به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، این روزنامه در یادداشتی که از سوی توماس فریدمن به نگارش درآمده، نوشت: علت اینکه درک جنگ حماس و اسرائیل برای خارجیها دشوار است، این است که سه جنگ همزمان در جریان است: جنگ بین یهودیان اسرائیل و فلسطینیان، جنگ در جوامع اسرائیلی و فلسطینی بر سر آینده، و جنگ بین ایران و نیروهای نیابتیاش و آمریکا و متحدانش.
یک فرمول واحد وجود دارد که میتواند شانسمان را به حداکثر برساند؛ فرمولی که بایدن در حال اجرای آن است، حتی اگر نتواند تمام آن را به طور علنی بیان کند: شکست حماس و همزمان، تا جایی که ممکن است بسیاری از غیر نظامیان غزه در امان باقی بمانند، مهار ایران، بازگشت تمام گروگانها و تقویت تشکیلات خودگردان فلسطینی با مشارکت دولتهای عربی میانهرو. تشکیلات خودگردان بازسازی شده، عامل اصلی پیروزی نیروهای میانهرو و خواستار همزیستی با اسرائیل در هر سه جنگ خواهد بود. این سنگ بنای کلیدی ایجاد پایهای باثبات برای عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی و جهان عرب و مسلمان است.
همانگونه که روزنامه هاآرتص نوشت، نتانیاهو در چنگال راست افراطی اسرائیل و شهرکنشینان گرفتار شده، افرادی که در حال جنگیدن علیه ایده هرگونه حضور تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه هستند. نتانیاهو تحت فشار شرکای سیاسی خود هرگونه بحث در این مورد را ممنوع کرده است. اگر او اسیر وضعیت سیاسی خود شده، بایدن باید بسیار مراقب باشد که اسیر نتانیاهو نشود.
اولین مورد از این سه جنگ ذکر شده، تازهترین دور نبرد یک قرنی بین دو قوم بومی یهودی و فلسطینی بر سر یک سرزمین است، اما اکنون با یک تغییر مواجه شده: این بار طرف فلسطینی توسط تشکیلات خودگردان رهبری نمیشود که از زمان اسلو متعهد به دستیابی به راهحل دو کشوری بر اساس مرزهایی بوده که پیش از جنگ ۱۹۶۷ وجود داشت، بلکه توسط حماس یک سازمان اسلامگرا و شبه نظامی رهبری میشود که خواستار ریشهکن ساختن اسرائیل است.
جنگ دوم، مبارزه در میان جوامع فلسطینی و اسرائیلی بر سر دیدگاههای بلندمدت آنان است. حماس استدلال میکند هدفش از جنگ، ایجاد یک کشور اسلامی در تمام فلسطین از رود اردن تا دریای مدیترانه میباشد. در نقطه مقابل حماس در اسرائیل شهرکنشینان با دیدگاههای افراطی برتریطلبانه یهودی که در کابینه نتانیاهو نمایندگانی دارند بین فلسطینیانی که پیمان اسلو را پذیرفته و کسانی که حماس را پذیرفتهاند تمایز و تفاوتی قائل نمیشوند این به نفع ایالات متحده و تمام نیروهای میانهرو است که جایگزین دو دولت را احیا کنند. این امر مستلزم یک تشکیلات خودگردان فلسطینی است.
جنگ سوم همان چیزی است که من را بیشتر میترساند. این جنگ بین ایران و گروههای نیابتی آن حماس، حزبالله، انصارالله و شبه نظامیان شیعه در عراق علیه آمریکا، اسرائیل است. این جنگ تنها در مورد هژمونی، قدرت خام و منابع انرژی نیست بلکه در مورد ارزشها نیز میباشد. در این جنگ، هدف ایران بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه، نابودی اسرائیل و ارعاب متحدان آمریکا است. در این جنگ آمریکا قدرت خود را از طریق دو ناو هواپیمابر که اکنون در خاورمیانه مستقر هستند به نمایش میگذارد. در همین حال، ایران با آنچه من از آن تحت عنوان «ناوهای زمینی» یاد میکنم در حال مقابله با ما میباشد. یعنی شبکهای از نیروهای نیابتی در لبنان، سوریه، غزه، کرانه باختری، یمن و عراق که به عنوان سکویی برای حمله موشکی به نیروهای آمریکایی و اسرائیل عمل میکنند.
تحقیقات «دن بن داوید» اقتصاددان را در نظر بگیرید که ریاست انستیتوی تحقیقات اجتماعی و اقتصادی در دانشگاه تلآویو را برعهده دارد. بن داوید خاطرنشان میسازد که در مدارس دولتی اسرائیل کمتر از ۴۰۰ هزار نفر مسئول حفظ اسرائیل در جهان توسعهیافته هستند؛ و اگر اسرائیل نتواند مرزهای پایدار یا خطوط کشتیرانی را حفظ کند، برخی از این ۴۰۰ هزار نفر مهاجرت خواهند کرد. بن داوید میگوید: «اگر توده مهمی از آنان تصمیم به خروج از اسرائیل بگیرند، عواقب آن برای اسرائیل فاجعهبار خواهد بود. از این گذشته، در سال ۲۰۱۷ میلادی ۹۲ درصد از کل درآمد مالیات بر درآمد فقط از ۲۰ درصد بزرگسالان حاصل شد یعنی از طریق آن ۴۰۰ هزار نفر که مسئول ایجاد موتورهای ثروتی هستند که این ۹۲ درصد درآمد را تولید کردند.»
در آن صورت اشتهای ایران برای اعمال فشار بر هر رقیبی از طریق نیروهای نیابتیاش افزایش خواهد یافت. اسرائیل برای مقابله با ایران به متحدانی از ایالات متحده و ناتو گرفته تا کشورهای عربی میانهرو نیاز دارد و ایالات متحده، ناتو و کشورهای عربی میانهرو به اسرائیل نیاز دارند. اگر نتانیاهو به سیاست خود مبنی بر تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری پایبند باشد، چنین اتحادی شکل نخواهد گرفت.
اکنون امیدوارم سه مورد کاملا روشن باشد. اولا سنگ بنای پیروزی در هر سه جنگ، تشکیلات خودگردان فلسطینی میانهرو، مؤثر و مشروع است که میتواند جایگزین حماس در غزه شود و شریک فعال و قابل اعتمادی برای راهحل تشکیل دو کشور با اسرائیل باشد و در نتیجه عربستان و سایر کشورهای مسلمان عرب را قادر سازد تا عادیسازی روابط با دولت یهود و منزوی کردن ایران و گروههای نیابتی را توجیهپذیر سازند. ثانیا ائتلاف راست افراطی دولت نتانیاهو و حماس از انجام هر کاری برای بازسازی چه رسد به گسترش نقش تشکیلات خودگردان فلسطین جلوگیری میکنند. ثالثا اسرائیل و آمریکا به عنوان حامیاش، تا زمانی که نتانیاهو نخستوزیر باشد، نمیتوانند یک اتحاد منطقهای پایدار برای دوره پس از حماس ایجاد کنند.