به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو-سیدرضا میرجعفری، محرم ۱۴۰۳ هجری شمسی رسید. زمین و زمان در این هزار و چهار صد سال چرخید و فریاد آزادگان عالم روی نقطهای متمرکز است که یادآور مظلومیت سیدالشهداست. پرسش اولیه که مطرح میشود این است که جهان امروز چقدر نیازمند مکتب عاشوراست؟ جهانی که در همین یکسال گذشته کمیت زیادی از جنایاتی را به خود دیده که یادآور صحنههایی در کربلاست.
جهان امروز بیشترین نسبت را در روزگار خود با کربلا به عنوان یک جبهه حق در مقابل جبهه باطل را دارد. این قیاس نه در موضوعی سطحی بلکه در یک کلان مسئله قابلیت پردازش دارد. هیچ آزادهای در جهان نیست که امروز صدای حقانیت مردمی را که مورد ظلم قرار میگیرند نشنیده باشد و استفاده از این تعبیر نسبتی با گفتمان اخیر مقام معظم رهبری دارد که میفرماید: «میدان غزه و اسرائیل، میدان حق و باطل است» بگذریم.
به نظر میرسد دنیای امروز بیشتر از همیشه آمادگی شنیدن صدای گفتمان مکتب ثار الله و امام حسین را دارد. زمینهای که مراجع و بزرگان دینی زیادی سالها در جست و جوی آن بودند. آیت الله بهجت میفرمود: روايت دارد که امام زمان(عج) که ظهور فرمود، پنج ندا ميکند به اهل عالم، اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً، اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين سحقوه عدوانا،... امام زمان خودش را به واسطه امام حسين(ع) به همه عالم معرفي ميکنند ... بنابراين در آن زمان بايد همه مردم عالم، حسين(ع) را شناخته باشند... اما الان هنوز همه مردم عالم، حسين(ع) را نميشناسند و اين تقصير ماست، چون ما براي سيدالشهدا(ع) طوري فرياد نزديم که همه عالم صداي ما را بشنود.
افکار عمومی جهان را که در این روزها خوب مرور کنیم متوجه نوعی ضجه بشر برای آزادگی خواهی و دادخواهی میشویم. چه کسی باور میکرد روزی در نزدیکترین نقطه به کاخ سفید جمعیتی جوان نماز سیاسی اعتراضی که الگویش در نماز ظهر عاشورای امام حسین (ع) است را بخوانند؟ و همینها میتواند سرآغاز این پرسش باشد: چرا دنیای امروز بیشتر از همیشه به حسین (ع) نیاز دارد؟ و چرا ما باید آن را بلندتر از همیشه فریاد بزنیم؟
چه کسی تصور میکرد روزی جوانانی در دل اروپا تا همین امروز با دستانی خونین مظلومیت را فریاد بزنند؟
همه اینها نشانههایی است اول برای رسانهها که روی افکار عمومی در سطح بینالمللی کار میکنند و بر آنها لازم است که با قدرت و قوت بیشتری زمینههای کربلای حسین (ع) و واقعه روز عاشورا را تبیین و بر گفتمان آن تکیه کنند و دوم برای مردمی که در عزاداریها و منابر خود در محرم عزادار سیدالشهدا هستند تا جهان را متوجه نقطه ثقل آزادگان عالم یعنی کربلا کنند.
معجزه حسین(ع) همین مغناطیس پرجاذبهای است که بیش از این جهانی خواهد شد و شواهد نشان میدهد آن روز دور نیست. روزگاری که ثور و ثار در آن پدید آمده و خونها به جوش آینده و آن جوشش به مسیر انقلاب نهایی از بزرگراه اربعین خواهد رسید.
آیت الله خامنهای در مورد درخشش روز افزون نور اباعبدالله میفرماید:
این خورشید درخشان، روزبهروز در دنیای اسلام به نورافشانىِ بیشتری میپردازد و بشریت را احاطه میکند.
امروز بیش از پنج قرن و ده قرن پیش، حسینبنعلىِ اسلام و شما، در دنیا شناخته شده است. امروز وضع به گونهای است که متفکّران و روشنفکران و آنهایی که بیغرضند، وقتی به تاریخ اسلام بر میخورند و ماجرای امام حسین را میبینند، احساس خضوع میکنند. آنهایی که از اسلام سر در نمیآورند، اما مفاهیم آزادی، عدالت، عزّت، اعتلاء و ارزشهای والای انسانی را میفهمند، با این دید نگاه میکنند و امام حسین، امام آنها در آزادیخواهی، در عدالتطلبی، در مبارزه با بدیها و زشتیها و در مبارزه با جهل و زبونی انسان است.
امروز هم هرجایی که بشر در دنیا ضربه خورده است -چه ضربه سیاسی، چه ضربه نظامی و چه ضربه اقتصادی- اگر ریشهاش را کاوش کنید، یا در جهل است، یا در زبونی. یعنی یا نمیدانند و معرفت لازم را به آنچه که باید معرفت داشته باشند، ندارند؛ یا اینکه معرفت دارند، اما خود را ارزان فروختهاند؛ زبونی را خریدهاند و حاضر به پستی و دنائت شدهاند! امام سجّاد و امیرالمؤمنین -بنابر آنچه که از آنها نقل شده- فرمودهاند: «لیس لانفسکم ثمن الّا الجنّة فلاتبیعوها بغیرها»؛(۷) ای انسان! اگر بناست هستی و هویت و موجودیت تو فروخته شود، فقط یک بها دارد و بس و آن بهشتِ الهی است. به هرچه کمتر از بهشت بفروشی، سرت کلاه رفته است. اگر همه دنیا را هم به قیمتِ قبول پستی و ذلّت و زبونی روح به شما بدهند، جایز نیست. همه کسانی که در اطراف دنیا تسلیم زر و زور صاحبان زر و زور شدهاند و این زبونی را قبول کردهاند -چه عالم، چه سیاستمدار، چه فعّال سیاسی و اجتماعی و چه روشنفکر- به خاطر این است که ارزش خود را نشناختند و خود را فروختند. بسیاری از سیاستمداران دنیا خودشان را فروختهاند. عزّت فقط این نیست که انسان روی تخت سلطنت یا ریاست بنشیند. گاهی یک نفر بر تخت سلطنت نشسته است، به هزاران نفر هم با تکبّر فخرفروشی میکند و زور میگوید؛ اما درعینحال زبون و اسیر یک قدرت و یک مرکز دیگر است؛ اسیر تمایلات نفسانىِ خود است که البته اسرای سیاسىِ امروز دنیا به این آخری نمیرسند، چون اسیر قدرتها و اسیر مراکزند!