کد خبر:۱۳۶۲۲۰
«خبرگزاری دانشجو» بررسی می کند؛

استراتژی نظامی رژیم صهیونیستی در نبرد با حزب‌الله

جنگ 33 روزه حزب الله و اسرائیل را می توان نمونه ای از یک جنگ نامتقارن دانست. تهدیدات و جنگ های نامتقارن به ویژه پس از 11 سپتامبر از برجستگی خاصی برخوردار شده اند. یکی از ویژگی های جنگ نامتقارن، تفوق و برتری یک طرف جنگ بر طرف دیگر و عدم تجانس و تعادل بین طرفین می باشد.
گروه بين الملل «خبرگزاري دانشجو»؛ جنگ 33 روزه اسرائیل و حزب الله لبنان نقطه ی عطفی در تاریخ جنگ های اسرائیل محسوب می شود. کارشناسان مسائل خاورمیانه در نقاط مختلف از دیدگاه های گوناگون این جنگ را بررسی و شاخصه های آن را بیان نموده اند. ابتدا به بررسی سیاست دفاعی این رژیم در جنگ 33 روزه می پردازیم:

اهداف اسرائیل در نظریه و عمل

در روزهای اولیه، اهداف برنامه ریزی شده کاملا مشخص نبود، ولی به سرعت از طریق محافل سیاسی و مسئولان سیاسی کشورها از جمله کاندولیزا رایس، وزیر خاجه وقت آمریکا و جرج بوش و مقامات اسرائیلی پرده از اهداف پنهان این حمله برداشته شد. در یک بررسی می توان مهم ترین اهداف ملی و منطقه ای اسرائیل را به صورت ذیل بیان نمود:

1. نابودی حزب الله لبنان و یا زمینه سازی برای خلع سلاح آن؛

2. ایجاد تفرقه و جنگ دائمی در لبنان و ایجاد دولتی دست نشانده و تلاش برای شناسایی اسرائیل از طرف دولت لبنان ؛

3. از میان بردن پایگاه اجتماعی و سیاسی حزب الله لبنان؛

4. جبران شکست ارتش اسرائیل در عقب نشینی از جنوب لبنان در سال 2000؛

5. برون فکنی مسائل داخلی اسرائیل در رابطه با حماس و تشکیل دولت مستقل فلسطینی؛

6. اعمال فشار بر سوریه برای حل مسائل بلندی های جولان و انعقاد قرار داد صلح با سوریه و کاهش قدرت منطقه ای ایران در خاورمیانه؛

7. کمک به آمریکا برای تشکیل «خاورمیانه بزرگ» و نابودی ریشه های به اصطلاح تروریسم؛

8. برقراری صلح در خاورمیانه به نفع اسرائیل؛

9. مهار نیروهای مخالف اسرائیل در داخل کشور و در سطح منطقه؛

10. آزاد سازی دو اسیر اسرائیلی از دست حزب الله؛

11. دفع مشکلات اسرائیل با سایر دول عربی به منظور برقراری روابط گسترده با این کشورها؛

با توجه به موارد فوق اهداف اسرائیل را می توان در دو سطح ملی و منطقه ای به صورت زیر بررسی نمود:

الف). لبنان: یکی از اهداف محوری جنگ  2006، از میان بردن حزب الله لبنان بود، زیرا نگاهی به تاریخ لبنان نشان می دهد که با پیدایش حزب الله به تدریج سیر تحولات این کشور تغییر یافت و معادلات منطقه ای وارد مرحله جدیدی گردید که خروج نیروهای رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان بجز منطقه «شبعا» در سال 2000  بدون هیچ پیش شرطی از نتایج آن می باشد.

اسرائیل با خروج از جنوب لبنان هم چنان با قدرتی به نام حزب الله مواجه بود که به طور فزاینده ای بر سطوح قدرت نظامی، سیاسی و اجتماعی او افزوده می شد و این روند، برنامه ها و سیاست های اسرائیل را برای اعمال فشار بر دولت لبنان و قرار داد صلح با این کشور برهم می زند. این مسئله برای اسرائیل قابل تحمل نبود و درگیری های پراکنده ی حزب الله با نیروهای اسرائیلی در منطقه «شبعا» مزید بر علت بود، لذا با همکاری آمریکا و برخی از دول اروپایی در قطعنامه 1559 شورای امنیت، مسئله خلع سلاح حزب الله گنجانده شد و برای عملی ساختن آن برنامه ریزی شد. پس از ترور رفیق حریری و اجبار سوریه در خروج نیروهای نظامی خود از لبنان و افزایش اختلافات میان گروه های لبنانی و فشار گروه 14 مارس بر خلع سلاح حزب الله که نتایج آن تبدیل این گروه به یک حزب سیاسی خواهد بود که قابلیت تاثیرگذاری آن را در مقابله ی طرح های آمریکا و هم پیمانان آن در لبنان و در سطح منطقه ای خاورمیانه از بین خواهد برد، زمینه برای تجاوز رژیم صهیونیستی و حذف حزب الله از صحنه ی لبنان به زعم سردمداران این رژیم فراهم آمد.

به این ترتیب اسرائیل به بهانه ی اسارت دو تن از سربازانش به وسیله ی حزب الله در عملیاتی که آن را «وعده صادق» نامیدند به لبنان حمله نمود.
 
اولمرت در اولین سخنرانی خود در صبح اعلان جنگ اهداف اساسی و مهم خود را چنین تشریح کرد: «آزاد سازی سربازان ربوده شده بدون هیچ پیش شرطی، ریشه کنی حزب الله همراه با نابودی سازمان های زیر مجموعه و سران سیاسی این حزب، پاک سازی قسمت جنوبی لبنان از وجود رزمندگان حزب الله و تغییر وضعیت موجود».

ب). رژیم اسرائیل

اسرائیل از زمان تاسیس خود همواره با دو مسئله برقراری امنیت و شناسایی مواجه گردیده است و همان گونه که وزیر امور خارجه این کشور در مصاحبه ای با شبکه ی سی ان ان اعلام کرد هدف از حمله به لبنان تامین امنیت اسرائیل بوده است.

رژیم اسرائیل همواره برای ایجاد امنیت برای ساکنان یهودی و شهرک های صهیونیست نشین از حربه هایی نظیر مذاکره، خشونت و ارعاب، اخراج و تبعید و سیاست شهرک سازی استفاده نموده است. این رژیم علی رغم به کار گیری سیاست های مختلف اعم از صلح طلبی و خشونت و جنگ، هم چنان در داخل نابسامان است و در درون با مسائل و مشکلات متعدد نا امنی مواجه است.

از سال 2000 و متعاقب انتفاضه ی دوم بر میزان نا امنی و بحران های ناشی از آن در داخل کشور اضافه گردیده است. در واقع می توان انتفاضه ی دوم را که تا حد زیادی متاثر از پیروزی حزب الله در اخراج نیروهای اسرائیلی از جنوب این کشور بود، مرحله ی جدیدی در معادلات سیاسی و نظامی اسرائیل دانست، زیرا این رژیم در فاصله سال های 2006- 2000 به شدت تحت تاثیر عملیات استشهادی از یک سو و ایجاد دولت مستقل فلسطینی از سوی دیگر قرار گرفت.

طرح خروج از غزه بر مبنای نقشه راه و برگزاری انتخابات و پیروزی حماس، اسرائیل را دچار بحران دیگری نمود. زیرا شارون اجرای فاز سوم نقشه راه را منوط به پذیرش این رژیم از جانب حماس دانست. حماس نیز اعلام کرد این جنبش حاضر به قبول «شناسایی اسرائیل»، «به رسمیت شناختن ساف به عنوان مرجع اصلی تصمیم گیری» و «احترام به قراردادهای پیشین میان اسرائیل و تشکیلات خود گردان» نیست و از پذیرش آن ها معذور است (قاسمی، 1385: 54). از طرفی، حملات غافلگیر کننده چند گروه مبارز فلسطینی که منجر به زخمی شدن چهار سرباز اسرائیلی و کشته شدن دو تن دیگر و به اسارت گرفتن گیلعاد شالیت سرباز صهیونیست در 25 ژوئن 2006 شد، جامعه ی امنیت محور اسرائیل را به شدت زیر سوال برد (زیدآبادی، 2006) که پیامد آن بمباران شدید غزه از جانب اسرائیل در عملیات (باران های تابستانی) بود.
 
بی ثباتی فزاینده ی کرانه باختری و نوار غزه، مرگ سیاسی شارون و عدم تحقق نقشه راه رژیم صهیونیستی را بر آن داشت به منظور تحت الشعاع قرار دادن افکار عمومی کشور و همچنین منطقه و جهان، نیازمند ایجاد بحران دیگری بود تا از طریق آن بتواند با اعمال فشار بر حماس از یک سو و حامیان آن ها در لبنان و سایر کشورها به اهداف خود نائل آید. لذا حمله به جنوب لبنان را در دستور کار خود قرار داد.

2. در سطح منطقه ای

مهم ترین هدف اسرائیل از حمله به لبنان دست یابی به صلح منطقه ای در چهارچوب فرآیند صلح خاورمیانه است. زیرا این رژیم هم چنان با مشکل مشروعیت و شناسایی از طرف برخی از دول منطقه و به ویژه ملت های منطقه و جهان اسلام مواجه است. گرچه این رژیم توانسته با انعقاد قرارداد کمپ دیوید تا حد زیادی رابطه خود را با دولت مصر عادی سازد و نظر برخی از دولت های منطقه مانند اردن و ترکیه را به خود جلب نماید، اما به نظر می رسد که این رژیم در برقراری روابط دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای منطقه به ویژه دول مجاور با مشکل مواجه است.

با توجه به شکست «نقشه راه» که در فضای مساعدی (پس از حمله ی آمریکا به عراق) برای اسرائیل ایجاد شده بود، جنگ لبنان را باید ادامه سیاست اسرائیل جهت طراحی صلح خاورمیانه در راستای اهداف منطقه ای این رژیم دانست، زیرا اسرائیل از طریق این جنگ تلاش نمود تا نیروهای مخالف فرآیند صلح لبنان و سوریه را تحت فشار قرار داده و مجبور به مذاکره کند. از سوی دیگر سیاست اسرائیل در حمله به لبنان در راستای طرح خاورمیانه جدید بود. کاندولیزا رایس وزیر امورخارجه وقت آمریکا این جنگ را درد زایمانی برای تولد خاورمیانه جدید نامید.
 
جنگی به نیابت آمریکا

از ابتدای جنگ، آمریکا اعلام کرد جنگ اسرائیل علیه لبنان قانونی و در راستای دفاع از خویش است. این جنگ برای آمریکا بسیار مهم بود و منافع مشترک آمریکا و اسرائیل در این مقطع در اوج خود بود تا جایی که برخی از تحلیل گران اسرائیلی اصطلاح «جنگ به نیابت از آمریکا» را به کار بردند.

بر اساس اظهار منابع اسرائیلی از چند ماه پیش کارشناسان نظامی اسرائیل راهی واشنگتن شدند و گردهمایی های مشترکی با آمریکا برگزار کردند و گزارش این دیدارها به اطلاع بوش نیز رسید. آن ها در مدت کوتاهی به یک نتیجه واحد رسیدند و مذاکرات را پایان بخشیدند. آن نتیجه واحد چیزی نبود جز حمله به لبنان و سرنگونی حزب الله. هرچند آن ها مدعی هستند آغازگر جنگ حزب الله بوده، اما شبیخون و حمله ناگهانی اسرائیل در روز اول جنگ و حملات انبوه و شدید هوایی نشان می دهد آن ادعایی بی اساس است. شروع جنگ توسط اسرائیل و حمله بی سابقه هوایی نوعی الگو برداری از جنگ های افغانستان و عراق بود. آمریکا در این جنگ عمیقا نیازمند پیروزی اسرائیل بر حزب الله بود و به همین جهت رایس به منطقه سفر کرد و در همان اوایل جنگ مدعی شد پس از این جنگ منطقه خاورمیانه شکل جدیدی خواهد کرد. با سخنرانی رایس در ملاء عام و به کار بردن هدف خاورمیانه جدید روشن شد این جنگ قسمتی از استراتژی آمریکا بود که آن را مبتنی بر واقعه یازدهم سپتامبر و در راستای جنگ با تروریسم می دانست. قرائن و شواهد گواه این است که رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه به عنوان جاده صاف کن پذیرش «طرح خاورمیانه جدید» فکر و عمل کرده است. برخی از این قرائن و شواهد عبارتند از: سکوت معنادار قدرت های بزرگ، سکوت سازمان های بین المللی، سکوت کشورهای عربی، اصرار آمریکا بر تداوم این تجاوز از سوی تل آویو، اعتراف اسرای صهیونیست در خصوص طرح اسرائیل برای تهاجم به لبنان در شهریورماه، وتوی قطعنامه های قبل از قطعنامه 1701 شورای امنیت از سوی آمریکا و برگزاری مانورهای نظامی داخلی رژیم صهیونیستی در ماه های اخیر با ویژگی شبیه سازی صحنه تهاجم به لبنان. در راستای همسویی ایالات متحده و اسرائیل، دولت بوش فقط در بین سال های 2001 تا 2005، حدود 5/10 میلیارد دلار به صورت کمک نظامی پنتاگون و 3/6 میلیارد دلار به صورت تسلیحات آمریکایی به اسرائیل داده است.

مواضع سازمان ملل و کشورهای عربی

سازمان ملل و شورای امنیت در برخورد با این تجاوز یکی از ضعیف ترین موضع گیری های خود را به نمایش گذاشتند. سلطه ی آمریکا بر تصمیم گیری های شورای امنیت در اوج بحران حاکی از یک جانبه گرایی مطلق آمریکا در صحنه بین الملل است و شورای امنیت هم چنان با انفعال در برابر مواضع آمریکا روبروست. پذیرش آتش بس و صدور قطعنامه 1701 از جانب آمریکا و رژیم صهیونیستی به دلیل افزایش هزینه های مالی و انسانی اسرائیل بود نه خواست آن ها.

دولت های عربی منطقه نیز با یک دستور کار  و ستاد تصمیم گیری مشابه به شدت موافق خلع سلاح، یا حذف حزب الله از معادلات لبنان بودند و گرچه این خواست را علنی نکردند، سکوت آن ها در بیست روز اول درگیری ها نشان از رضایت آن ها داشت.

از بین رفتن حزب الله به نوعی مقابله با برتری های ایران در منطقه می باشد که پس از سقوط صدام و طالبان و دستاوردهای هسته ای و دفاعی در موضعی برتر از آن ها قرار گرفته است و باعث شده است اعراب نسبت به نفوذ ایران حساس و حتی مخالف باشند. برگزاری مجمع سران کشورهای عربی به رغم قتل های گسترده مردم جنوب لبنان و نابودی زیر ساخت های یک کشور عربی پس از بیست روز بسیار قابل تامل است. در کنفرانس اضطراری اسلامی در مالزی که به دعوت ایران و با هدف آتش بس فوری تشکیل شد، بسیاری از کشورهای عربی شرکت نکردند.

با اوج گیری بحران و مقاومت حزب الله و افزایش حمایت های مردمی در کشورهای عربی، حکومت های عربی در میانه جنگ لبنان تا حدودی مواضعی متفاوت از قبل اتخاذ کردند. اردن و عربستان که در ابتدای بحران عمل کرد حزب الله را ماجراجویی می دانستند و به شدت منتقد فعالیت های آن بودند، پس از روزها سکوت بالاخره ناچار به حمایت از حزب الله شدند و حتی پادشاه اردن در گفتگوی تلفنی خود با جرج بوش لب به انتقاد از عملکرد رژیم صهیونیستی گشود. مصر به عنوان اولین کشور عربی هم پیمان اسرائیل پس از سکوت در مقابل کشتارهای اسرائیل، بالاخره مواضع جدیدی مطرح کرد. حسنی مبارک و احمد ابوالغیظ، وزیر امور خارجه در دو موضع گیری جداگانه مدعی شدند که پیش از حمله اسرائیل به لبنان این رژیم را از نادرست بودن این تجاوز مطلع و نسبت به پیامدهای حمله به لبنان هشدار داده اند.

استراتژی اسرائیل در میدان نبرد

ششمین جنگ اسرائیل با اعراب در 12 ژوئیه 2006 با تهاجم گسترده و همه جانبه ارتش اسرائیل به لبنان به منظور نابودی حزب الله به وقوع پیوست. نبرد تمام عیاری که 33 روز به طول انجامید و با صدور قطعنامه 1701 شورای امنیت مبنی بر ترک مخاصمات پایان پذیرفت. جنگی که مهم ترین هدفش افزایش ضریب امنیتی اسرائیل از طریق رفع و دفع تهدیدات حزب الله بود.

جنگ 33 روزه حزب الله و اسرائیل را می توان نمونه ای از یک جنگ نامتقارن دانست. تهدیدات و جنگ های نامتقارن به ویژه پس از 11 سپتامبر از برجستگی خاصی برخوردار شده اند. یکی از ویژگی های جنگ نامتقارن، تفوق و برتری یک طرف جنگ بر طرف دیگر و عدم تجانس و تعادل بین طرفین می باشد. شیوه هایی که در جنگ نامتقارن استفاده می شود، شوک آفرینی، مختل کردن اراده و ابتکار عمل دشمن می باشد که در جنگ اخیر مورد استفاده طرفین درگیر قرار گرفت. شیوه های نامتقارن متضمن افزایش دامنه آسیب پذیری ها و نقاط ضعف دشمن است. این شیوه معمولا از فناوری ها، تاکتیک ها و تسلیحات غیر مرسوم و ابتکاری سود می جوید و در تمامی سطوح و ابعاد جنگ اعم از راهبردی، تاکتیکی و عملیاتی در طیف نظامی گسترده ای کاربرد دارد.

اسرائیل برای دستیابی به اهداف چند سطحی و گسترده خود، حملات نظامی هوایی، دریایی و زمینی را در ژوئیه آغاز نمود. این رژیم با توجه به تجارب قبلی خود از جنگ 1982 این گونه تصور می کرد که می تواند به همه یا بخش هایی از اهداف از پیش تعیین شده اش دست یابد. ایهود اولمرت، نخست وزیر وقت اسرائیل توسل به زور را عامل بسیار مهم در اجرای قطعنامه 1559 شورای امنیت سازمان ملل می دانست. این قطعنامه خواستار تقویت دولت مرکزی لبنان و ممنوعیت فعالیت شبه نظامیان لبنانی و غیر لبنانی شد.
استراتژی اسرائیل بر ضربه نظامی کوبنده علیه حزب الله استوار بود و کوشید این ضربه با فشارهای مردمی و حکومتی لبنان بر حزب الله تقویت شود. ارتش و به ویژه نیروی هوایی اسرائیل با اتخاذ راهبرد سرزمین سوخته تلاش کرد با بمباران و تخریب مناطق مسکونی و زیر بنای اقتصادی- اجتماعی لبنان و حزب الله و مجازات دسته جمعی حامیان آن، با ایجاد جو رعب و وحشت، مقاومت و روحیه آنان را درهم شکند. کشتار کودکان و شهروندان عادی مانند فاجعه قانا به منظور نشان دادن مجازات سخت ارتش اسرائیل و هراساندن مردم صورت گرفت تا آنان دست از حمایت رزمندگان مقاومت بکشند. در این زمینه دان حالوتص رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل در جنگ 33 روزه گفته بود: «در بمباران لبنان باید این کشور را 20 سال به عقب بیندازد».

از هدف های نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در تجاوز به لبنان می توان به مسدود کردن راه های زمینی، دریایی و هوایی جنوب لبنان اشاره کرد که به تصور سران رژیم صهیونیستی راه تامین کمک های نظامی و لجستیکی از ایران و سوریه برای حزب الله می باشد. بر خلاف پیش بینی و طرح اولیه رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی که برتری در نبرد هوایی را عامل پیروزی می دانست (ابوهدبه، 1386: 24)، این جنگ به نبرد زمینی کشیده شد.

نیروهای زمینی رژیم صهیونیستی درگیری های محدود زمینی را در مارون الراس، بنت جبیل و عیترون با همراهی نیروهای زرهی و کماندوهای ورزیده تیپ گولانی و نیروهای چترباز با پشتیبانی توپخانه و نیروهای هوایی به اجرا گذاشتند.

عملیات نیروی زمینی جهت وارد ساختن ضربه ی نهایی به حزب الله و پاکسازی مناطق جنوب لبنان از نیروهای مقاومت اسلامی با حداقل تلفات و خسارات مالی و جانی صورت گرفت .
 
اسرائیل در یک عملیات ویژه با مشارکت 1000 نفر در دشت  بقاع و حمله  250 نفر کماندو به بیمارستان الحکمه (با این تصور که سران حزب الله در این بیمارستان بستری هستند) به دنبال اشغال یک نوار 6 تا 7 کیلومتری در عمق خاک لبنان و حتی الامکان تا رود لیتانی بود . این حملات با استقرار نیروهای مقاومت و موشک باران منطقه توسط نیروهای حزب الله ناکام ماند.

در استراتژی های اسرائیل در حمله به لبنان از جنگ شدید روانی آنها علیه حزب الله نباید به سادگی گذشت. در این جنگ روانی هدف رژیم صهیونیستی آن بود که مردم لبنان از حزب الله جدا شوند و جنگ تنها علیه حزب الله عنوان شود. هزاران تراکت و اطلاعیه روزانه از هواپیماهای اسرائیلی یا از شبکه های مختلف تلویزیونی پخش می شد که در آن از شهروندان لبنانی خواسته می شد دست از حمایت حزب الله برداشته و جنوب لبنان را ترک کنند. در یکی ازاین اعلامیه ها چنین آمده است «به خاطر عملیات تروریستی که از روستاها و منازل مسکونی شما علیه دولت اسرائیل انجام می گیرد، ما ازشما می خواهیم برای امنیت خودتان هرچه سریع تر مناطق جنوب لبنان را ترک کنید».

اسرائیل از پیام هایی که بارها از رادیو و تلویزیون این رژیم پخش می شد اعلام کرد که این جنگ علیه لبنان نیست، بلکه علیه حزب الله است و مردم باید از حمایت حزب الله دست بردارند.

در مقابل حزب الله راهبرد کاملا نامتقارن و نامتجانسی در برابر اسرائیل اتخاذ کرد

حزب الله بر مبنای ماهیت غیردولتی خود را در چارچوب جنگ چریکی و نامنظم تدوین و تحقق ساخت. استراتژی حزب الله را می توان «دفاع متحرک همه جانبه» نامید. این راهبرد چند بعدی و چند لایه برای خنثی سازی استراتژی اسرائیل در سطوح و ابعاد مختلفی به مرحله عمل درآمد .

اصل تحرک، حزب الله را قادر ساخت که ضمن استفاده بهینه از توانایی ها و امکانات خود، بیشترین استفاده را از نقاط ضعف و آسیب پذیری های اسرائیل نیز ببرد. نیروهای حزب الله با شلیک روزانه 150 تا 200 موشک کاتیوشا به شمال اسرائیل ضمن به نمایش گذاردن قدرت و توان موشکی خود، خوف و ترس بی سابقه ای را به وجود آوردند. به گونه ای که نه تنها شهروندان و ساکنان این مناطق، بلکه نیروهای احتیاط و ارتش اسرائیل نیز روحیه ی خود را از دست دادند. در نتیجه، در جنگ نامتقارن روانی، حزب الله از موفقیت بیشتری سود برد. حزب الله با شناخت شرایط و اطلاع از آستانه پایین تحمل رژیم صهیونیستی نسبت به تلفات انسانی و طولانی شدن جنگ، از قبل برای این جنگ آماده بود.

براساس نظر یکی از خبرنگاران واشنگتن ریپورت، حزب الله تا کنون بیش از همه ی ارتش های عربی در برابر اسرائیل مقاومت کرده است و این نیروهای اسرائیلی بودند که نسبت به آموزش، تاکتیک و سلاح های حزب الله کاملا غافلگیر شده اند.

تحلیل گر نظامی سابق صهیونیستی یوری آوینر درباره ی این جنگ اظهار داشت، این جنگ طولانی ترین و پرتلفات ترین جنگ برای اسرائیل محسوب می شود، تعدادی کشته به ما تحمیل کرد که بیشترشان نظامی بودند. همچنین حزب الله 3970 موشک به سمت شهرهای ما پرتاب کرد .
 
وی درباره انتقاد فرماندهان نظامی از سیاستمداران در قبول آتش بس، عنوان می دارد که نیروهای ما سه بار بلندی های بنت جبیل را به کنترل خود درآوردند ولی در نهایت این نیروهای مقاومت لبنان بودند که توانستند منطقه رادر اختیار خود بگیرند.

نتیجه جنگ

هنری کیسینجر استراتژیست مشهور آمریکایی پس از شکست آمریکا در جنگ ویتنام طی مقاله ای نوشت: ما جنگ نظامی کردیم و دشمنان ما جنگ سیاسی. ما به دنبال فرسایش فیزیکی بودیم و دشمنان ما در جست وجو فرسودگی روانی ما. در این جریان ها از توجه به یکی از ارکان اساسی جنگ غافل ماندیم؛ چریک در صورتی که شکست نخورد، پیروز است و ارتش متعارف اگر پیروز نشود، شکست خورده است.

مقاطع مختلف جنگ و تاکتیک های رژیم صهیونیستی را می توان در چهار مرحله بررسی نمود. در مرحله ی اول جنگ برای پیروزی مطلق بود؛ مرحله دوم، جنگ برای پیروزی نسبی بود؛ در مرحله سوم، جنگ برای حفظ حیثیت محسوب می شد و در مرحله چهارم، صلح برای حفظ موجودیت بود.
 
با توجه به عدم دستیابی اسرائیل به اهدافش و زیر سوال رفتن بازدارندگی این رژیم در کنار ناکارآمادی برخی از سلاح های پیشرفته نظیر ناو پیشرفته ساعر5 و... می توان ادعا نمود رژیم اسرائیل در این جنگ شکست خورده است.

شیمون پرز  برای توجیه ناتوانی تسلیحات اسرائیل و ناکامی در استفاده از ابزار نظامی در این جنگ گفت: روش مقاومت لبنان برای سربازان ما جدید بود زیرا آنها بدون تاکتیک و با روش تروریستی (چریکی) و با موشک هایی که توانایی شلیک به سوی تانک ها و هواپیماهای ما را داشت با ما جنگیدند و این امور برای ما تازگی داشت. این جنگ به صورت کلاسیک انجام نشد، ارتش منظمی در برابر ما نبود. سلاحی که حریف در اختیار داشت کلاسیک اما روش جنگی آنها غیر کلاسیک بود. بنابراین هواپیما و تانک و ابزار کشتار جمعی ما کارآمد نبود. مشکل دیگر ما عدم تشخیص موقعیت دشمنمان بود که قادر به شناسایی دقیق نقاط تجمع و پراکندگی آنها  نبودیم و اصولا نسبت به سازماندهی گروهی و تشکیلاتی آنها تسلط و شناخت نداشتیم و همین امر باعث می شد نتوانیم تشخیص دهیم از تسلیحات خود کجا باید استفاده کنیم.

از طرفی سرویس های جاسوسی، گروه های ترور و نیروی هوایی اسرائیل، موفق به ترور هیچ یک از سران حزب الله، نابودی سکوهای پرتاب موشکی حزب الله و فرستنده های المنار نشدند. تاکید بیش از حد بر نیروی هوایی و تصور اسرائیلی ها در مورد نامحتمل بودن آغاز جنگ زمینی در مرزها، در کنار ضعف در کسب اطلاعات درباره ظرفیت های نظامی و عملیاتی حزب الله باعث گردید اسرائیل آسیب پذیر نشان دهد. اسرائیل هم در آغاز جنگ و هم در محاسبه میزان توان موشکی و نظامی رزمندگان حزب الله دچار غافلگیری شد./انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار