداکثر پیش از انتخابات ۱۴۰۰ برجام احیا شود و آن قدر ناتوانی در اتخاذ تصمیم از خود نشان داد که با اعتراضات سال ۱۴۰۱ مواجه شد و انگیزه حکومتهای غربی را برای تفاهم از میان برد. بهطور قطع اگر برجام احیا میشد؛ حکومت ایران حداقل در این ابعادی که رخ داد با اعتراضات ۱۴۰۱ مواجه نمیشد و اکنون هم چشمانداز روشنی برای برجام نیست.
پرسش سوم؛ چه درسی باید گرفت؟ اکنون احیای برجام حتی اگر ممکن هم باشد به تنهایی چندان گرهای را باز نمیکند، بلکه باید رویکرد کلی سیاست خارجی را بر مبنای تعامل و گفتگو قرار داد. البته این بهمعنای تسلیم شدن نیست، همچنان که درباره برجام چنین نبود، بدون اتخاذ این رویکرد، بعید است که هیچ اتفاق مثبتی در سیاست خارجی رخ دهد و تا هنگامی که این اتفاق هم رخ ندهد، پایه سیاست خارجی ایران همچنان مشکل خواهد داشت و رشد اقتصادی و توسعه را غیرممکن خواهد کرد.
اینگونه تحلیل گرفتن، نهایت معلولیت روحی و مغزی تحلیلگر را میرساند که در امور معیشتی حمل بر سفاهت فرد میشود.
نویسنده اعتراف میکند در برجام مکانیسم ماشهای به نفع آمریکا تعبیه شده بود که اگر رقیب دموکرات ترامپ سر کار میآمد، علیه ایران استفاده میشد. ضمنا اذعان میکند که برجام -در اثر کوتاهی در تنظیم مفاد آن- قابلیت نقض توسط آمریکا را پیدا کرد. یعنی برجام در ذات خود نا متوازن تنظیم شده و حربهای در دست آمریکا قرار گرفته، با این وجود ادعا میکند که همین مدل باید به دیگر حوزههای منابع قدرت ملی ایران توسعه پیدا میکرد و دیگر منابع نیز در معامله (نقد/نسیه) واگذار میشد؟!
این نسخهپیچی اگر خوشبین باشیم نشانه سفاهت فرد است، اما اگر واقعبین باشیم، در کنار سفاهت میتوان عنصر دیگری به عنوان نفوذزدگی و کارپردازی برای آمریکا را هم پیدا کرد.
نسخهپیچی بیمار هممیهن در حالی است که طرف آمریکایی حقوق وعده داده شده به ایران را پایمال کرده و در عین حال طلبکاری هم میکند. نویسنده هممیهن در حالی میگوید ایران شانس آورد که ترامپ رئیسجمهور شد و نه یک دموکرات، که میداند تحلیل کارشناسی مبتنی بر عقلانیت است و نه شانسانگاری و خوشخیالی و بیاعتنایی به هشدار صاحبنظران (مثلا درباره سرانجام توافق سر همبندی شدهای به نام برجام)
تحلیل عبدی در حالی است که آقای روحانی چند بار وعده داده و تصریح کرده بود برجام به عادی سازی تجارت خارجی ایران و آزادسازی صدها میلیار دلار از منابع مسدود شده و ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی میانجامد و همه تحریمها در روز اجرای برجام لغو (و نه تعلیق) میشود. حالا، اما عبدی مثل یک توجیهگر دستآموز آمریکا میگوید برای خرید دوباره همان وعدههای نسیه و فریبنده، ایران باید از نو وارد بازی مار و پله و چرخه واگذاری یکطرف امتیاز میشد! او این وطنفروشی را روح برجام وانمود میکند تا برای عهدشکنی مسلم آمریکا، محمل سیاسی بتراشد! او ضمنا بهتر از هر کس میداند، اما کتمان میکند که دولت بایدن حاضر به لغو ۱۷۰۰ تحریم پسا برجامی و ارائه تضمین معتبر برای عدم تکرار عهدشکنی نبود، اما با این وجود، ادعا میکند سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ میشد برجام را احیا کرد و نظام نپذیرفت. این هم یک خوشخدمتی دیگر به طرف آمریکایی و خیانت به ملت خود؟