هدیهای از جنس نور/ روایت یک زوج خبرنگار از حضور در حسینیه امام خمینی
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، «شما به حسینیه امام خمینی دعوت شدهاید؛ لطفا راس ساعت ۶:۳۰ صبح نزدیک درب حسینیه باشید.» انگار این پیام را شخص آقا برایمان فرستاده است. دقیقا سه روز بعد از اینکه با همسرم به مهمانان بیت رهبری غبطه خوردیم، به آنجا دعوت شدیم. هر بار که تصاویر دیدارهای عمومی را میدیدیم، با حسرتی شیرین میگفتیم: «خوش به حالشان...»
دیدار با رهبر انقلاب درست با شروع سومین ماه از زندگی مشترکمان رقم خورد، انگار این دعوت هدیهای بود که تقدیر برای ما از قبل کنار گذاشته بود. از همان لحظه که پیام را دریافت کردیم روحی تازه در وجود هر دوی ما دمیده بودند.
حالا اولین روز از بهار زندگی مشترک ما، مصادف شد با حضور در حسینیه امام خمینی. هر دو از شوق این دیدار، بعد از نماز صبح خواب به چشمانمان نیامد. صبح زود راهی خیابان جمهوری شدیم، تمام شهر حال و هوای تعطیلات نوروزی به خود گرفته است و شهر خلوتتر از همیشه به نظر میرسد.
در کوچه و پس کوچههای نزدیک بیت راه میرفتیم که یک عکاس از ما عکس دو نفره گرفت؛ یک عکس یادگاری از اولین بیت دو نفره ما ثبت شد.
اما تنها ما نبودیم که از شوق، زودتر از ساعت مشخص خودمان را به حسینیه امام خمینی رسانده بودیم. وقتی به خیابان منتهی به حسینه رسیدیم مردم زیادی بودند که مثل ما خواب به چشمانشان نیامده بود و صبح زود راهی اینجا شده بودند.
برای ورود به حسینیه، از هم جدا شدیم. از گیتها عبور کردم و وارد حسینیه شدم. در بدو ورود، سر چرخاندم و چشمانم را تنگ کردم که همسرم را ببینم. تقریبا جزو ردیفهای اول نشسته بود؛ پس از کمی حس حسادت، با چندین ردیف فاصله از ردیف اول، روی زمین جا خوش کردم.
حال و هوای این حسینیه هیچوقت تکراری نمیشود. فرقی نمیکند بار اول است که در اینجا قدم میگذاری یا بار نمیدانم چندم. با اینکه چندین ساعت باید اینجا منتظر باشی، اما ابدا خسته از انتظار نمیشوی؛ چون حتی آجرهای این حسینیه هم حرف برای گفتن دارند.
به دیوارها نگاه میکنی و برای یک لحظه فارغ از اینکه اشرف مخلوقات هستی با خودت میگویی: «خوشبحال دیوارها...»
از نگاه پر تعجب کناردستی هایت میفهمی بار اول است که پا به حسینیه، اما خمینی میگذارند. یکی از آنها میگوید: «آخرین بار ۱۸ سال پیش به دیدار رهبری اومدم؛ برای همین الان هم مثل بار اول اضطراب دارم.»
میخواستم بگویم خانم! ۱۸ سال از آخرین دیدار شما میگذرد و سر از پا نمیشناسی؛ منی که هشت ماه پیش اینجا آمدم و باز هم همین حس را دارم چه؟ ذات حسینیه همین است دیگر؛ چند سال، چند ماه یا چند روز تفاوت آنچنانی باهم ندارد.
سعی میکنم سرم به کار خودم باشد، اما ۴ دختر بچهای که روبهروی من هستند و به گفته خودشان از قم آمدهاند، نظرم را جلب میکنند. گمان نمیکنم سن بزرگترینشان از ۸ سال فراتر برود، اما خیلی بی تابانه منتظر است تا عبارت "جانم فدای رهبر" روی دستش نوشته شود.
مرتب سر میچرخانند تا ببینند رهبر از کجا وارد میشود. میدانستم که میخواهند نوشته روی دستشان را بالا بگیرند تا شاید از آن دور، نگاهش سمتشان بیفتد.
بیشتر دقت میکنم تا جایگاه رهبر در محدوده دیدم قرار بگیرد. صندلی ساده چوبی، همیشه نظرم را در دیدارهای مختلف جلب کرده است؛ این بار هم طبق معمول با دیدنش به ساده زیستی حضرت آقا غبطه میخورم.
پسر بچههایی که با کت و شلوارهای مشکی پشت سر هم حرکت میکنند، من را یاد فیلمهایی که از سرودخوانی گروههای مختلف در بیت رهبری دیده بودم، میانداختند. حتما اینها هم میخواهند جلوی رهبر خودی نشان بدهند.
پس از جزخوانی قرآن دیگر روی پا بند نیستی؛ مرتب این پا و آن پا میکنی. با دستانت روی گلیم حسینیه ارشاد نقش خیالی میکشی و منتظر میمانی که مجری ورود رهبر انقلاب را اعلام کند. به ساعت که نگاه میکنی درونت از شوق آشوب میشود؛ چند دقیقه بیشتر به ساعت ۱۰ نمانده است و تو میدانی که رهبر راس ساعت وارد میشود. طاقت جمعیت هم برای دیدن او طاق شده است؛ این را از شعارِ «ای پسر فاطمه، منتظر تو هستیم» که جمعیت سر میدهد، میتوان فهمید.
در باز میشود و چشمانت به یک نقطه خیره میشود؛ رهبر انقلاب مانند عادت همیشگیاش با تبسم وارد میشود و برای جمعیت حسینیه دست تکان میدهد. در این بین هم همگی با شعارهایی که همیشه تکرار میشود، اما تکراری نه، از رهبر انقلاب استقبال میکنند.
صدایش که در بلندگوهای حسینیه میپیچد، هیاهوی جمعیت آرام میگیرد؛ دیگر همه منتظر هستند اولین سخنرانی رهبر در سال جدید را بشنوند. محور ابتدای سخنهایش به معنویت ماه رمضان و عید نوروز بر میگردد. حضرت آقا اشاره میکنند که باوجود تبلیغات زهرآگینی که برای جداسازی مردم از معنویت انجام شد، اما این اتفاق نیفتاد و ناکام ماندند.
دعا؛ تاکید مستمر رهبر انقلاب
تاکیدی که حضرت آقا روی دعا کردن دارند برای من و کناردستی هایم جالب است. «با یک دعا میتوانید سرنوشت زندگی خود و اطرافیان خود را تغییر دهید»؛ این را به عنوان تکمله این قسمت از صحبتها میگویند و یک آیه قرآن تلاوت میکنند.
رهبر دارد تلاش میکند تا دلها را از غصهها و حوادث سال گذشته آرام کند؛ این موضوع را از این جمله او متوجه میشوم: «در مبارزه حق و باطل، پیروزی با حق است، اما جبهه حق در این راه هزینه میدهد.»
صبرها و مقاومتهای مردم در سال گذشته مورد اشاره رهبر هم بود؛ به حدی که از حوادث سال ۱۴۰۳ با عنوان حوادث تلخ یاد کردند. وقتی درمورد این حوادث صحبت میکنند، میگویند: «در حوادث تلخ ۱۴۰۳، رشادت، شهامت و ایستادگی ملت ایران مشخص شد؛ ملتهای دیگر در برابر حادثهای مانند شهادت رئیس جمهور، کمرشان خم میشود.»
در جای جای سخنرانی، چند مرتبه آیه "اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا" را تکرار میکنند که گمان میکنم مانند همیشه قصد دارند کمی از آتش قلب ما برای چالشهای سال گذشته، کم کنند.
طنین تکبیر در حسینیه امام خمینی؛ آمریکا با تهدید به جایی نمیرسد
محور صحبتهای حضرت آقا به یکباره حماسی میشود؛ جمعیت هم در سکوت بیشتری فرو میرود تا تمام نکات صحبتهایش به گوش همه برسد.
«آمریکاییها بدانند، در مواجهه با ایران هرگز با تهدید به جایی نمیرسند»؛ حضرت آقا این را میگوید و صدای تکبیر در حسینیه امام خمینی بلند میشود. جمعیت یک صدا تکبیر میگوید و رجز رهبری را تماما تایید میکند.
اما رجزهای رهبری تازه آغاز شده است؛ این را از عبارتهای بعدی وی میتوان فهمید: «بداند اگر خباثتی نسبت به مردم انجام دهد، سیلی سختی خواهد خورد.» صدای تکبیر باز هم بلند میشود. سخنرانی آنقدر شور دارد که بعد از هر جمله، جمعیت حاضر سرشار میشود از شعار دادن.
رهبر جدیتر از قبل حرفش را ادامه میدهد: «اشتباهات بزرگی را سیاستگذاران خارجی میکنند؛ اینکه اسم محور مقاومت منطقه را نیروهای نیابتی ایران میگذارند، توهین به آنهاست.»، اما این جمله را با عبارت بعدش کامل میکند تا هیچ حرف اضافهای درمورد نیروهای مقاومت لبنان و یمن باقی نماند: «جمهوری اسلامی نایب نیاز ندارد.» یک نفر الله اکبر میگوید و مابقی جمعیت پشت سر او تکرار میکنند.
تاکید دوباره بر اقتصاد؛ شعار سال باز هم رنگ تولید گرفت
حرف از شعار سال که میشود، به این فکر میکنم که بیش از یک دهه، شعار سال، اقتصادی بوده است. امسال هم به این دلیل که شعار اقتصادی سال گذشته به طور کامل محقق نشد، همان آش است و همان کاسه.
رهبری با تکرار شعارِ «سرمایهگذاری برای تولید» سعی میکنند وظایف گروههای مختلف را یادآوری کنند. در بین صحبت ها، به دیدار با کارآفرینان سال گذشته اشاره کردند که چقدر امیدآفرین بود برای کشور.
همینجا بود که تیر خلاص رهبر به کسانی که صرفا روی سرمایهگذاری خارجی تاکید داشتند، زده شد: «وقتی حرف از سرمایهگذاری میشود، برخی گمان میکنند منظور ما سرمایهگذاری در خارج از کشور است؛ نه! داخل کشور هم میتوان سرمایهگذاری کرد.» با طرح این موضوع، جای بهانه و، اما و اگر برای کمبود تولید بسته شد.
گرد و غبارِ نشسته بر روی تیم دولت هم با این حرف او از بین رفت: «مسئولین کشور اصرار دارند معیشت مردم را حل کنند.» تا آنجا که به یاد میآورم، مصلح رابطه بین مردم و دولت، در هر زمینهای رهبر انقلاب بوده است، این بار هم ریش سفیدی کرد.
توصیههای رهبر به نهادهای نظارتی هم برخورد کرد: «از آنجا که مردم برای سرمایهگذاری نیاز به امنیت دارند، نهادهای نظارتی باید این امنیت را فراهم کنند.» گویی مانند هر موضوع دیگری، صدای مردم به او درمورد قابل پیشبینی نبودن اقتصاد رسیده بود.
دعای خیر برای کشور، چند دههای میشود که از زبان رهبر انقلاب شنیده میشود؛ این بار هم به رسم همیشه او دعا کرد و جمعیت حسینیه امام خمینی، آمین گفتند.