
ساختار ذهنی ترامپ و تیم او نسبت به ایران تغییر چندانی نکرده است / رئیس جمهور آمریکا از تهدید برای تحمیل اراده استفاده میکند

جواد بخشی الموتی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگو با خبرگزاری دانشجو در خصوص مواضع ضد و نقیض رییس جمهور آمریکا اظهار داشت: بازگشت ترامپ به کاخ سفید و ادعای بازگشت به سیاست فشار حداکثری که در دوره اول ریاست جمهوریاش (۲۰۱۷–۲۰۲۱) در قالب خروج از برجام و اعمال گستردهترین تحریمهای تاریخ علیه ایران پیگیری شد، دیوار بیاعتمادی بین ایران و آمریکا را بلندتر کرده است.
وی با اشاره به اینکه با وجود گذشت زمان ساختار ذهنی ترامپ و تیم او نسبت به ایران تغییر چندانی نکرده است؛ اما متغیرهای صحنه بهکلی دگرگون شدهاند، گفت: ایران از ۲۰۲۱ به بعد سطح غنیسازی خود را به حدود ۶۰٪ رسانده، تعداد سانتریفیوژهای پیشرفته نسل ۶ تا ۹ را افزایش داده و برنامه هستهای خود را به لحاظ فنی به نقطهای رسانده که فاصله زمانی "گریز هستهای" (breakout time) بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی به کمتر از دو هفته رسیده است.
بخشی الموتی ادامه داد: ترامپ بهطور سنتی از تهدید برای تحمیل اراده استفاده میکند. در تازهترین موضع گیری نیز گفته است که ایران با منابع سرشار نفت و گاز، نیازی به انرژی هستهای صلحآمیز هم ندارد و همزمان بر این موضع تکراری خود پافشاری کرد که «راهحل مسالمتآمیز» را ترجیح میدهد، اما شرایط اکنون با ۲۰۱۸ کاملاً متفاوت است.
وی ادامه داد: اولاً، موازنه قدرت در منطقه تغییر کرده؛ محور مقاومت از نظر نظامی تقویت شده و حضور چین و روسیه در معادلات منطقهای پررنگتر است. امروز آمریکا با تمامی قدرت نظامی خود از بمب افکنهای B_۲ تا ناوهای هواپیمابر را برای شکست انصار الله به منطقه آورد، اما در نهایت دست از نبرد کشید و شکست را پذیرفت.
این کارشناس مسائل سیاسی افزود: ثانیاً، ایالات متحده درگیر بحرانهای چندجانبه از شرق اروپا (ادامه جنگ اوکراین) تا شرق آسیا (رقابت با چین بر سر تایوان و منافع اقتصادی) است. بنابراین، تهدید نظامی بیش از آنکه برنامهریزی عملیاتی داشته باشد ابزاری برای فشار دیپلماتیک است.
وی با اشاره به مواضع قاطعانه مقامات ارشد ایران، گفت: موضع ایران ریشه در ماده ۴ معاهده عدم اشاعه (NPT) دارد که به کشورهای عضو اجازه برخورداری از چرخه کامل سوخت هستهای برای اهداف صلحآمیز را میدهد. ایران در دهه گذشته حتی در دوران اوج فشار، نشان داده که آمادگی دارد در چارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند، مشروط بر آنکه حقوق فنی و حاکمیتیاش به رسمیت شناخته شود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: مسئله اصلی در این دور از مذاکرات دیگر صرفاً «میزان غنیسازی» نیست، بلکه ابعاد سیاسی و راهبردی ماجراست. آمریکا بهدنبال محدود کردن ظرفیتهای بلندمدت ایران است از جمله تحقیق و توسعه سانتریفیوژها، ظرفیت ذخیره اورانیوم، و مدت زمان توافق. ایران، اما نمیخواهد توافقی را بپذیرد که عملاً آن را به حالت «بازدارنده ضعیف» در برابر تهدیدات بدل کند.
بخشی الموتی گفت: توافق موقت و محدود میتواند واقعگرایانهترین سناریو باشد. در واقع از منظر تکنیکی امکان رسیدن به توافقی محدود با تمرکز بر فریز کردن سطح غنیسازی، نظارتهای آژانس و رفع برخی تحریمهای غیرهستهای وجود دارد. چنین توافقی میتواند زمان بخرد و مسیر دیپلماسی را باز نگه دارد.
وی افزود:، اما این نیازمند حدی از «همزمانی» و «همترازی» امتیازات است. در دولت ترامپ مشکل اصلی این است که نگاه تقابلی بهجای تعاملی حاکم است و ترامپ مایل نیست امتیازات معناداری را بدون دستاورد بزرگ به افکار عمومی داخلی خود نشان دهد. بنابراین، اگر تهران بخواهد وارد این مدل مذاکرات شود باید با دقت بسیار زیاد معماری توافق را طراحی کند تا هم از فروپاشی هستهای جلوگیری کند و هم از بازی در زمین فشار کاخ سفید پرهیز نماید.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در شرایط فعلی بازگشت به یک توافق پایدار هرچند دشوار، همچنان ممکن است؛ بهویژه اگر اروپاییها و چین نقش میانجی فعالتری ایفا کنند. اما باید توجه داشت که اگر این فرصت محدود از دست برود، با توجه به پیشرفتهای فنی ایران و فضای سیاسی آمریکا، ممکن است شاهد یک «بحران کنترلنشده» باشیم که دیگر دیپلماسی هم قادر به مهار آن نباشد. البته این به معنای اراده آمریکا برای حمله نظامی نیست، بلکه بیانگر جدیتر شدن اهرمهای دیگر قدرت در منطقه و جهان است.