
نگاهی به نتایج نظرسنجی پیو/ مردم بزرگترین تهدید برای وطنشان را چه کشوری میدانند؟
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو؛ در تازهترین نظرسنجی اندیشکده پیو، بزرگترین تهدید برای کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. نکته جالب این نظرسنجی این است که از میان ۲۵ کشوری که مورد بررسی قرار گرفتهاند، ۲۰ کشور آمریکا را تهدید برای کشور خود میدانند. علاوه بر این، به دلیل سابقه تاریخی و همچنین جنگ روسیه با اوکراین، جایگاه بعدی به روسیه اختصاص یافته و سپس چین قرار دارد.
علیرغم تلاشهای کشورهای غربی بهویژه ایالات متحده و برخی دولتهای اروپایی برای اسلامستیزی و تخریب تصویر جهانی ایران، جالب است که هیچ کشوری به جز اسرائیل ایران یا کشورهای اسلامی را تهدیدی جدی برای خود نمیداند. این واقعیت گواه شکست پروژههای صهیونیستی و اسلامستیزانه غرب است که در تلاش بودهاند ایران و دیگر کشورهای اسلامی را بهعنوان تهدیدهای جهانی معرفی کنند. کشورهای غربی بهویژه در اروپا، با وجود تبلیغات گسترده، در نظرسنجیها هیچگاه ایران را بهعنوان تهدید اصلی خود نمیبینند.
در حقیقت، در شرایط کنونی، تهدیداتی که مردم در سطح جهانی از آنها سخن میگویند، عمدتاً به کشورهای بزرگتری مانند چین، روسیه و ایالات متحده مربوط میشود. این مسئله نشان میدهد که تلاشهای غربی برای ایجاد تصویری منفی از ایران و کشورهای اسلامی نه تنها موفق نبوده بلکه در برابر حقایق سیاسی و دیپلماتیک ایران، شکست خوردهاند.
چین، روسیه و ایالات متحده کشورهایی هستند که در ۲۵ کشور مختلف مورد نظرسنجی، بهعنوان بزرگترین تهدیدهای بینالمللی شناخته شدهاند. در واقع، یکی از این کشورها در هر کشور نظرسنجیشده بهعنوان یکی از سه تهدید اصلی مطرح است، به جز اسرائیل. با این حال، درصد قابل توجهی از مردم در برخی کشورها میگویند که هیچ کشوری بزرگترین تهدید برای کشورشان نیست.
اندیشکده پیو چیست؟
مرکز تحقیقات پیو (Pew Research Center) یک اندیشکده آمریکایی مستقر در واشینگتن دی. سی. است که به ارائه اطلاعات دربارهٔ مسائل، نگرشها و روندهای شکلدهندهٔ ایالات متحده و جهان میپردازد. این مرکز پروژه نگرشهای جهانی پیو را بهمنظور جمعآوری نظرات عمومی و ارزیابی روندهای جهانی اجرا کرده است. این پروژه شامل مجموعهای از نظرسنجیها و گزارشهاست که هدف آن فهم نگرشهای جهانی دربارهٔ موضوعهای مختلف است.
در این پروژه، مرکز تحقیقات پیو بررسی کرده است که کشورهای مختلف جهان چه تهدیداتی را برای خود بزرگترین میدانند و چگونه دیدگاههای عمومی مردم در کشورهای مختلف نسبت به تهدیدات جهانی شکل میگیرد. این پروژه بهویژه توجه ویژهای به نگرشهای مردم نسبت به کشورهایی مانند ایالات متحده، چین، روسیه و ایران دارد.
نگاهی به نتایج نظرسنجی
در ایالات متحده، مردم بهطور عمده چین را بزرگترین تهدید برای کشورشان میدانند، و پس از آن روسیه قرار دارد. در کانادا، اما اکثریت مردم میگویند که بزرگترین تهدید برای آنها ایالات متحده است و پس از آن چین و روسیه در ردههای بعدی قرار دارند. جالب اینکه کانادا یکی از کشورهایی است که ایالات متحده هم بهعنوان یک تهدید و هم بهعنوان یک متحد بزرگ در نظر گرفته میشود.
در سراسر اروپا، پاسخدهندگان بیشتر به این نتیجه میرسند که روسیه بزرگترین تهدید برای کشورشان است. بهویژه در لهستان و سوئد، سهچهارم از مردم یا بیشتر این نظر را دارند.
در حال حاضر، درصد افرادی که روسیه را تهدید اصلی میدانند در اروپا بسیار بیشتر از زمانی است که در سال ۲۰۰۷ سوال مشابهی در مورد کشورهای منتخب انجام شد. بهعنوان مثال، در بریتانیا، مردم در آن زمان بیشتر ایران، عراق، چین و ایالات متحده را تهدید میدانستند و کمتر از ۱۰ درصد از مردم بریتانیا روسیه را تهدید عمده میدانستند، در حالی که امروز این رقم به ۴۹ درصد رسیده است.
ایالات متحده نیز بهعنوان تهدید در اروپا دیده میشود. این کشور در شش کشور از ۱۰ کشور اروپایی که نظرسنجی شدند، دومین تهدید اصلی است و در اسپانیا با روسیه در صدر قرار دارد. چین نیز سومین تهدید در پنج کشور اروپایی است.
یونان تنها کشوری است که کمتر از یکچهارم از مردم آن روسیه را بزرگترین تهدید میدانند؛ در حالی که ۷۴ درصد به ترکیه بهعنوان بزرگترین تهدید اشاره میکنند. در مجارستان و لهستان، ایالات متحده در میان سه تهدید اصلی قرار ندارد. در عوض، اوکراین بهعنوان تهدید دوم در مجارستان (۲۷ درصد) و در لهستان (۶ درصد) مطرح میشود.
در آسیا-اقیانوسیه، چین بزرگترین تهدید است. این کشور در همه پنج کشور نظرسنجیشده در این منطقه بهعنوان تهدید اول یا دوم قرار دارد و در برخی از کشورها تفاوت بزرگی نسبت به سایر کشورها دارد: تقریباً نیمی از بزرگسالان در استرالیا و ژاپن چین را بزرگترین تهدید برای کشورشان میدانند و حدود دو نفر از هر ده نفر ایالات متحده را تهدید اصلی میدانند.
در هند و کره جنوبی، بهنظر میرسد نزدیکی جغرافیایی و درگیریهای تاریخی بر دیدگاهها تأثیر میگذارد. در هند، ۴۱ درصد از بزرگسالان میگویند که پاکستان بزرگترین تهدید برای کشورشان است و یکسوم دیگر چین را تهدید بعدی میدانند. (نظرسنجی هند از ۷ فوریه تا ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ قبل از درگیری مرگبار اخیر میان هند و پاکستان انجام شد).
در کره جنوبی، مردم بیشتر از هر کشوری، کره شمالی را بزرگترین تهدید میدانند، با ۴۰ درصد از پاسخدهندگان.
در اسرائیل، حدود نیمی از مردم ایران را بزرگترین تهدید خود میدانند و ۱۷ درصد حماس را تهدید اصلی میدانند. در ترکیه، بیشترین تعداد مردم اسرائیل را بهعنوان تهدید میشمارند (۴۳ درصد)، و پس از آن ایالات متحده (۳۰ درصد).
در زیرصحرای آفریقا، ایالات متحده بهطور عمومی تهدید بزرگی بهحساب میآید: ۳۵ درصد از آفریقای جنوبیها، ۲۳ درصد از کنیا و ۱۳ درصد از نیجریهایها این نظر را دارند. یک چهارم از کنیاها میگویند که کشور همسایهشان، سومالی، بزرگترین تهدید برای کشورشان است (که از نظر آماری با درصدی که ایالات متحده را تهدید میداند تفاوتی ندارد). در نیجریه، ۲۵ درصد از مردم میگویند که هیچ کشوری بزرگترین تهدید برای کشورشان نیست.
در هر سه کشور آمریکای لاتین که مورد نظرسنجی قرار گرفتند، ایالات متحده بزرگترین تهدید است. مردم مکزیک بهویژه بیشتر از دیگران ایالات متحده را تهدید اصلی میدانند و ۶۸ درصد از آنها این نظر را دارند.
در حدود نیمی از کشورهای نظرسنجیشده، کسانی که خود را در سمت چپ سیاسی قرار میدهند بیشتر از کسانی که در سمت راست هستند میگویند که ایالات متحده بزرگترین تهدید برای کشورشان است. بهعنوان مثال، ۳۴ درصد از استرالیاییهایی که خود را در سمت چپ میدانند ایالات متحده را تهدید میدانند، در حالی که این میزان در مرکز ۱۸ درصد و در راستا ۵ درصد است.
در نه کشور، کسانی که در سمت راست قرار دارند، بیشتر از کسانی که در سمت چپ قرار دارند میگویند که چین بزرگترین تهدید برای کشورشان است.
ایالات متحده بهعنوان بزرگترین تهدید اقتصادی
کسانی که ایالات متحده را بزرگترین تهدید برای کشورشان میدانند، معمولاً این کشور را بیشتر بهعنوان تهدید اقتصادی نسبت به تهدید امنیتی میبینند.
در کانادا، حدود سهچهارم از کسانی که ایالات متحده را تهدید میدانند، میگویند که این کشور تهدید بزرگی برای اقتصاد آنها است. اکثریت در کشورهای آرژانتین، استرالیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، کنیا، مکزیک، نیجریه، کره جنوبی و ترکیه نیز همین نظر را دارند.
کسانی که روسیه را بزرگترین تهدید برای کشورشان میدانند، بیشتر آن را تهدیدی برای امنیت ملی خود میبینند تا تهدید اقتصادی.
برای مثال، ۷۳ درصد از آمریکاییهایی که روسیه را بزرگترین تهدید میدانند، میگویند که این کشور تهدید بزرگی برای امنیت ملی آنها است، در حالی که ۳۲ درصد این کشور را تهدید اقتصادی میبینند.
در اروپا، حداقل یکسوم از کسانی که روسیه را تهدید میدانند، آن را تهدیدی امنیتی میبینند.
در برخی کشورها، ارزیابی تهدید چین بهلحاظ اقتصادی و امنیتی بهطور قابلتوجهی متناقض است. بهعنوان مثال، ۵۰ درصد از استرالیاییهایی که چین را بزرگترین تهدید میدانند، میگویند که این کشور تهدید اقتصادی بزرگی است، در حالی که ۵۰ درصد دیگر آن را تهدید امنیتی بزرگی میبینند.
در ایالات متحده نیز مردم بهطور مشابه هم به چین بهعنوان تهدید اقتصادی (۶۴ درصد) و هم تهدید امنیتی (۶۱ درصد) نگاه میکنند.
اما ایتالیاییها و نیجریهایها که چین را تهدید میدانند، بیشتر آن را تهدید اقتصادی میبینند تا تهدید امنیتی.
ژاپن تنها کشوری است که مردم آن بیشتر چین را تهدید امنیتی میدانند تا تهدید اقتصادی (۵۴ درصد در برابر ۴۱ درصد).
جنگافروزی آمریکا: تاریخ مداخلات نظامی و پیامدهای آن در جهان
بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی
مداخلات آمریکا در عرصه جهانی، بهویژه در دوران ریاست جمهوری دموکراتها و جمهوریخواهان، همواره وجود داشته است. با این حال، نوع این مداخلات از دخالتهای سیاسی در دوران دموکراتها به دخالتهای نظامی در دوره جمهوریخواهان تغییر کرده است. یکی از نقاط آغازین این دوره، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی در سال 1945 بود. به دستور هری ترومن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، هیروشیما در ۶ اوت ۱۹۴۵ با بمب اورانیومی و ناکازاکی در ۹ اوت همان سال با بمب پلوتونیومی بمباران شدند. این حملات به کشته شدن صدها هزار نفر انجامید. در توجیه این اقدام، ترومن در مصاحبهای اعلام کرد: "ما با این کار مانع از کشته شدن جوانان آمریکایی به دست ژاپنیها شدهایم." این تصمیم آمریکا بهعنوان آغازگر دورهای جدید از مداخلات نظامی ایالات متحده در سطح جهانی به شمار میرود.
پایان جنگ جهانی دوم و آغاز مداخلات جهانی آمریکا
با پایان جنگ جهانی دوم و تاسیس سازمان ملل متحد، ایالات متحده آمریکا به سرعت وارد عرصه جهانی شد. طرح مارشال، یکی از ابتکارات اقتصادی آمریکا، به هدف بازسازی اروپا و تسلط بر سیستم اقتصادی و صنعتی کشورهای جنگزده بود. این برنامه باعث شد که صنایع آمریکایی برتری بینظیری نسبت به صنایع کشورهای دیگر پیدا کنند، و به دنبال آن برتری سیاسی، نظامی و فرهنگی آمریکا نیز گسترش یابد.
آمریکا با کسب حق وتو در سازمان ملل متحد، عملاً برتری خود را در صحنه جهانی تثبیت کرده و زمینههای مداخله در امور کشورهای دیگر را فراهم ساخت. این دوران همچنین با آغاز جنگ سرد و تهدید جدی اتحاد جماهیر شوروی همراه بود. در این دوران، ایالات متحده با پیوستن به پیمان آتلانتیک شمالی (NATO) و استقرار نی
روی نظامی خود در مناطق مختلف، از جمله آمریکای شمالی و اروپای غربی، حضور خود را در سطح جهانی تحکیم کرد.
توسعه نفوذ آمریکا در خاورمیانه و حمایت از رژیم اسرائیل
از سال ۱۹۴۷، با اشغال فلسطین توسط صهیونیستها، ایالات متحده بهطور آشکار حمایتهای خود از اسرائیل را آغاز کرد. این حمایتها به شکلهای مختلف از جمله کمکهای مالی، نظامی و سیاسی، اعمال وتو در شورای امنیت سازمان ملل برای حمایت از اسرائیل و طرحهای مختلف قیمومیت برای فلسطین نمایان شد. این سیاستها همچنان یکی از ارکان اصلی مداخلات آمریکا در خاورمیانه و حمایت از منافع اسرائیل باقی ماند.
مداخله نظامی در جنگ ایران و عراق: حمایت از صدام حسین
در دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان در دهه ۱۹۸۰، ایالات متحده حمایتهای آشکار از رژیم صدام حسین در جنگ ایران و عراق را آغاز کرد. بهویژه در طول جنگ ۸ ساله، کمکهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا به عراق باعث کشته شدن هزاران نفر از هر دو طرف شد. آمریکا همچنین تجهیزات و مواد شیمیایی دوگانه را برای تولید سلاحهای شیمیایی در اختیار رژیم صدام قرار داد، که این مواد در حملات شیمیایی علیه ایران به کار رفتند.
جنگ خلیج فارس: حمله به عراق تحت فرمان جورج بوش پدر
در ژانویه ۱۹۹۱، کابینه بوش پدر پس از نشان دادن چراغ سبز به صدام حسین برای اشغال کویت، به عراق حمله کرد و جنگ خلیج فارس آغاز شد. با اینکه ایالات متحده میتوانست رژیم صدام حسین را سرنگون کند، اما از انجام این کار خودداری کرد و تنها به آزادسازی کویت بسنده کرد. این جنگ نیز همچنان بر مداخلات نظامی ایالات متحده در خاورمیانه افزود و زمینه را برای مداخلات بعدی در این منطقه فراهم ساخت.
حمله به افغانستان
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، آمریکا تحت عنوان "مبارزه با تروریسم" و ریشهکن کردن القاعده، به رهبری اسامه بن لادن، به افغانستان حمله کرد. این جنگ که تحت عنوان مبارزه با تروریسم مطرح شد، ایالات متحده را با مشکلات بسیاری روبهرو ساخت. حضور آمریکا در افغانستان نه تنها منجر به سرکوب گروههای تروریستی نشد، بلکه این کشور با مشکلاتی نظیر افشای شکنجه اتباع افغان و واکنشهای ضد آمریکایی شدید در افغانستان روبهرو شد. این جنگ نهتنها به برقراری امنیت نینجامید، بلکه با ایجاد بحرانهای داخلی و منطقهای، ناکامی ایالات متحده را بهطور آشکار نشان داد.
حمله به عراق در ۲۰۰۳
در مارس ۲۰۰۳، تحت ریاست جمهوری جورج بوش، ایالات متحده به عراق حمله کرد. حمله به عراق بهدنبال اتهامات بیاساس درباره وجود سلاحهای کشتار جمعی در این کشور و ارتباط رژیم صدام با گروههای تروریستی انجام شد. پس از سه هفته مقاومت ضعیف، عراق اشغال شد، اما هیچ مدرکی مبنی بر وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق پیدا نشد. این جنگ با تداوم اشغال و عملیاتهای تروریستی، عراق را در بحرانهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی فرو برد. مداخلات نظامی آمریکا در عراق نه تنها باعث بیثباتی و ناامنی در این کشور شد، بلکه خسارات جانی و مالی زیادی به ایالات متحده وارد آورد.
جنگ در خاورمیانه: از تروریسم تا انقلابهای مخملی
حضور آمریکا در خاورمیانه و جنگهای متعدد در افغانستان و عراق باعث گسترش فعالیتهای گروههای تروریستی نظیر طالبان و القاعده در سراسر خاورمیانه و حتی در اروپا و داخل ایالات متحده شد. این گروهها اکنون به تهدیدی جهانی برای امنیت آمریکا و دیگر کشورهای غربی تبدیل شدهاند.
از سوی دیگر، آمریکا با استفاده از انقلابهای رنگین و مخملی در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، حکومتهای مستقل این مناطق را سرنگون کرده و رژیمهای دستنشانده خود را بر سر کار آورد. این مداخلات آمریکا در کشورهای مختلف نه تنها باعث برهم زدن ثبات سیاسی و اجتماعی این کشورها شد، بلکه بحرانهای جدیدی را در منطقه بهوجود آورد.
تحریمهای اقتصادی آمریکا: ابزاری برای اعمال فشار و تغییر رفتار دولتها در سیاست خارجی
تحریمهای اقتصادی بهعنوان یکی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، نقش مهمی در تغییر رفتار کشورها و دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک این کشور ایفا کردهاند. از زمان جنگ سرد تا دوران پس از آن، ایالات متحده از تحریمها بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار، تغییر سیاستهای داخلی کشورها، و مقابله با تهدیدات جهانی استفاده کرده است. این تحریمها معمولاً بهعنوان ابزاری برای اجبار اقتصادی، جنگ اقتصادی، و نفوذ اقتصادی در مناسبات بینالمللی مطرح میشوند.
تحریمهای اقتصادی، که بهطور معمول بهعنوان ابزارهایی برای متقاعد کردن کشور هدف به انجام یا عدم انجام رفتارهای خاص استفاده میشوند، از نظر تعریف بهعنوان اقداماتی غیرنظامی با هدف تغییر رفتار دولت هدف بهکار میروند. این تحریمها میتوانند در قالب تحریمهای تجاری، مالی، یا پولی اعمال شوند و در نهایت به ایجاد فشار اقتصادی و دیپلماتیک علیه کشور موردنظر منجر میشوند.
انواع تحریمهای اقتصادی:
-
تحریمهای تجاری: این تحریمها شامل ممنوعیت صادرات یا واردات کالاهایی خاص از یا به کشور هدف هستند. این تحریمها میتوانند در قالب تحریمهای صادراتی یا وارداتی اعمال شوند که بهطور مستقیم بر جریان کالا و تجارت بینالمللی تأثیر میگذارند.
-
تحریمهای مالی: این تحریمها بر روابط مالی کشور هدف با نظام مالی جهانی تأثیر میگذارند و بهطور معمول شامل جلوگیری از اعطای وام، سرمایهگذاری، و دسترسی به بازارهای مالی بینالمللی میشوند. بهویژه، ایالات متحده از تحریمهای مالی برای قطع ارتباط کشورها با سیستم بانکی جهانی استفاده کرده است.
-
تحریمهای پولی: هدف این تحریمها بیثبات کردن بازار ارز و کاهش ارزش پول ملی کشور هدف است که میتواند منجر به افزایش تورم، بدهیها و ایجاد اختلال در برنامههای اقتصادی دولتها شود.
-
تحریمهای تنبیهی و مذاکرهای: تحریمهای اقتصادی میتوانند بهطور سنتی در قالب تحریمهای تنبیهی (برای مجازات دولت هدف) یا تحریمهای مذاکرهای (برای ایجاد فشار به منظور دستیابی به توافقات جدید) اعمال شوند. این تحریمها میتوانند بهعنوان ابزارهایی برای تغییر رفتار دولتها در سیاستهای جهانی و منطقهای بهکار روند.
تحریمهای آمریکا علیه ایران
یکی از برجستهترین نمونههای تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه یک کشور، تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران است که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ آغاز شد. ایالات متحده از آن زمان تاکنون تحریمهای مختلفی علیه ایران وضع کرده است که طیف وسیعی از بخشها و صنایع مختلف را هدف قرار داده است.
-
تحریمهای تجاری: این تحریمها بهویژه در ابتدا بر واردات و صادرات کالاها میان ایران و آمریکا تمرکز داشت. ایالات متحده با هدف محدود کردن دسترسی ایران به بازارهای جهانی و کاهش درآمدهای صادراتی این کشور، اقدام به تحریمهای تجاری کرد. این تحریمها نهتنها بر کالاهای مصرفی بلکه بر محصولات کلیدی مانند نفت، پتروشیمی و خودرو نیز اعمال شده است.
-
تحریمهای مالی و پولی: ایالات متحده با اعمال تحریمهای مالی و پولی، ایران را از سیستم مالی بینالمللی و بانکداری جهانی بهطور گستردهای جدا کرد. این تحریمها بهویژه در سالهای اخیر شدت گرفتهاند و موجب کاهش دسترسی ایران به منابع مالی جهانی و افزایش مشکلات اقتصادی برای دولت ایران شده است. همچنین تحریمهای مالی باعث شده بسیاری از بانکها و مؤسسات مالی بینالمللی از انجام تراکنش با ایران خودداری کنند.
-
تحریمهای نفتی: ایالات متحده همچنین با وضع تحریمهای نفتی بر علیه ایران، تلاش کرده است تا صادرات نفت این کشور را محدود کند. این اقدامات در راستای فشار به ایران برای تغییر رفتار در زمینههای مختلف، به ویژه برنامه هستهای، انجام شده است. بهویژه، تحریمهای اعمالشده در سالهای اخیر بهطور قابل توجهی بر صادرات نفت ایران تأثیر گذاشته است.
-
تحریمهای ضد تروریسم و حقوق بشر: ایالات متحده همچنین تحریمهایی را تحت عنوان مبارزه با تروریسم و نقض حقوق بشر علیه ایران اعمال کرده است. این تحریمها شامل محدودیتهای اقتصادی علیه افراد و نهادهایی است که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در فعالیتهای تروریستی یا نقض حقوق بشر در داخل و خارج از ایران مشارکت دارند.
تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه کره شمالی و عراق
در کنار تحریمهای اعمالشده علیه ایران، ایالات متحده آمریکا تحریمهای مشابهی را علیه کشورهای دیگر نیز بهکار برده است. دو نمونه برجسته دیگر از تحریمهای آمریکا علیه کشورهای هدف، تحریمهای اقتصادی علیه کره شمالی و عراق است.
-
تحریمهای علیه کره شمالی: کره شمالی از اواخر دهه ۱۹۹۰ و بهویژه پس از آغاز برنامه هستهای خود، هدف تحریمهای گستردهای از سوی ایالات متحده قرار گرفت. این تحریمها شامل محدودیتهایی بر تجارت، بانکداری، و صنایع کلیدی کره شمالی بودند. ایالات متحده با هدف متوقف کردن برنامه هستهای کره شمالی، از ابزارهای مختلفی همچون تحریمهای مالی، تجاری، و نفتی استفاده کرد.
-
تحریمهای علیه عراق: یکی از مهمترین دورههای تحریم علیه عراق به دوران پیش از جنگ ۲۰۰۳ برمیگردد. در این دوره، ایالات متحده تحریمهای اقتصادی شدیدی علیه عراق اعمال کرد که شامل محدودیتهای تجاری، مالی، و نظامی میشد. این تحریمها بهویژه پس از اشغال کویت توسط صدام حسین و تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل متحد، شدت گرفت.
نقش تحریمها در سیاست خارجی آمریکا
استفاده از تحریمهای اقتصادی بهعنوان ابزاری در سیاست خارجی آمریکا نهتنها برای فشار بر کشورهای هدف بلکه بهعنوان راهی برای تغییر رفتار سیاسی آن کشورها بهکار میرود. این تحریمها معمولاً با هدف کاهش تهدیدات و فشار بر دولتهای مخالف ایالات متحده اعمال میشوند.
-
تحریم بهعنوان ابزار جایگزین جنگ: تحریمها در برخی مواقع بهعنوان یک ابزار جایگزین جنگ یا بهعنوان بخشی از استراتژیهای دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده استفاده میشوند. این تحریمها ممکن است پیش از اقدام نظامی یا همزمان با آن اعمال شوند تا هزینههای نظامی کاهش یابد.
-
تحریم بهعنوان زمینهساز جنگ: در برخی موارد، تحریمها میتوانند بهعنوان زمینهساز جنگ عمل کنند. بهویژه، اعمال تحریمهای اقتصادی قبل از شروع جنگ به ایالات متحده کمک میکند تا حمایت بینالمللی برای استفاده از نیروی نظامی علیه کشور هدف را جلب کند.
-
تحریمها و تغییر رفتار دولتها: اگرچه تحریمها میتوانند فشار اقتصادی زیادی به کشورهای هدف وارد کنند، اما در برخی مواقع ممکن است دولتهای هدف بهویژه در برابر تحریمهای گسترده، همچنان مقاومت کنند. در این موارد، ممکن است ایالات متحده به ابزارهای نظامی روی آورد یا در پی ایجاد توافقات جدید با دولت هدف باشد.
نتایج نظرسنجیهای جهانی نشان میدهند که مردم کشورهای مختلف، آمریکا را بهعنوان بزرگترین تهدید برای امنیت خود میبینند، که این امر نشاندهنده نگرانیهای جهانی از مداخلات نظامی و تحریمهای اقتصادی ایالات متحده است. مداخلات نظامی آمریکا در نقاط مختلف جهان، از جنگهای عراق و افغانستان گرفته تا تحریمهای گسترده علیه ایران، نه تنها به ثبات جهانی کمک نکرده، بلکه باعث گسترش بحرانها و تروریسم شده است. این نتایج نشان میدهند که سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا نه تنها منجر به تأمین منافع خود این کشور نشده، بلکه به بحرانهای جدیدی در سطح جهانی دامن زده و در بسیاری از موارد بهعنوان تهدیدی برای امنیت جهانی شناخته شده است.