آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۸۸۶۷۲

غسان حمدان؛ پارسی‌گوی جهان عرب

غسان سلیم عبدالأمیر حمدان (زاده ۱۹۷۳) مترجم ادبی، پژوهشگر و شاعر عراقی است که بیش از دو دهه در ترویج و معرفی ادبیات ایران در کشور‌های عرب‌زبان فعالیت کرده است
غسان حمدان؛ پارسی‌گوی جهان عرب

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، غسان سلیم عبدالأمیر حمدان (زاده ۱۹۷۳) مترجم ادبی، پژوهشگر و شاعر عراقی است که بیش از دو دهه در ترویج و معرفی ادبیات ایران در کشور‌های عرب‌زبان فعالیت کرده است. او در بغداد به‌دنیا آمد؛ در ایران بزرگ شد و تحصیلات خود را در رشته جامعه‌شناسی در دانشگاه تهران به پایان رساند. در سال ۱۹۹۹ به سوریه رفت و مدتی در آنجا به‌عنوان ویراستار و مترجم در رسانه‌های مختلف فعالیت کرد. پس از آغاز انقلاب سوریه در ۲۰۱۱، به عراق بازگشت و در بغداد مستقر شد.

غسان حمدان از شناخته‌شده‌ترین مترجمان ادبیات فارسی به زبان عربی و شاید بتوان گفت پرکارترین آنها است. او آثار شاعران بزرگ ایرانی همچون مولانا جلال‌الدین رومی، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و احمد شاملو را به عربی برگردانده است. فعالیت او تنها به ایران محدود نشد؛ حمدان به ترجمه رمان‌ها و داستان‌های افغانستانی، تاجیکی و کردی نیز پرداخت تا غنا و تنوع موضوعات ادبیات همسایگان شرق را به خوانندگان عرب برساند. تاکنون غسان حمدان ده‌ها کتاب ادبی مهم را از فارسی به عربی (و گاه بالعکس) ترجمه کرده است. افزون بر این، او چه به عربی و چه به فارسی آثاری را به نظم و نثر، قلم زده است.

برای آنکه پرباری، پرمایگی و گستردگی کارنامه ادبی غسان حمدان و زوایای چند دهه تلاش این جلودار قافله ترجمان فارسی به عربی را پیش چشم آوریم، تنها کافی است نگاهی بر سیاهه آثارش بگذرانیم.

ترجمه‌های فارسی به عربی:

فروغ فرخزاد، وحده الصوت یبقى (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)، المدی، عراق، ۲۰۰۳.

سهراب سپهری، المسافر وقصائد أخرى (مسافر و چند قصیده دیگر)، وزارت فرهنگ سوریه، ۲۰۰۷.

احمد شاملو، ما أزال مشغولاً بذلک الغراب (هنوز در فکر آن کلاغم)، وزارت فرهنگ سوریه، ۲۰۰۸.

جلال آل أحمد، زوج أمریکی وقصص أخرى (شوهر آمریکایی و چند قصه دیگر)، وزارت فرهنگ سوریه، ۲۰۰۹.

امام خمینی (ره)، دیوان إمام؛ أشعار الإمام الخمینی، دار التنویر، لبنان، ۲۰۰۹.

بزرگ علوی، عینا‌ها (چشم‌هایش)، وزارت فرهنگ سوریه، ۲۰۱۰.

صادق هدایت، البعثه الإسلامیه إلى البلاد الإفرنجیه وأسطوره الخلق (البعثه الإسلامیه إلى البلاد الإفرنجیه و افسانه آفرینش)، لبنان، ۲۰۱۴.

امیرحسین چهلتن، طهران.. الضوء القاسم (روضه قاسم)، الربیع، مصر، ۲۰۱۴.

جعفر مدرس صادقی، المستنقع (گاوخونی)، الجمل، لبنان، ۲۰۱۴.

مصطفی مستور، وجه الله (روی ماه خدا را ببوس)، تنویر، مصر، ۲۰۱۴.

رضا قاسمی، الأورکسترا اللیلیه (همنوایی شبانه ارکستر چوبها)، الربیع، مصر، ۲۰۱۵.

صادق هدایت، الأعمال القصصیه الکامله، الجمل، لبنان، ۲۰۱۷.

مصطفی مستور، عراق خنزیر فی ید مجذوم (استخوان خوک و دست‌های جذامی)، تنویر، مصر، ۲۰۱۷.

صادق هدایت، عمر الخیام وأناشیده ورباعیاته، تترجم لأول مره (خیام صادق: مجموعه آثار صادق هدایت درباره خیام)، الجمل، لبنان، ۲۰۱۷.

سهراب سپهری، سهراب سبهری الاعمال الشعریه الکامله (مجموعه کامل اشعار سهراب سپهری)، دار الرافدین، لبنان، ۲۰۱۸.

محمد قاسم‌زاده، فی الوقت نفسه (در عین حال)، دار الخان، کویت، ۲۰۱۹.

محمد قاسم‌زاده، ذکریات العائله السریه (خاطرات محرمانه خانوادگی)، دار مرایا، کویت، ۲۰۲۰.

محمد قاسم‌زاده، بائع الأحلام (مردی که خواب می‌فروخت)، دار الخان، کویت، ۲۰۲۰.

محمد قاسم‌زاده، حکایات وأساطیر فارسیه (افسانه‌های ایرانی)، ذات السلاسل، کویت، ۲۰۲۰.

حسین مرتضاییان آبکنار، قمیص الثلاثاء (پیراهن سه‌شنبه)، دار العولمه، کویت، ۲۰۲۰.

ملاصدرا، مجموعه الرسائل الفلسفیه (۴ جلد)، الجمل، لبنان، ۲۰۲۱.

جلال آل احمد، حکایه قفائر النحل (سرگذشت کندوها)، الجمل، لبنان، ۲۰۲۱.

عباس کیارستمی، بصحبه الریح (همراه با باد)، الجمل، لبنان، ۲۰۲۱.

عبدالکریم سروش، کلام محمد رؤى محمد (کلام محمد رویای محمد)، الدار اللیبرالیه، سوریه، ۲۰۲۱.

شکوفه آذر، إشراقه شجره البرقوق الأخضر (اشراق درخت گوجه سبز)، دار ممدوح، سوریه، ۲۰۲۱.

حمید مصدق، الأزرق، الرمادی والأسود (آبی، خاکستری و سیاه)، دار خطوط، اردن، ۲۰۲۱.

ضیا قاسمی، عندما قتلوا موسى (وقتی موسی کشته شد)، دار حکایه، کویت، ۲۰۲۲.

احمد شاملو، أحمد شاملو.. الأعمال الشعریه (احمد شاملو، مجموعه اشعار)، الجمل، لبنان، ۲۰۲۲.

شهرام رحیمیان، الدکتور نون یحب زوجته أکثر من مصدق (دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد)، دار سؤال، لبنان، ۲۰۲۲.

فریبا وفی، طائری (پرنده من)، منشورات حیاه، عربستان، ۲۰۲۳.

محمد قاسم‌زاده، رقص فی الظلام (رقص در تاریکی)، دار شفق، کویت، ۲۰۲۳.

احمد غلامی، ثمن الجسد، دار یسطرون، عربستان، ۲۰۲۳.

امیرحسین چهلتن، خطاط أصفهان (خوشنویس اصفهان)، دار سؤال، لبنان، ۲۰۲۳.

محمود دولت‌آبادی، طریق البسمله (طریق بسمل شدن)، دار حکایه، کویت، ۲۰۲۳.

صادق هدایت، السید الحاج (حاجی آقا)، دار یسطرون، عربستان، ۲۰۲۳.

اسماعیل فصیح، ثریا فی غیبوبه (ثریا در اغما)، دار تریاق، عربستان، ۲۰۲۳.

ژاله آموزگار، أسطوره حیاه زراتشت (اسطوره زندگی زردشت)، دار تریاق، عربستان، ۲۰۲۳.

محمد حسینی، أکثر زرقه من الذنوب (آبی‌تر از گناه)، دار تریاق، عربستان، ۲۰۲۳.

حمیدرضا صدر، ستموت فی القاهره (تو در قاهره خواهی مرد)، صفصافه، مصر، ۲۰۲۴.

امیرحسین چهلتن، غرام فی القاهره (عاشقیت در قاهره)، دار سؤال، لبنان، ۲۰۲۴.

محمد قاسم‌زاده، إعصار عام الفأر (توفان سال موش)، منشورات غاف، امارات، ۲۰۲۴.

جلال آل احمد، نون والقلم، منشورات جمل، لبنان، ۲۰۲۵.

ترجمه‌های فارسی دری به عربی:

محمدآصف سلطان زاده، وا حسرتاه یا ملا عمر (دریغا ملا عمر)، دار الرافدین، لبنان، ۲۰۱۹.

عارف فرمان، الأفغانی (افغانی)، دار خطوط، اردن، ۲۰۲۰.

محمد حسین محمدی، الموءوده (ناشاد)، جمل، لبنان، ۲۰۲۱.

جواد خاوری، طلسمات (طلسمات)، جدل، عربستان، ۲۰۲۲.

محمدآصف سلطان‌زاده، سینمائی مدینه الفضه (سینماگر شهر نقره)، منشورات غاف، امارات، ۲۰۲۴.

محمدآصف سلطان‌زاده، الثیران البرونزیه (گاو‌های برنزی)، منشورات غاف، امارات، ۲۰۲۵.

ترجمه تاجیکی به عربی:

عطا میرخواجه، نباح الکلب وقصص أخرى (پارس سگ)، منشورات غاف، امارات، ۲۰۲۴.

ترجمه‌های عربی به فارسی:

محمد الماغوط، اشک‌های آبی، اشک‌های زرد (گزیده اشعار)، مروارید، ایران، ۱۳۹۵.

برهان شاوی، پزشکی قانونی بغداد (مشرحه بغداد)، بوتیمار، ایران، ۱۳۹۵.

ادهم العبودی، باب العبد (باب العبد)، ایجاز، ایران، ۱۳۹۶.

غاده سمان، تپش‌های شیدایی: نامه‌های عاشقانه‌ی غسان کنفانی به غاده السمان (رسائل غسان کنفانی إلى غاده السمان)، کتاب سده، ایران، ۱۳۹۶.

محمد حیاوی، سرای شابندر (خان الشابندر)، مهری، لندن، ۱۳۹۶.

حسن فرطوسی، سردیس (رأس التمثال)، ثالث، ایران، ۱۴۰۱.

ترجمه‌های کردی به عربی:

بختیار علی، آخر رمان الدنیا (دواھەمین ھەناری دونیا)، دار الخان، کویت، ۲۰۱۹.

هیوا قادر‎، بیت القطط (ماڵی پشیله‌کان)، دار مرایا، کویت، ۲۰۲۱.

شیرزاد حسن، القلعه وکلاب أبی (حەسار و سەگەکانی باوکم)، دار فلامنکو، عراق، ۲۰۲۱.

بختیار علی، دریاس والجثث (دەریاس و لاشەکان)، دار سؤال، لبنان، ۲۰۲۲.

ترجمه‌های ترکی به عربی:

المغنیه ملک: مختارات من القصص الترکیه المعاصره، إبداع، مصر، ۲۰۱۶.

آباء وأبناء (پدران و پسران)، دار الرافدین، لبنان، ۲۰۱۸.

تالیفات:

غسان حمدان، ریمورا، الربیع، مصر، ۲۰۱۵.

یادداشت‌های یک شاهزاده بازنشسته، مضمون، ایران، ۱۳۹۴.

جای خالی بودا: مجموعه شعر، آی خانم، افغانستان، ۱۳۹۶.

روز دهم آفرینش: مجموعه شعر، هونار، ایران، ۱۳۹۷.

غسان حمدان بر ترجمه آثار هر دو نسل قدیم و جدید ادبیات ایران تمرکز دارد و دلبسته اشعار و متون عرفانی فارسی است. او موفق شده در ترجمه این متون دشوار و پرمعنا، زبان فلسفی و شاعرانه نویسندگان و شاعران را به عربی منتقل کند. انتشار آثار او از سوی برجسته‌ترین ناشران عرب، از سوریه و لبنان و مصر گرفته تا امارات، اردن، عربستان و عراق، خود گواهی روشن بر موفقیت عملکرد اوست. ما نیز باید، چون بختیار علی، نویسنده سرشناس کرد عراقی، خطاب به او بگوییم «قدردان تلاش خستگی‌ناپذیر غسان حمدان هستیم که ادبیات مدرن ایرانی، افغان و کردی را به عربی ترجمه می‌کند.»

آنچه در ادامه می‌آید گفتگویی مکتوب با غسان حمدان است که او به قلم خویش آن را برای نشریه «دیپلماسی کتاب» مرقوم داشته است. این بخش نخست این گفت‌و‌گو است و بخش دیگر آن در شماره آتی ماهنامه منتشر خواهد شد.

شما متولد بغداد هستید، اما در ایران بزرگ شده‌اید، سال‌ها در سوریه زندگی کرده‌اید و اکنون در بغداد، رمان‌های معروف فارسی را ترجمه می‌کنید و در قاهره، بیروت و حتی دیگر کشور‌ها منتشر می‌سازید. کمی درباره این داستان بلند بگویید.

راستش هنوز در این خصوص زیاد فکر نکرده‌ام، ولی بله… زندگی من مسیری پرپیچ‌وخم از تجربه‌های فرهنگی و زبانی مختلف است که تاثیر زیادی بر کارم به‌عنوان مترجم و نویسنده داشته است. متولد بغداد هستم و از کودکی در ایران بزرگ شدم. البته این مهاجرت، ناخواسته بود. با این حال، خود تجربه‌ای منحصر‌به‌فرد از زیستن در دو فرهنگ متفاوت بود. سال‌ها در سوریه زندگی کردم و آن‌جا مشغول تدریس زبان فارسی و ترجمه شدم و از نزدیک با تاریخ، فرهنگ و زبان عربی آشنا گشتم. به کشور‌های مختلفی هم سفر کرده‌ام، چون معتقدم نویسنده باید با مردم و فرهنگ‌های دیگر از نزدیک آشنا شود.

این تجربه‌های متعدد فرهنگی، نه‌تنها این امکان را به من داد که زبان‌های مختلف را به‌خوبی درک کنم، بلکه به من آموخت چگونه به‌عنوان یک مترجم، زبان را نه‌فقط ابزار انتقال کلمات، بلکه پلی میان دو فرهنگ متفاوت در نظر بگیرم. ترجمه در این زمینه، نه یک انتقال صرفِ واژگان، بلکه بازسازی‌ای معنایی و فرهنگی‌ست که باید با ویژگی‌های فرهنگی، تاریخی و ادبی مخاطب عرب هماهنگ باشد. این تجربه‌ها به من آموخت که باید بکوشم نه‌تنها کلمات، بلکه احساس و بافت فرهنگی اثر را نیز به‌درستی منتقل کنم.

در فرایند ترجمه، با چه چالش‌هایی مواجه می‌شوید؟ تفاوت‌های فرهنگی بین ایران و جهان عرب تا چه اندازه در ترجمه آثار چالش‌آفرین است؟ آیا این تفاوت‌ها خود جذابیتی برای خوانندگان عرب ایجاد می‌کند؟

در فرایند ترجمه، با دو چالش عمده مواجه می‌شوم؛ نخست، چالش‌های زبانی و سبکی؛ گاهی زبان مبدا سرشار از ایهام، کنایه یا ظرافت‌های نحوی است که در زبان مقصد معادل مستقیم ندارد. به‌ویژه در ترجمه از فارسی به عربی، باید با دقت، ریتم، موسیقی درونی و بار احساسی جمله‌ها را حفظ کرد؛ چراکه هرچند این دو زبان خواهرند، اما بافت بیانی‌شان متفاوت است. دوم، و شاید مهم‌تر، چالش‌های فرهنگی است؛ اینها همان گره‌هایی هستند که به‌سادگی باز نمی‌شوند.

ایران و جهان عرب، هرچند قرن‌ها در مجاورت و تعامل بوده‌اند، اما تفاوت‌های ظریفی در نظام‌های فکری، نماد‌ها و حتی عاطفه‌ورزی دارند. مثلا نحوه بیان عشق در متون ایرانی، با همه تخیل، حجب و رازآلودگی‌اش، ممکن است برای خواننده عرب، که به بیانی صریح‌تر یا ساختاری خطابی‌تر خو گرفته، تا حدی دور یا حتی مبهم باشد. یا مثلا طنز فارسی، با تمایلش به طعنه و ظرافت، ممکن است برای مخاطب عرب، که اغلب با طنزی صریح‌تر سروکار دارد، به‌سادگی منتقل نشود.

از سوی دیگر، برخی مفاهیم در فرهنگ ایرانی بار معنایی خاصی دارند که در زبان عربی باید بازآفرینی شوند، نه صرفا ترجمه. واژه‌هایی مثل «فال»، «سایه» یا حتی «خاک» گاه چنان لایه‌مندند که برای انتقال‌شان باید رویکردی شاعرانه و خلاق داشت، نه فقط واژه‌گزینی درست.

به‌نظرم این تفاوت‌ها نوعی ماجراجویی است و به‌قول معروف چاشنی‌ای هستند که به کار ترجمه زیبایی می‌بخشند. چالش‌های فرهنگی، اگر با احترام و ظرافت به آنها پرداخته شود، نه‌تنها مانع نیستند، بلکه بخشی از زیبایی کار ترجمه‌اند. همان‌جاست که مترجم دیگر صرفا یک پل نیست؛ بلکه معماری است که دو کرانه زبان و فرهنگ را با دقت، ظرافت و خلاقیت به هم پیوند می‌دهد.

آیا تا به حال پیش آمده که اثری را ترجمه کنید و بعدا احساس کنید که می‌توانستید بهتر از پس آن برآیید؟ اگر بله، کدام اثر بوده و چرا؟

بله، حتما. حتی اگر کسی نویسنده‌ای مطرح باشد، یقین دارم از نوشته‌های خیلی قدیمی‌اش رضایت کامل ندارد؛ چه برسد به مترجمان. اگر کسی را دیدید که ادعا می‌کند از همه نوشته‌ها یا ترجمه‌هایش صد در صد راضی است، شک نکنید که دروغ می‌گوید. چون هر انسانی در روند فعالیت‌های خود، مراحل تکامل را طی می‌کند، تجربه کسب می‌کند، آموزش می‌بیند… خیلی چیز‌ها یاد می‌گیرد. ممکن است متنش از نظر دستوری بدون ایراد باشد، اما جمله‌بندی ناشیانه یا ناپخته باشد.

برای بسیاری از مترجمان حرفه‌ای چنین لحظه‌ای پیش آمده است، ترجمه‌ای که زمانی با شوق و وسواس انجام داده‌اند، اما با گذر زمان و افزایش تجربه، به عقب برگشته‌اند و دیده‌اند که می‌شد بهترش کرد. این احساس نه‌تنها نشانه رشد است، بلکه نشانه صداقت در کار ترجمه هم هست. یادم هست در یکی از مجلات عربی، مصاحبه‌ای از صالح علمانی، مترجم برجسته‌ی سوری-فلسطینی خواندم که گفته بود برخی از ترجمه‌های اولیه‌اش از ادبیات آمریکای لاتین حالا برایش خام به نظر می‌رسند؛ چون آن زمان، گرچه شیفته متن مبدا بود، اما هنوز در زبان عربی آن‌قدر چیره‌دست نبود که بتواند همان اندازه دل‌نشین بنویسد.

از همین رو، مترجم نیازمند سال‌ها فعالیت روزمره و تجربه‌اندوزی‌ست تا بتواند در هر دو زبان مبدا و مقصد به مهارت واقعی برسد. بله، ترجمه‌های سی سال پیش من هم از این قاعده مستثنا نیستند؛ قطعا نیاز به بازنگری و ویرایش دارند.

شما آثار بسیاری از نویسندگان و شاعران ایرانی را ترجمه کرده‌اید. کدام‌یک از این نویسندگان یا شاعران بیشترین تاثیر را روی شما گذاشته‌اند و چرا؟

در حوزه داستان و رمان، تاثیرگذارترین نویسنده برای من صادق هدایت است. هدایت با زبانی ساده، اما عریان، واقعیت‌های تاریک و پیچیده وجود انسان را بی‌پرده و مستقیم بیان می‌کند. این سادگیِ زبانی، ابزاری برای عریان‌کردن حقیقت‌های تلخ زندگی است، نه صرفا نوعی بیان ساده. ترجمه آثار او، مانند بوف کور، چالشی بزرگ است، چراکه باید تعادلی میان حفظ سادگی و انتقال عمق فلسفی و روان‌شناختی متن برقرار کرد. در تضاد با هدایت، محمود دولت‌آبادی نثری پیچیده و شاعرانه دارد. او کسی است که به من آموخت باید روی نثر و تکنیک کار کرد.

از سوی دیگر، در حوزه شعر، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد تاثیر عمیقی بر من داشته‌اند. زبان ساده و در عین‌حال پرمعنای سهراب، همراه با نگاه فلسفی و طبیعت‌محورش، ترجمه آثارش را به تجربه‌ای متفاوت و الهام‌بخش تبدیل کرده است. فروغ نیز در جمله‌هایش لطافت شاعرانه را با صراحت بیان درهم می‌آمیزد.

این چهار چهره ادبی، هرکدام در حوزه خود، به من آموخته‌اند که در ترجمه، باید هم به ظرافت زبان توجه داشت و هم به عمق مفاهیم، تا بتوان روح اصلی اثر را به‌درستی به خواننده منتقل کرد.

آیا نویسنده یا شاعر ایرانی‌ای هست که دوست داشته باشید اثرش را ترجمه کنید، اما تاکنون فرصت آن را پیدا نکرده‌اید؟

با اینکه تاکنون آثار بسیاری از نویسندگان و شاعران برجسته ایرانی را ترجمه کرده‌ام، همیشه کسانی بوده‌اند که دوست داشته‌ام آثارشان را به زبان مقصد منتقل کنم، اما هنوز فرصت مناسب برای این کار پیش نیامده است.

از میان شاعران بزرگ، می‌توانم به نیما یوشیج اشاره کنم که به‌عنوان پدر شعر نو فارسی، انقلابی در زبان و ساختار شعر ایرانی ایجاد کرد. ترجمه آثار نیما برای من چالشی بزرگ و درعین‌حال بسیار جذاب است؛ چراکه باید ظرافت‌های زبانی و عمق مفاهیم فلسفی و فرهنگی شعر او را به‌دقت حفظ کرد. همچنین، آثار احمدرضا احمدی ـ شاعر معاصر و نوآور ـ به‌دلیل زبان متفاوت و تصاویر بدیع، فرصتی کم‌نظیر برای تجربه‌های تازه در ترجمه فراهم می‌آورند.

در حوزه داستان‌نویسی، نویسندگانی، چون جمال صادقی، هوشنگ گلشیری و احمد محمود برای من بسیار مهم‌اند. روایت‌های این نویسندگان از زندگی اجتماعی ایران، با نگاهی واقع‌گرایانه و پر از ریزکاری‌ها، ترجمه‌ای می‌طلبد که متکی به شناخت عمیق از بافت فرهنگی و تاریخی ایران باشد؛ شناختی که امیدوارم بتوانم آن را به‌درستی به مخاطب زبان مقصد منتقل کنم. از سوی دیگر، تقی مدرسی، با نثری خاص و ادبیاتی که گاه میان واقعیت و خیال در حرکت است، یکی از نویسندگانی است که بسیار علاقه‌مندم آثارش را ترجمه کنم.

امیدوارم در آینده نزدیک، این فرصت را پیدا کنم و بتوانم گنجینه‌های بیشتری از ادبیات فارسی را به خوانندگان عرب‌زبان معرفی کنم.

مردمان کدام کشور‌های عربی بیشتر اهل خواندن هستند؟ خوانندگان عرب بیشتر به چه سبک آثاری را می‌پسندند؟

در سال‌های اخیر، عربستان سعودی و عمان واقعا تغییرات چشم‌گیری در زمینه کتاب‌خوانی، برگزاری نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب و تقویت صنعت نشر تجربه کرده‌اند. عربستان، به‌ویژه پس از اصلاحات فرهنگی اخیر، شاهد رشد قابل توجهی در شمار خوانندگان، خرید کتاب، و همچنین ترجمه و تالیف بوده است. برنامه‌های دیجیتال عربی نیز در این کشور‌ها نقش مهمی در گسترش مطالعه ایفا کرده‌اند.

عمان نیز، با وجود فضایی آرام‌تر و حضور کمرنگ‌تر در رسانه‌ها، جامعه‌ای دارد که به خواندن و تامل علاقه‌مند است. در برخی محافل فرهنگی عمان، توجه به ادبیات کلاسیک فارسی نیز دیده می‌شود. پس از این دو کشور، مصر و عراق همچنان با وجود چالش‌های اقتصادی یا سیاسی، از نظر پیشینه فرهنگی نقشی محوری در شکل‌گیری گرایش خوانندگان عرب ایفا کرده‌اند.

در مورد تمایل خوانندگان عرب نیز می‌توان گفت که در حال تنوع و تحول است. بسیاری از آنها به‌دنبال کتاب‌هایی با هویت فرهنگی قوی، در حوزه ادبیات داستانی و فلسفه هستند؛ چه از جهان عرب و چه از خارج. علاقه به ادبیات تاملی، رمان‌های روان‌شناختی و آثاری با لحن شاعرانه نیز به‌ویژه در میان قشر فرهیخته رو به افزایش است. در عین حال، بازار کتاب‌های توسعه فردی و روایت‌های ساده و پرفروش، همچنان پرطرفدار است؛ به‌خصوص در میان نسل جوان‌تر.

به نظر شما، ادبیات فارسی چه ویژگی‌هایی دارد که آن را برای خوانندگان عرب‌زبان جذاب می‌کند؟

پیش از پاسخ دادن، باید یادآوری کنم که به دلیل برخی مسایل سیاسی که مایل به ذکر آنها نیستم، ادبیات ایران برای جامعه عرب تا حد زیادی ناشناخته مانده است. برخلاف ترجمه‌های فراوانی که از ادبیات و فلسفه غرب صورت گرفته، ترجمه‌های انجام‌شده از ادبیات فارسی بسیار اندک‌اند. راستش را بخواهید، به صراحت می‌گویم، این محدودیت مایه شرمساری است. هر دو طرف در این زمینه مقصرند. اگر تا امروز اغلب ناشران عرب نخواسته‌اند ادبیات فارسی را به‌درستی معرفی کنند، این سوال هم مطرح است که چرا سازمان‌های فرهنگی ایرانی خود در این زمینه اقدام نکرده‌اند؟ این همه بودجه صرف مسایل حاشیه‌ای می‌شود، پس بهانه کمبود بودجه، قانع‌کننده نیست. بگذریم…

ادبیات فارسی، به‌ویژه در شکل شاعرانه‌اش، واجد نوعی «موسیقی پنهان» است که خواننده عرب‌زبان را به‌راحتی جذب می‌کند. آنچه برای مخاطب عرب دلنشین است، لحنی است که در آن عاطفه، با تامل گره خورده است؛ یعنی زبان نه‌فقط ابزار روایت، بلکه خود یک جهان زیبا و پیچیده است. یکی از وجوه جذاب ادبیات فارسی، نگاه فلسفی و درون‌گرایانه‌اش به مفاهیمی، چون مرگ، تنهایی، عشق و زمان است. برای خواننده‌ای از فرهنگی دیگر که به بیان صریح یا توصیف‌گر عادت دارد، مواجهه با نثر یا شعری از هدایت، فروغ، یا حتی داستانی کوتاه از نویسنده‌ای معاصر، می‌تواند همچون گشوده شدن پنجره‌ای به جهانی تازه باشد؛ جهانی که در آن، سکوت نیز معنا دارد.

از سوی دیگر، ادبیات فارسی لزوما بر گفتن تکیه نمی‌کند، بلکه بر نادیدنی‌ها، غایب‌ها و ناگفته‌ها تاکید دارد. این دقیقا همان‌جایی است که ذهن خواننده عرب‌زبان، که به بلاغت سنتی و وضوح معنایی خو گرفته، به چالش کشیده می‌شود و در عین حال مجذوب می‌گردد.

علاوه بر این، تاریخ غنی، اسطوره‌های خاص و پیوند‌های عرفانی و فلسفی ادبیات فارسی به‌ویژه در حوزه شعر کلاسیک برای بسیاری از خوانندگان عرب همچون کشف دوباره یک خویشاوند فرهنگی‌ست؛ نوعی نزدیکی پنهان، اما متفاوت. در ترجمه آثار مدرن، مانند داستان‌های کوتاه یا رمان‌های معاصر، خوانندگان عرب اغلب جذب زبان غیرمستقیم، ساختار درون‌نگر، و همچنین موقعیت‌های انسانی جهانی‌شده در متون ایرانی می‌شوند. ادبیات فارسی، چه در روایت فردی و چه در روایت تاریخی، معمولا از سطح عبور می‌کند و به لایه‌های عمیق‌تری از روان انسان و جامعه می‌رسد.

در پایان نیز باید بگویم که نویسندگان ایرانی بیش از هر چیز بر تکنیک و فرم ادبی تمرکز می‌کنند. به‌عبارت دیگر، بسیاری از نویسندگان ایرانی ترجیح می‌دهند آثاری غیرروایی یا غیرخطی خلق کنند که برای خوانندگان عرب تجربه‌ای تازه و نوآورانه محسوب می‌شود. هرچند بسیاری از ایشان به این موضوع اذعان نمی‌کنند، اما بار‌ها دیده‌ام که از شیوه نگارش نویسندگان ایرانی الگوبرداری کرده‌اند و این خود حدیثی مفصل می‌طلبد…

تیراژ کتاب‌های عربی معمولا چقدر است؟ بازار کتاب عربی تا چه حد یک شبکه به‌هم‌پیوسته و یکپارچه منطقه‌ای است، و تا چه اندازه ماهیتی محلی دارد؟ اگر نویسنده‌ای بخواهد کتابش در چندین کشور عربی به‌طور گسترده توزیع و خوانده شود، چه راهکار‌ها و اقداماتی را باید در نظر بگیرد؟

تیراژ چاپ نخست کتاب‌ها در جهان عرب عموما پایین است، و این مساله دلایل متعددی دارد؛ از شرایط اقتصادی گرفته تا نرخ پایین مطالعه، دشواری‌های توزیع و فقدان شبکه پخش کارآمد و گسترده. همه‌گیری کرونا نیز ضربه سنگینی به اقتصاد و صنعت نشر در بسیاری از کشور‌های عربی وارد کرد.

در بیشتر کشور‌های عرب‌زبان، تیراژ معمول چاپ اول یک کتاب بین ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ نسخه است. البته استثنا‌هایی هم وجود دارد؛ اگر نویسنده‌ای شناخته‌شده باشد، مانند یوسف زیدان، ممکن است شمارگان چاپ اول به ۳۰۰۰ نسخه هم برسد. برخی کتاب‌ها که در نمایشگاه‌های بین‌المللی، مانند نمایشگاه کتاب قاهره یا بیروت، با استقبال مواجه می‌شوند، ممکن است به چاپ‌های دوم و سوم هم برسند، اما معمولا در همان شمارگان محدود.

بازار نشر در جهان عرب تا حدود زیادی ماهیتی محلی دارد. بسیاری از ناشران بیشتر به بازار داخلی خود متکی هستند. اما در یک دهه اخیر، نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب در کشور‌های عربی رشد چشم‌گیری داشته‌اند و همین باعث شده که بازار‌های محلی بیش از گذشته به هم متصل شوند. امروزه کتاب‌هایی که مثلا در عراق چاپ می‌شوند، می‌توانند در مراکش یا عمان نیز در دسترس باشند، در حالی که در گذشته چنین چیزی به‌سختی ممکن بود.

نمایشگاه‌های مهمی، چون قاهره، شارجه، ریاض، بیروت و مسقط نقش محوری در این پیوند بازار‌ها ایفا می‌کنند. ارسال یا عرضه کتاب در این نمایشگاه‌ها گامی کلیدی در دیده‌شدن اثر است؛ چرا که بسیاری از خوانندگان و کتاب‌فروشان، تازه‌ترین آثار را در همین فضا‌ها شناسایی و تهیه می‌کنند.

اگر نویسنده‌ای بخواهد کتابش در چند کشور عربی به‌طور گسترده توزیع شود، باید چند نکته را در نظر بگیرد.

انتشار در یک انتشارات معتبر (که معمولا در قاهره، بیروت یا شارجه مستقر است) احتمال توزیع گسترده‌تر را افزایش می‌دهد. اما همکاری با این ناشران، ساده نیست؛ چون اغلب به‌دنبال نویسندگان تثبیت‌شده یا آثار درخشان‌اند.

چاپ مشترک (co-publishing) یکی از راه‌حل‌هایی‌ست که به‌ویژه در سال‌های اخیر با رونق جوایز معتبری مانند بوکر عربی، رواج بیشتری یافته است. مثلا نسخه‌ای از کتاب در مصر و نسخه‌ای دیگر در لبنان یا عراق منتشر می‌شود.

رسانه‌های فرهنگی، پادکست‌ها، شبکه‌های اجتماعی و یوتیوب نقش مهمی در معرفی کتاب دارند. بسیاری از نویسندگان امروزی فعالانه در این فضا‌ها حضور دارند، مصاحبه می‌کنند، معرفی می‌نویسند یا با مخاطبان وارد گفت‌و‌گو می‌شوند. البته برخی نویسندگان نیز هستند که ترجیح می‌دهند در حاشیه بمانند و نقد آثارشان را به دیگران بسپارند.

در مجموع، بازار کتاب عربی در حال گذار از یک ساختار بسته و محلی به‌سوی نوعی شبکه فرهنگی گسترده‌تر و پیوسته‌تر است؛ گرچه این مسیر همچنان با چالش‌هایی جدی همراه است.

از نگاه کسی که سال‌ها میان فرهنگ‌ها و زبان‌ها پل زده است، وضعیت امروز منطقه را چگونه توصیف می‌کنید؟ آیا زبان و فرهنگ می‌توانند راهی برای گذار از این بحران فراهم کنند؟

آنچه امروز منطقه با آن دست‌به‌گریبان است، تنها یک بحران سیاسی یا امنیتی نیست؛ ما با بحران معنا و اعتماد روبه‌رو هستیم. مرز‌ها دیگر صرفا جغرافیایی نیستند؛ به قلمرو‌های زبانی، ذهنی و عاطفی نیز کشیده شده‌اند. بی‌اعتمادی میان ملت‌ها، سو‌تفاهم‌های تاریخی، و زخم‌هایی که التیام نیافته‌اند، فضای کنونی را به‌شدت شکننده کرده‌اند.

در چنین شرایطی، زبان و فرهنگ تنها ابزارهایی‌اند که نه برای سلطه، بلکه برای تفاهم پدید آمده‌اند. زبان، اگر از قید ایدئولوژی آزاد شود، می‌تواند پنجره‌ای باشد به تجربه دیگری و فرهنگ، اگر به‌جای اتکا بر افتخار و برتری، به فهم متقابل بیندیشد، می‌تواند پلی باشد برای عبور از این تنگنای تاریخی.

راه برون‌رفت از وضعیت بحرانی امروز، صرفا از مسیر دیپلماسی رسمی یا سازوکار‌های سیاسی نمی‌گذرد؛ گذار از این بحران مستلزم بازسازی خاطره مشترک، شنیدن صدای دیگری و احیای گفت‌وگوی میان‌فرهنگی است. هر واژه‌ای که از دل صداقت برخیزد، و هر روایتی که بتواند «دیگری» را نه دشمن، بلکه انسان نشان دهد، گامی است به‌سوی صلحی پایدار. فرهنگ، حافظه زنده ماست؛ اگر آن را جدی بگیریم، هنوز امیدی باقی‌ست.

جنگ غزه بار دیگر شکاف‌های عمیق در جهان عرب را آشکار کرد. به‌نظر شما چرا واکنش روشنفکران عرب به جنایات اخیر رژیم صهیونیستی تا این اندازه متناقض و گاه منفعلانه بوده است؟ آیا این واکنش‌ها ریشه در بحران عمیق‌تری در میان نخبگان فرهنگی عرب دارد؟

راستش شاید باورش دشوار باشد، اما برخی از روشنفکران عرب پاسخ‌هایی آماده دارند که از منظر اخلاقی تامل برانگیز است. یکی از این پاسخ‌ها این است: «دشمنِ دشمنِ من، دوست من است!» برای نمونه، بخش‌هایی از جامعه روشنفکری سوری و برخی محافل لبنانی از رژیم صهیونیستی جانبداری کرده‌اند، صرفا به این دلیل که از نقش و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در امور داخلی کشورهایشان ناخشنودند.

با این حال، برای تحلیل دقیق‌تر، باید به چند نکته اساسی اشاره کرد. روشنفکران عرب در دهه‌های اخیر به‌شدت دچار واگرایی ایدئولوژیک شده‌اند. میان ناسیونالیسم عربی، اسلام‌گرایی، لیبرالیسم و چپ‌گرایی، شکاف‌های عمیق و بنیادینی وجود دارد؛ شکاف‌هایی که واکنش به مساله‌ای، چون غزه را که هم ابعادی انسانی دارد و هم سیاسی، چندپاره و متناقض می‌سازد. هر جریان فکری، پیش از آن‌که به فاجعه نگاه کند، ابتدا از دریچه پیش‌فرض‌های خود به ماجرا می‌نگرد.

بی‌تردید بحران در میان نخبگان فرهنگی عرب، قابل انکار نیست. بسیاری از آنان در گذر زمان از بطن جامعه فاصله گرفته‌اند؛ برخی به گفتمان‌های انتزاعی و غرب‌زده پناه برده‌اند و برخی دیگر در مناسبات بازار نشر، رسانه و شهرت گرفتار شده‌اند. نتیجه آن‌که، دیگر صدای وجدان جمعی مردم نیستند، بلکه پژواک افکار خود و حلقه‌های کوچک پیرامون‌شان شده‌اند.

نکته مهم دیگر آن‌که، برخلاف دهه‌های گذشته که روشنفکران عرب از جمال عبدالناصر تا محمود درویش، حامل افق مشترک و گفتمانی هم‌پیوند بودند، امروز پروژه‌ای جمعی برای مقاومت فرهنگی در جهان عرب به‌چشم نمی‌خورد. گویی جهان عرب بیش از آن‌که در پی تولید معنا یا ایستادگی باشد، در حال مصرف فکری است.

حمله اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران، فضای فرهنگی و رسانه‌ای عرب‌زبان را چگونه تحت تاثیر قرار داد؟ به‌ویژه در عراق، آیا واکنش فرهنگی یا رسانه‌ای خاصی مشاهده کردید که برایتان معنادار باشد؟

فضای رسانه‌ای و عمومی عرب‌زبان را می‌توان به‌طور کلی به دو دسته تقسیم کرد. با این حال، بیشتر کسانی که از ایران حمایت نکردند، سوری‌ها و لبنانی‌هایی بودند که البته شمار آنها چندان زیاد نبود، هرچند نمی‌توان وجودشان را نادیده گرفت. به‌هرحال، به‌دلیل اختلافات مذهبی و طایفه‌ای، این گروه‌ها مواضعی خصمانه نسبت به ایران اتخاذ کردند. این مساله تا حدی قابل درک است و نباید انتظار دیگری از آنها داشت. به‌ویژه طرفداران دولت جدید سوریه عمدتا جانب رژیم صهیونیستی را گرفتند. بیشتر این افراد نه از سر تحلیل، بلکه با انگیزه جنجال‌آفرینی و تمسخر واکنش نشان دادند، گویی می‌خواستند نوعی انتقام‌گیری نمادین انجام دهند.

در عراق اما، واکنش‌ها عمدتا به سود ایران بود. حتی بسیاری از اهل سنت نیز از ایران جانبداری کردند. آنان با تاکید بر هم‌سرنوشتی منطقه‌ای میان ایران و محور مقاومت، حمله رژیم صهیونیستی را بخشی از پازل بزرگ‌تر پروژه عادی‌سازی روابط با اسرائیل تفسیر کردند.

از سوی دیگر، برخی رسانه‌ها نیز با تظاهر به لیبرالیسم یا ناسیونالیسم کوشیدند واکنشی سرد یا محتاطانه اتخاذ کنند. برخی با نوعی فاصله‌گذاری از ایران ترجیح دادند سکوت اختیار کنند و برخی دیگر این حمله را در چارچوب درگیری میان ایران و اسرائیل تحلیل کردند و معتقد بودند عراق نباید خود را وارد چنین نزاعی کند.

در میان نویسندگان معاصر فارسی، آیا اثری هست که احساس کنید در پرتو بحران‌های کنونی خاورمیانه، پیام یا تجربه‌ای جهانی دارد که باید حتما به زبان عربی برسد؟

بی‌تردید آثار ادبی متعددی در ادبیات معاصر ایران وجود دارد که شایستگی ترجمه به زبان عربی را دارند؛ اما اگر قرار باشد تنها چند اثر را به‌عنوان نمونه‌هایی شاخص انتخاب کنم، به‌نظر می‌رسد این سه رمان برای شناخت جامعه ایرانی و بازتاب تجربه‌های مشترک انسانی و سیاسی در خاورمیانه، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.

۱. راز‌های سرزمین من، اثر رضا براهنی

این رمان، تجربه‌ای تکان‌دهنده از شکنجه، سرکوب، سانسور و فروپاشی فرد در دل نظامی دیکتاتوری را روایت می‌کند؛ تجربه‌ای که در بسیاری از کشور‌های عربی نیز تکرار شده است. اثر، آمیزه‌ای است از خاطره، رمان و اعتراف؛ صدایی صریح و بی‌پرده از درون یک ساختار سرکوب‌گر، که به‌ندرت چنین با جسارت در ادبیات معاصر فارسی بیان شده است. زبان اثر، ادبی-سیاسی است؛ هم‌زمان شاعرانه و افشاگر. این رمان می‌تواند برای مخاطب عرب، به‌ویژه دانشجویان، روشنفکران و فعالان فرهنگی، بسیار خواندنی و آشنا باشد. براهنی در این اثر از پیرنگ پیچیده اجتناب کرده و با زبانی مستقیم، اما تکان‌دهنده، تجربه زیسته‌ای را به روایت گذاشته است.

۲. چیدن باد، نوشته محمد قاسم‌زاده

این رمان روایتی استعاری از چهار پادشاه سرنگون‌شده ایران پیش از انقلاب است. کتاب درباره سرنوشت انسان‌هایی که در تقابل با نیرو‌های بزرگ تاریخی و اجتماعی قرار دارند؛ است. قصه حول محور بحران‌های روانی، فلسفی و درونی شخصیت‌ها می‌چرخد. روایت در لایه‌هایی از سوررئالیسم و نمادگرایی پیش می‌رود و تاملاتی درباره هویت، از دست دادن و تلاش برای کنترل سرنوشت دارد.

۳. دل کور، از اسماعیل فصیح

این رمان روایت‌گر سرگذشت یک خانواده در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی است. روایتی اجتماعی و روانشناسانه درباره انسان‌هایی است که در مواجهه با ظلم، فساد و کوری اخلاقی جامعه گرفتار شده‌اند. روایت آن ساده است، داستانی خطی و مستقیم که بحران‌های اجتماعی و اخلاقی را در قالب شخصیت‌ها و روابطشان به تصویر می‌کشد. نقدی است بر جامعه و ناتوانی فرد در مقابله با نابسامانی‌ها.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار