
چرا خلع سلاح مقاومت «خودکشی راهبردی» لبنان است؟

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، «علی حیدر» در مقالهای تحلیلی در روزنامه «الاخبار «لبنان که امروز شنبه منتشر شد، درباره تصمیم دولت لبنان برای خلع سلاح مقاومت نوشت: اینکه دولت لبنان اهدافی را اتخاذ میکند که اسرائیل در طول جنگ به آنها دست نیافت، تصادفی نیست. همچنین طبیعی نیست که همین دولت توافقنامهای را تهیه کند که به معنای تسلیم شدن است و بر خلع سلاح مقاومت تاکید دارد.
این رویکرد دولت لبنان به درخواست مستقیم دولت آمریکا اتخاذ شده است و به وضوح در چارچوب برآورده کردن اولویتهای امنیتی اسرائیل از طریق سلب عناصر قدرت دفاعی لبنان و در درجه نخست خلع سلاح مقاومت است.
در این چارچوب، دولت آمریکا تحت پوشش دیپلماتیک، تهدید به تحریم یا وعده کمک به لبنان، به دنبال تغییر شکل فضای سیاسی و امنیتی این کشور برای تحقق اهداف جدید منطقهای خود است. خلع سلاح مقاومت در قلب این اهداف قرار دارد که در راستای «از بین بردن مراکز قدرت» در منطقه و تبدیل کشورهای اطراف اسرائیل (سرزمینهای اشغالی) به ساختارهایی ضعیف و فاقد قدرت تصمیمگیری و حاکمیت است.
* تضعیف امنیت و مصونیت داخلی لبنان و خطر بهره برداری خارجی
خلع سلاح مقاومت، در غیاب یک جایگزین واقعی و مؤثر، تنها میتواند به عنوان گشودن درها به روی هرج و مرج امنیتی و سیاسی تلقی شود. سلاحهای مقاومت تنها عاملی هستند که در مواجهه با دشمن، نوعی موازنه ایجاد کردهاند. سلاحهای مقاومت سرزمین لبنان را آزاد کردهاند. آنها یک بازدارندگی ایجاد کردهاند که تقریباً ۱۷ سال دوام آورده است. این سلاحها همچنین اثربخشی و کاربرد خود را - در جنگ گذشته - در زمینه جلوگیری از اشغال مجدد خاک لبنان توسط دشمن ثابت کردند. این سلاحها نقش مهمی در رسیدن به معادلهای داشتند که پایان جنگ اخیر را رقم زد. بنابراین، تضعیف مقاومت و خلع سلاحها یا تلاش برای برچیدن آنها با توسل به زور به منزله سوق دادن لبنان به سوی آیندهای مبهم و ناشناخته است.
در پاسخ به این سوال که چرا حذف سلاحهای مقاومت، لبنان را با آیندهای مبهم و ناشناخته روبهرو خواهد کرد، باید گفت که مسیر حرکتی دولت لبنان برای برآورده کردن خواستههای آمریکا فقط تهدیدی برای مقاومت نیست بلکه کل ساختاری را که کشور بر آن بنا شده است، تهدید میکند.
تصمیم دولت برای خلع سلاح مقاومت موازنه موجود در ساختار معادله ملی لبنان را تهدید میکند و این کشور را به فضای تفرقه حادی که پیش از جنگهای داخلی فاجعهبار وجود داشت، بازمیگرداند.
این تصمیم راه را برای مداخله مستقیم اسرائیل باز میکند و ممکن است از بهانه «فقدان بازدارندگی» برای انجام حملات جدید، مشابه آنچه در جنگهای قبلی رخ داد، استفاده کند. همچنین ممکن است رژیم اسیرائیل مانند دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، مستقیماً و با قدرت در معادله داخلی لبنان دخالت کند.
این تصمیم موقعیت دولت لبنان در مذاکره را در هرگونه توافق منطقهای آینده تضعیف میکند و هرگونه فاکتور قدرتی را که میتوان به آن تکیه کرد، از دولت سلب میکند.
تحولات لبنان را نمیتوان از محاسبات منطقهای و بینالمللی نیز جدا کرد، محاسباتی که تضعیف مقاومت را به عنوان دریچهای برای آرایش دوباره نفوذ غرب در منطقه میبینند.
* حزبالله چگونه با این روند مقابله خواهد کرد؟
در مقابل این روند، حزبالله همواره به سهگانه بازدارندگی لبنان (ارتش، مردم و مقاومت) پایبند بوده و معتقد است که هرگونه تلاشی برای خلع سلاح مقاومت به معنای از بین بردن آخرین خط دفاعی لبنان خواهد بود. حزب الله به وضوح مخالفت کامل خود را با هرگونه طرحی که منجر به این امر شود، ابراز کرده و نسبت به پیامدهای آن برای موجودیت لبنان هشدار داده است. حزبالله تا کنون در تکامل و همکاری راهبردی با جنبش امل - در چارچوب مخالفت با خلع سلاح مقاومت، اجتناب از رویارویی با ارتش و امتناع از کشیده شدن به جنگ داخلی- عمل کرده است. علاوه بر این، حزب الله تصمیمی مهمتر یعنی عدم کناره گیری از دولت گرفته است.
موضع ارتش لبنان نیز به نوبه خود تعیینکننده خواهد بود. اگر دولت اصرار داشته باشد که ارتش را درگیر یک نبرد داخلی بیهدف کند یا آن را در مقابل بخش قابل توجهی از مردم لبنان (شیعیان) قرار دهد، آینده ارتش و لبنان در معرض خطر قرار خواهد گرفت. تصمیم گیری سیاسی دولت لبنان، اگر در این مسیر ادامه یابد، کشور را در معرض جدیترین چالشهای موجودیتی خود از زمان جنگ داخلی قرار خواهد داد. پیروی و تن دادن کورکورانه به خواستههای آمریکا نه تنها سلاحهای مقاومت، بلکه تار و پود موجودیت لبنان را تهدید میکند. کشوری که از قدرت خود تهی و به عرصهای برای اجرای تمایلات دیگران تبدیل شود، در یک محیط منطقهای ملتهب دوام نخواهد آورد.