کریدور زنگزور و دکترین سیاست خارجی ایالات متحده امریکا
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-امیرحسین جعفری؛ زنگزور، کلمهای که در چند روز اخیر در جوامع بین المللی بازتاب گستردهای داشته و در محافل بین المللی به یکی از موضوعات مهم تبدیل شده است. فعال شدن کریدور زنگزور و تلاش برای صلح بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان، باعث توجه دوباره سیاستمداران و سران جهان به نقش امریکا و سیاستهایش در معادلات بین المللی و منطقهای شده است، سیاستهایی که از دیرباز مورد استفاده ایلات متحده امریکا بوده است.این نوشته در تلاش است با توجه به الگوی سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در چنین بزنگاههایی با ذکر چند نمونۀ تاریخی مقایسهای، تحلیل روشنتری از ابعاد این موضوع ارائه دهد.
۱. سیاستهای ژئوپولیتیکی برای باز کردن مسیرهای تجاری وانرژی
ایالات متحده امریکا در گذشته بارها تلاش کرده با کنترل، راهاندازی و یا گشایش کریدورهای ارتباطی، نفوذ خود را در مناطق مورد نظر گسترش دهد و اهداف اقتصادی، سیاسی و نظامی خود را در منطقۀ مورد نظر پیادهسازی کند. نمونه تاریخی این دکترین را میتوان در راه اندازی کریدور ترانزیتی افغانستان (پروژه تاپی: ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند) یافت؛ اهداف این پروژه شباهت ویژهای با اهداف بازگشایی کریدور زنگزور از جمله کاهش نفوذ ایران و روسیه و وصل کردن اقتصادهای منطقه به بازار جهانی تحت کنترل غرب داشته است.
۲. سیاست میانجی گری برای صلح منطقهای
امریکا سابقه طولانیای در میانجیگری بین دشمنان منطقهای دارد که هم ثبات ایجاد کند و هم نفوذ خود را در منطقه مورد نظر تحکیم کند، نمونه تاریخی این دکترین را میتوان در پیمان کمپ دیوید ۱۹۷۸ (میان مصر - رژِیم صهیونیستی) یا مذاکرات اسلو (رژِیم صهیونیستی - فلسطین) دانست، همین امر، باعث حمایت از هم پیمان خود، گسترش نفوذ در خاورمیانه، نمایاندن قدرت دیپلماسی و همچنین ساخت چهره صلحطلبانه. همین اهداف و الگو را میتوان به صلح میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان تعمیم داد. ایالات متحده امریکا مانند گذشته به دنبال آن است که خود را به عنوان میانجی بیطرف، اما قدرتمند جا بزند.
۳. سیاست موازنه در برابر قدرتهای رقیب
امریکا با ادامه دادن این دکترین از گذشته در مناطق مختلف با پروژههای اقتصادی یا صلح تلاش کرده نفوذ شوروی/روسیه، ایران یا چین را مهار کند. برای نمونه تاریخی این رویکرد میتوان به طرح مارشال در اروپا (برنامه بازیابی اروپا) برای جلوگیری از نفوذ شوروی و ایدئولوژی کمونیسم اشاره کرد. در تعمیم به مسئله زنگزور نیز همین هدف را میتوان بطور آشکار در اهداف واشنگتن دید، حمایت از باز شدن مسیر ارتباطی قفقاز برای جلوگیری از وابستگی این کشورها به روسیه و ایران، فشار اقتصادی بیشتر به ایران، کاهش استقلال ترانزیتی که به اصطلاح باعث خفگی ژئوپلیتیکی میشود. تسلط ۹۹ ساله ایلات متحده امریکا به این کریدور باعث حضور مستقیم امریکا در مرزهای شمالی ایران و مسبب فشارهای امنیتی - سیاسی و توازن قدرت به ضرر ایران و روسیه و به نفع ترکیه و جمهوری آذربایجان میشود.
بنابراین، کریدور زنگزور ترکیبی از سه الگوی سیاست خارجی ایالات متحده امریکا است. هدف اصلی ایالات متحده امریکا از این امر را میتوان اتصال زیر ساختی -اقتصادی همپیمانان و بیرون کشیدن منطقه از مدار روسیه و ایران و تنگتر کردن عرصه خاورمیانه برای این دو قدرت تحلیل کرد، صلح هم بیشتر وسیلهای برای رسیدن به این هدف و پنهان کردن هدف مورد نظر، پشت چند جانبه گرایی باشد.
*امیرحسین جعفری، دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)
*انتشار یادداشتها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.