گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مریم رجبی؛ پنجم جولای برای الجزایریها آمیختهای از غم و شادی است. پنجم جولای سال ۱۹۶۲ میلادی، روز اعلام استقلال الجزایر بود در حالی که ۱۳۲ سال قبل، یعنی در سال ۱۸۳۰میلادی، سایه منحوس قریب به ۴۰ هزار چکمه سیاه فرانسوی در خاک الجزیره رؤیت شد و زخم کهنه استعمار را تازه کرد.
«هرآنچه زنده بود کشته شد. تفاوتی میان بزرگ، کوچک، زن، مرد و کودک قائل نبودیم.» این جمله را یک افسر فرانسوی پس از کشتار العوفیه بر زبان راند. الجزایر کشتارهای متعدد به تن نحیف و لاغرش کم ندیده است؛ کشتار مسجد کتشاوه، کشتار مسجد الاربعه و هولوکاست، الأغواط تنها چند نمونه دانه درشت آنهاست.
الجزایر سرزمین یک میلیون شهید پس از یک قرن و نیم مبارزه اعلام استقلال کرد؛ ولی نظام رادیکال و تکحزبی به رهبری احمد بن بلا را بر سرکار آورد. در این شرایط مقاومت مردم الجزایر ستودنی بود؛ اما بواسطه غفلت انقلابیون راه نفوذ استعمار باز شد. مردم این کشور برای احیای استقلال خویش، حدود دو قرن جنگیدند تا حکومتی مبتنی بر نظر اکثریت مردم را به قدرت برسانند.
انقلاب اسلامی ایران، اما توانست استعمار کهنه و نو را کنار بزند و پنجه در پنجه زورگویان جهانی بیندازد؛ ولی حکایت الجزایر شدن ما هم حکایت غریبی نیست. کافی است یک حکومت مردمی و یکپارچه در رأس امور نباشد، آن وقت باید نگاههای چپ چپ تجزیه طلبها، دندانهای تیز منافقین و فشنگهای توپر گروههای تکفیری را از پشت پنجره خانههایمان شاهد باشیم. امنیت بماهو، محصول استقلال و اقتدار است. چگونه این امنیت پابرجا میماند؟ قوایی مستحکم در داخل میخواهد که مردمش بتنهای داخلی این ساختمان را تقویت کنند. بتنهایی از جنس قانون، تقنین و مجلس.
در دوران احمدی نژاد اوباما گفت: «اگر آنها مشت خود را باز کنند، ما دست خود را به سوی آنها دراز میکنیم.» نامه اوباما به مقام معظم رهبری رسانهای شد و ذوق زدگی ویلیام برنز از پاسخ ایران نشان از ضعف آمریکا داشت. طولی نکشید که سال ۸۸ لگدهای جنبش سبز روانه صندوقهای رأی شد. آمریکا زرد و سرخ شد. دولت مدعی رفع تحریمها، زیر میز زد و کاسه و کوزه مذاکرات را شکست. همنوایی داخلی که ابتدا آمریکا را به کرنش واداشته بود، پس از عیان شدن اختلافها موجب افزایش تحریمها شد. در این مثال اتحاد ملی اگر وجود داشت، بیگانه به خود اجازه قلدری نمیداد.
حال مواجب بگیرهای ایالات متحده از همان قماش سابق بر طبل رأی بی رأی میکوبند. از پس هزینههای شبکه منوتو برنمی آیند بعد کلی برنامه روی آنتن میروند که بگویند رأی ندهید. یکی نیست بگوید که بر فرض که اگر رأی من، اهمیت ندارد و چیزی را تغییر نمیدهد، علت گریبان چاک کردنهای شما چیست؟ تقلای شما محلی از اعراب مگر دارد؟ التماس رأی ندادن، التماس تفکر میخواهد. بر فرض محال که رأی ندادیم، فایدهاش چیست؟ رأی ندادن یعنی تن به رضایت دادن در سه حوزه: یک، صلاحیت دادن به دیگران به جای خویش. دو، تسلیم بودن در برابر رأی دیگران. سه، نداشتن حق اعتراض در آینده.
بعضی میگویند: «ما با رأی ندادن میخواهیم مراتب اعتراض خود را اعلام کنیم.»، اما بررسیها نشان میدهد که صدای معترضان خاموش شنیده نمیشود. انتخابات زیادی در کشورهای مختلف وجود دارد که اکثر مردم رأی ندادند، به عنوان معروفترین مثال میتوان به انتخابات ۱۹۹۶ آمریکا اشاره کرد که نزدیک به ۴۹ درصد واجدین شرایط در انتخابات آن شرکت کرده و فقط ۲۴ درصد از واجدین شرایط آمریکایی رئیس جمهور کشورشان را خودشان انتخاب کردند. حتی یک مثال هم از یک کشور در یک دوره وجود ندارد که رأی ندادن بر یک چیز تأثیر مثبت گذاشته باشد.
انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ برگزار میشوند. انتخاباتی که گریزی دموکراتیک برای اعتراض به وضع موجود محسوب میشود. حق رأیی که نه تنها امنیت که اقتدار در عرصه بین الملل را به ارمغان میآورد. اگر به دنبال تغییر سیاستهای داخلی و خارجی هستید، اگر کلان نقد شما به سیاستهای اقتصادی است، رأی شما برگ برنده شماست. میپرسید چگونه؟ با انتخاب نمایندهای که هم فکر و همسو با گفتمان مورد قبول شماست. آیا بهتر نیست نمایندهای را برگزینیم که معیشت مردمش از غذای سگ و گربه برایش مهمتر باشد؟ آیا تفاوت نمیکند که اگر جزو سه دهک پایین جامعه هستید، معاف از مالیات شوید؟ آری، رأی سرنوشت جامعهای را عوض میکند.
مریم رجبی
دبیر فرهنگی شورا مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه علامه طباطبائی(ره)
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.