
روز خبرنگار یادآور آرمان نه آیینهی زوال
به گزارش خبرنگار گروه استانهای خبرگزاری دانشجو؛ مجتبی داودیان؛ روز هفدهم مرداد ماه، به یاد شهید «محمد صالح صارمی» که جان خود را در راه حفظ صداقت و آزادی رسانهها فدا کرد، به عنوان روز خبرنگار نامگذاری شده است. این روز نمادی است از فداکاریها و تلاشهای بیوقفه خبرنگارانی که بیهیچ چشمداشت مادی، تنها برای رسالت اطلاعرسانی و کشف حقیقت، گام برمیدارند. روز خبرنگار فرصتی است برای تأمل در شرایط دشوار این حرفه شریف که بیش از هر چیز، به صداقت و شجاعت نیاز دارد.
ما خبرنگاریم، ولی انگار خودمان را فراموش کردهایم. آنقدر در لابهلای رپورتاژها، مصاحبههای هماهنگشده، گزارشهای سفارشی و نشستهای خبری تکراری دستوپا زدهایم که گاهی یادمان میرود چرا وارد این حرفه شدیم. من خوب میدانم که رسانهها امروز برای زنده ماندن ناچار به پذیرش رپورتاژند. میدانم تنها روزنههای درآمد برای بسیاری از رسانهها همین «سفارشنویسیهای محترمانه» است. و میدانم که همکار من، آنسوی میز، اگر این گزارش را ننویسد، شاید آخر ماه حقوقی نداشته باشد. میفهمم. باور کن، خوب میفهمم. چون خودم در همین بازیام. چون خودم بارها به جای گفتن آنچه باید، چیزی را گفتهام که لازم بوده «دیده» شود.
ما خبرنگاریم، ولی انگار خودمان را فراموش کردهایم. آنقدر در لابهلای رپورتاژها، مصاحبههای هماهنگشده، گزارشهای سفارشی و نشستهای خبری تکراری دستوپا زدهایم که گاهی یادمان میرود چرا وارد این حرفه شدیم. من خوب میدانم که رسانهها امروز برای زنده ماندن ناچار به پذیرش رپورتاژند. میدانم تنها روزنههای درآمد برای بسیاری از رسانهها همین «سفارشنویسیهای محترمانه» است. و میدانم که همکار من، آنسوی میز، اگر این گزارش را ننویسد، شاید آخر ماه حقوقی نداشته باشد. میفهمم. باور کن، خوب میفهمم. چون خودم در همین بازیام. چون خودم بارها به جای گفتن آنچه باید، چیزی را گفتهام که لازم بوده «دیده» شود.
درد ما فقط فقر نیست. فقط بیثباتی شغلی نیست. درد ما این است که داریم کمکم به چیزی تبدیل میشویم که روزی نقدش میکردیم. داشتیم در مقابل سانسور میایستادیم، حالا خودسانسوری میکنیم. جایی در دل گزارشهایمان، میان سطرهای پاکسازیشده، حقیقتهایی هستند که هیچگاه اجازه پیدا نکردند دیده شوند. و ما؟ ما همان کسانی هستیم که باید آنها را به جهان نشان میدادیم.
در روز خبرنگار، تبریکها که تمام شد، گلها که پژمردند، عکسهای دستهجمعی که فراموش شدند، کاش کسی از ما بپرسد: «آخرین خبری که نوشتی و واقعا به آن اعتقاد داشتی، کی بود؟»
سکوت نکنیم. حتی اگر این روزها قلمها قبل از نوشتن، با حسابوکتاب باز میشوند. حتی اگر انتشار هر کلمه، قیمت داشته باشد. حتی اگر برای ایستادن، پشت نداشتیم.
ما هنوز میتوانیم از نو بنویسیم. نه با شعار. نه با عصبانیت. با مسئولیت. با شعور. با آن چیزی که در ژرفای این شغل نهفته بود: وجدان.
خبرنگاری شغل نیست؛ زیست است. و زیستن بدون صداقت، فقط زنده ماندن است.
این روز را به خبرنگارهای واقعی و مطالبه گر که هنوز پای حقیقت ایستادهاند و بیدریغ صدای ناگفتهها را به گوش مردم میرسانند.
و جا دارد یاد کنیم از آنانی که به جای خبرنگاری، نقش رپورتاژچی را بازی میکنند و به جای سوال، فقط تایید مینویسند؛ چون گویا حقیقت برایشان کمی مزاحم است.