به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، جرج فریدمن در تحلیلی که از سوی اندیشکده GPF منتشر شده، نوشت: ما به تازگی در مورد تهدید چین، توانایی روسیه برای شکست اوکراین، وضعیت اقتصادی اروپا و جنگهای خاورمیانه تحلیل کردهایم. همه اینها بسیار مهم هستند، اما هیچکدام به اندازه مسائل ایالات متحده، بهعنوان کشوری با بزرگترین اقتصاد جهان و ارتشی که اگر بهطور کامل مورد استفاده قرار بگیرد، میتواند تعیینکننده باشد، حیاتی نیستند. ممکن است برخی از شما مدل چرخههای ما را به یاد بیاورید که نشان میدهند مشکلات شدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آمریکا تا انتخابات سال ۲۰۲۸ ادامه خواهد داشت، زمانی که رئیسجمهور جدید انتخاب میشود و بدون توجه به خواستههای او، وضعیت کشور را به طرز چشمگیری تغییر خواهد داد.
چند ماه پیش، به این فکر کردم که لزومی ندارد تا سال ۲۰۲۸ منتظر بمانیم و انتخابات ۲۰۲۴ ممکن است نشاندهنده این تغییر باشد. اما این اتفاق نخواهد افتاد یا بهطور دقیق، مدل تاریخی تغییر ۵۰ ساله است. آخرین دوران گذار دوره ریاستجمهوری ریگان بود که ۴۳ سال پیش آغاز شد. برای درک تغییرات آینده، فکر کردن به آخرین چرخه تغییر در دهه ۱۹۷۰ مفید است. آن دهه با جنگی همراه با تحریم نفتی همراه بود که تأثیر قابلتوجهی بر اقتصاد آمریکا داشت. ریچارد نیکسون به پیوند بین دلار و طلا پایان داد و بیکاری گسترده، تورم چشمگیر و نرخهای بهره فوقالعاده بالا به وجود آمد. صادرات از ژاپن، خودروسازان داخلی را شوکه کرد. خشم مرتبط با جنگ ویتنام منجر به درگیری اجتماعی در ایالات متحده شد. درگیری نژادی به شورش در دیترویت در اواخر دهه ۱۹۶۰ تبدیل شد، و در سال ۱۹۷۰، شورشهای دانشگاه در ایالت کنت با تیراندازی دانشآموزان توسط گارد ملی خونین شد. در نهایت رئیسجمهور برای جلوگیری از استیضاح و احتمال رفتن به زندان، از سمت خود استعفا داد. هرج و مرج در دهه ۱۹۷۰ گسترش یافت، اما این وضعیت اقتصادی بود که باعث آن شد و هرج و مرج در اقتصاد ریشه داشت.
در دوران رکود بزرگ، فرانکلین روزولت سعی کرد مالیات بر ثروتمندان و شرکتها را افزایش دهد و سعی کرد پول را به سمت فقرا هدایت کند. این اقدام به علاوه جنگ جهانی دوم و مشاغلی که ایجاد کرد، به بحران پایان داد. با این حال، ادامه این مدل در دهه ۱۹۷۰، مشکل جدیدی ایجاد کرد و آن کاهش سرمایهگذاری بود. تنها راهحل تحول، انتقال بار مالیاتی از طبقه سرمایهگذار به طبقات متوسط و پایین بود. این روش فروش شرکتها و تقاضا برای کارگر را افزایش داد.
جیمی کارتر و حزب دموکرات با این معکوس شدن مدل روزولت مخالفت کردند؛ بنابراین از قدرت کنار رفته و در سال ۱۹۸۰ رونالد ریگان رئیسجمهور شد. ریگان تنها گزینه باقیمانده را دنبال کرد و آن تغییر کد مالیاتی بود. این اقدام جواب داد، اما اکنون آن چرخه کامل شده است. نزدیک به ۵۰ سال میگذرد و انتقال به یک مدل و چرخه جدید، اجتنابناپذیر است. درست همانطور که بحران اقتصادی در نیمه دوم دهه ۱۹۷۰ به اوج خود رسید و نبردها از راه رسیدند، همین موضوع در حال حاضر در دهه ۲۰۲۰ شکل میگیرد و تا انتخابات ۲۰۲۸ شدیدتر خواهد شد.
ترتیب کامل نبردها هنوز مشخص نیست. البته بحران اقتصادی ناشی از ایجاد پول اضافی توسط دولت و تورم ناشی از آن کاملاً بدیهی است. صرفنظر از اینکه چه کسی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب میشود، خشم و ترس در افکار عمومی وجود خواهد داشت. همانطور که در سال ۱۹۸۰ وجود داشت و رایدهندگان هنرپیشهای را انتخاب کردند که دشمنانش معتقد بودند یک ابله است. اما در حقیقت، رئیسجمهور تنها ریاست میکند. او حکومت نمیکند. واقعیت است که رؤسایجمهور را مجبور به اقدام میکند. رئیسجمهور جدید فشار را احساس کرده و واکنش نشان خواهد داد. مهم این است که روی شخص رئیسجمهور تمرکز نکنیم، بلکه بر درک مشکل تمرکز کنیم.
درحالیکه ما به دنبال رهبری مناسب هستیم باید گفت که هیچیک از نامزدهای ریاستجمهوری نمیتوانند اوضاع را آرام کنند. من قبلاً در مورد این صحبت کردهام، اما اکنون به بحران نزدیک میشویم.