آخرین اخبار:
کد خبر:۲۱۹۷۳۹
نگاهی به فیلم «بی خود و بی جهت» اثر عبدالرضا کاهانی-1

بی خود اما با جهت!

فیلم «بی خود و بی جهت»، ساخته عبدالرضا کاهانی،فیلم موقعیت است نه داستان. قصه در آن در حاشیه است و همه چیز حول یک موقعیت ...

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ فیلم «بی خود و بی جهت»، فیلم موقعیت است و نه داستان. قصه در آن در حاشیه است و همه چیز حول یک موقعیت ساخته می شود.


این فیلم داستان مشکل دو زوج است که باید وسایل خانه خود را جا به جا کنند تا آماده مراسم عروسی یکی از این دو زوج شون .و همه چیز در بستر این موقعیت تعریف می شود و شکل می آید.


اما این «همه چیز» که می گوییم دقیقا منظورمان چیست و یا به عبارت بهتر، فیلم در این موقعیت چه چیزهایی را تحویل مخاطب می دهد؟


فیلم ظاهرا قرار است ادامه ای باشد بر فضای ابزورد ادعایی مورد علاقه کارگردان. حال اینکه اساسا این موقعیت های تصویری با فضای واقعی و اصولی و اصیل ابزورد سینمایی چه ربط و نسبتی دارد خود جای سوال جدی است و البته اینکه چنین برداشت یا نحوه فیلمسازی چه نتایج و تبعاتی را به دنبال خواهد داشت البته نکته مهمی است که آن هم سوال برانگیز است و نیازمند پاسخ.


در باب نقد و تحلیل فیلم «بی خود و بی جهت» جناب کاهانی در ادامه فیلم های دیگر او و از جمله «اسب حیوان نجیبی است» و... باید به تعریف و تحلیل و مرور تاریخی ایجاد مفهومی به نام ابزورد اشاره کنیم و از خلال آن، به موقعیت واقعی این فیلم نگاهی بیاندازیم.


ابزورد به معنای پوچ، بی معنی و یاوه، عنوانی است که اولین بار در هنر تئاتر و توسط مارتین اسلین منتقد، در کتابی به همین نام ثبت شد؛ او این نمایشنامه ها را بر مبنای یک تم اصلی پوچی مشابه آنچه آلبر کامو در مقاله سال 1942 خود با عنوان «افسانه سیسیفوس» استفاده می­کند، بکار می­گیرد.

 

پوچی در این نمایشنامه­ ها شکل واکنش انسان را نسبت به جهان بی ­مفهوم در برمی­گیرد، انسان مانند عروسک خیمه ­شب­ بازی در کنترل نیرویی خارجی است. این اصطلاح برای طیف وسیعی از نمایشنامه ­ها بکار برده می­شود و بسیاری از این خصوصیات در نمایشنامه ­های این سبک یکسان است. کمدی که با تصاویر تراژیک آمیخته شده، شخصیت­هایی که با ناامیدی مجبورند کارهای تکراری و بی­ مفهوم انجام دهند، دیالوگ­های پر از کلیشه، بازی کلمات و بیهوده­ گی و موضوعات تکراری و گسترش دهنده پوچی.

 

این نوعی از تئاتر است که به بازه وسیعی از آثار نمایشنامه نویسان دهه‌های پنجاه، شصت از جمله ساموئل بکت، اوژن یونسکو، آرتور آدموف و دهه‌های متعاقب آن از جمله تام استوپار، و هارولد پینتراطلاق می‌شود. تئاتر ابزورد از لحاظ مفهومی در لوایای مختلف، ارتباط تنگاتنگی با پوچ‌گرایی که پس از جنگ جهانی در آثار بزرگانی چون سارتر و کامو به اوج خود می‌رسید دارد.

 

این سبک به شدت بر فلسفه وجودی تکیه دارد و عمدتاً خاص نمایشنامه­ هایی است که نمایشنامه ­نویسان اواخر دهه 1940 تا 1960 می­نوشته­اند. این شیوه تئاتری بیانگر این باور است که در یک جهان بدون وجود خداوند، وجود انسان بی­ مفهوم و بی ­هدف بوده و همه ارتباطات منجر به شکست می­شود و نتیجه اجتناب­ ناپذیر آن «سکوت» است.

 

تئاتر پوچی با ارائه مستقیم یافته ­های وجودی، خود با فلسفه وجود ارتباط دارد. هدف این شیوه تئاتری نشان دادن دنیایی است که بشر فقط با خود و نه چیز دیگر بدنیا می­آید و باید جایگاه خود را در جهان متافیزیک پیدا کند. اغلب آثار ابزورد از عرف تئاتری بهره می­گیرند اما محدود به آن نیستند. این کارها عموماً سطوح بالایی از مغایرت و بیگانگی دارند مثل صحنه تشیع جنازه که در آن بازیگران خوشحالند و یا جشن تولد که با افسردگی اجرا می­شود.

 

ارتباط چندبعدی‌ای که بازی‌های زبانی، کلیشه‌های اغراق‌آمیز، تکرار و ترکیبات بی‌ربط یا حتی عبارات ابتکاری را به دنبال خود دارد و از زبان شخصیت‌هایی بیان می‌شود که معمولاً در یک تراژی-کمدی اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند. از شیوه‌های روایی کلاسیک عبور می‌کند و بعدتر آنرا به مسخره می‌گیرد و تبعاً همیشه لااقل ته‌مایه‌ای از فضاسازی‌های سوررئال را تداعی می‌کند. مسخرگی تلخی که لوایای قابل توجه تراژدی را از وادی روایت‌های واریته تا شوخی‌ها و بداهه‌پردازی‌های کمدیا دل‌آرته با خود می‌کشاند.

 

اساساً فرم این گونه نمایش‌ها به طور مداوم در طول عمر آن تجربی باقی مانده و همواره علی‌رغم تأثیر فراوانی که از جریان‌های مختلف گرفته، به دنبال شیوهٔ جدیدی برای ارائهٔ چارچوب یا شکستن چارچوب های روایی داشته است. شاهد بی بدیل چنین انگیزه‌هایی، تفاوت‌های تکنیکی و زمینه‌ای مابین آثار بزرگان این جریان است.


حال می توان با مقایسه شیوه ابزورد با آنچه در «بی خود و بی جهت» می بینیم، به واقعیت این اثر و یافتن ارتباطش با ادعایی که دارد بپردازیم.


فیلم کاهانی نه در شخصیت پردازی نه در شرح موقعیت و اساسا نه در میزانسنی که دارد ابزرود نیست؛ چراکه نتوانسته به وجوه و مولفه ها و ویزگی های این ژانر اتفاقا سخت و پیچیده هنری وقادار بماند بی آنکه حتی شروع و جرقه و بارقه ای هم در این وادی تمهید کرده باشد.


ظاهرا کاهانی ابروزد سینمایی را با ولنگ و باز بودن و به هم ریختگی همه عناصر سینمایی اشتباه گرفته و گمان کرده هر چیز «بی خود» و «بی جهت»ی لابد همان ابزورد است که می گویند!


فیلم ایشان نه در تعریف کاراکترها و نه در بیان درست موقعیت و نه حتی در طرح موقعیت های جهت دار و مغرضانه اش که وخیم ترین موردش در ترسیم چهره دیوسیرت بی عاطفه ای از یک زن چادری است نه تنها به موازین و شرایط ابزوردسازی وفادار نیست و اصلا نشانه ای از آن را در خود ندارد بلکه به دام یک اثر مغرضانه پرت و پلا نائل آمده که نه سینما است و نه ابزورد بلکه تنها یک بیانیه نصفه نیمه عقده گشایانه غرض آلود است علیه زن چادری محجبه!


به نظر می رسد همه فیلم در خدمت همین چهره کریهی باشد که کارگردان خواسته از آن مادر محجبة دیوصفت و هیولاسیرت به نمایش گذارد و همة چیزهای دیگر بهانه ای بیش نبوده و تنها بستری برای روایت - کج و کوله- این موقعیت؛ از سینما گرفته تا ابزورد و طنز و هزل و هجو و....


همه چیز بهانه ای شده برای این کارکرد که معلوم نیست چرا به جان کارگردان افتاده و آن را حقنه می کند به مخاطب و این چه عناد و نفرتی است که ایشان از آدم های مذهبی دارد و می خواهد به لجن بکشاندشان آنهم با ادعای سینمای ابزورد و چیزهایی از این دست. 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
رضا سالاري
-
۲۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۳:۲۶
فهميدن و درک فيلمهاي کاهاني شعوري مي خواد که همه کس ندارند!
1
1
بدون نام
-
۲۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۹
خيلي متن خوبي بود. خوب و کامل و صريح. زنده باشيد!
1
1
علي
-
۲۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۰
به نظر مي رسد همه فيلم در خدمت همين چهره کريهي باشد که کارگردان خواسته از آن مادر محجبة ديوصفت و هيولاسيرت به نمايش گذارد و همة چيزهاي ديگر بهانه اي بيش نبوده و تنها بستري براي روايت - کج و کوله- اين موقعيت؛ از سينما گرفته تا ابزورد و طنز و هزل و هجو و....
1
1
احمد کاشفي
-
۲۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۰
فيلم ايشان نه در تعريف کاراکترها و نه در بيان درست موقعيت و نه حتي در طرح موقعيت هاي جهت دار و مغرضانه اش که وخيم ترين موردش در ترسيم چهره ديوسيرت بي عاطفه اي از يک زن چادري است نه تنها به موازين و شرايط ابزوردسازي وفادار نيست و اصلا نشانه اي از آن را در خود ندارد بلکه به دام يک اثر مغرضانه پرت و پلا نائل آمده که نه سينما است و نه ابزورد بلکه تنها يک بيانيه نصفه نيمه عقده گشايانه غرض آلود است عليه زن چادري محجبه!
1
0
بدون نام
-
۲۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۱
فيلم کاهاني نه در شخصيت پردازي نه در شرح موقعيت و اساسا نه در ميزانسني که دارد ابزرود نيست؛ چراکه نتوانسته به وجوه و مولفه ها و ويزگي هاي اين ژانر اتفاقا سخت و پيچيده هنري وقادار بماند بي آنکه حتي شروع و جرقه و بارقه اي هم در اين وادي تمهيد کرده باشد.
1
0
ساناز لايقي
-
۲۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۲
اين سبک به شدت بر فلسفه وجودي تکيه دارد...يعني چي؟
0
1
امير علي تهراني
-
۲۹ آذر ۱۳۹۱ - ۲۱:۱۳
لطفا از تحليل هاي سطحي و عاميانه بکاهيد ومقداري از بعد علمي مباحث را رصد ونقد کنيد// ممنون
2
1
ميلاد قنبرزاده
-
۰۱ دی ۱۳۹۱ - ۰۰:۵۵
فضاي فرهنگي سينما رو بهتر حلاجي کنيد چون عباراتي که در اين فيلم عنوان ميشه سطح رو خيلي مياره پايينو واقعا هيچ چيز به درد بخوري تو اين فيلم نبوده
1
1
پربازدیدترین آخرین اخبار