گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ بهبود کمی برنامه های صدا و سیما و روند رو به رشد آن امری غیر قابل انکار است و نشان از آن دارد که مسئولان گلوگاه فرهنگ را تولید و ساخت محصولات فرهنگی دانسته اند. اما آنچه امروز ذهن هر فرد دغدغه مند را به خود مشغول میکند این است که چرا میزان تاثیر فرهنگی آثار صدا و سیما همراه با رشد کمی برنامه های آن روند رو به رشدی را طی نکرده و ما شاهد از دست دادن مخاطبان بومی خود هستیم. به دیگر بیان چرا رشد کمی پایاپای و همراه با بهبود کیفی محصولات صدا و سیما نبوده است؟
سریالهای تلویزیونی از آن دسته تولیداتی هستند که علاوه بر اینکه در سالهای اخیر حجم بالایی از برنامههای این رسانه جمعی را به خود اختصاص داده، هزینههای کلانی از درآمد و بودجه صدا و سیما را مصرف میکنند، لذا به نظر میرسد باید پتانسیل بالایی از فرهنگ سازی را به دوش کشد.
رسانه های غربی برای مخاطب ذائقه سازی می کنند
یکی از مسائل بسیار مهم که امروزه در عملکرد رسانه های غرب به چشم میخورد، حرکت جلوتر رسانه ها از افکار عمومی و پیشقدمی ایشان در مسائل فکری و اجتماعی است. در حقیقت امروز این رسانه ها هستند که جهت افکار عمومی، سبک زندگی و انتخاب های کوچک و بزرگ زندگی را برای مردم تعیین میکنند. ذائقه فکری مردم جامعه را تشخیص داده و امیال آنان را پیشبینی میکنند و چنانچه آنها را با اهداف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خود سازگار نیابند، به طراحی راهی برای تغییر ذائقه و انحراف مسیر خواسته های آحاد جامعه دست میزنند.
اما امروزه صدا و سیمای ایران در این مسئله به شیوه پسینی عمل کرده و نه تنها در شکل دادن و تعیین ذائقه مخاطب نقشی موثر نداشته است؛ بلکه در امر فرهنگ سازی و مخصوصا در زمینه معضلات اجتماعی و امور خانوادگی دو سه گام عقب تر از موجودیت جامعه و معضلات آن در حال حرکت بوده است. این سبب میشود تا به برنامه های این رسانه جمعی نوش دارویی باشد بعد از مرگ سهراب.
در حقیقت این مشکل که ما همواره از حوادث و پیش آمدهای اجتماعی غافلگیر میشویم سبب شده تا مرجع خوبی برای نیازها، پرسش ها، خواسته ها و حتی تفریحات مردم جامعه خود نباشیم، این در حالی است که صاحبان قدرت با در دست گرفتن رسانه ها نه تنها نیاز مردم در کوچکترین روستا در آفریقای جنوبی را تأمین میکند بلکه آنها را معتاد و محتاج خود مینماید.
صدا و سیما دو سه گام عقب تر از جامعه حرکت می کند
سوژه های انتخابی، فضاهای توصیف شده، تعاریف ارائه شده و تصاویر مطرح شده که در سریال های صدا و سیما به نمایش در آمده، با فضاها و دغدغه های مردم در جامعه فاصله بسیار دارد. به این معنی که از سوژه های انتخاب شده که زمینه فیلم را تعیین میکند و یا از تعاریف ارائه شده مثلا برای روابط همسران، خانواده ها و ... و یا فضاهای توصیف شده از جمله وقایع و اتفاقاتی که شخصیت های داستان درگیر آن می شوند، برآورد میشود که رسانه عقبتر از مردم حرکت کرده و سازنده سریال از دغدغه ها و مسائل مردم ناآگاه یا بدان بی توجه هستند.
به فرض مثال در سریال های ایرانی تصاویر ارائه شده از روابط دو همسر از دو حال خارج نیست:
الف) زن موجودی معترض، پر سر و صدا و بی منطق و مرد موجودی بله قربان گو و بی عرضه
ب) زن موجودی حمایت گر، نازکش و دلداری دهنده و مرد موجودی مقتدر و در عین حال محتاج محبت های بی دریغ.
سریال ها از جنبه وحدت محتوایی ناقض هم هستند
صدا و سیما در تولیداتی که مخاطب آن را خانواده ها تشکیل می دهند حتی نتوانسته است یک استراتژی راهبردی برای تعیین یک خط مشی کلی تعیین کند که تصویرهای ارائه شده از مرد، زن و فرزند دارای یک انسجام کلی و هدفمندی در ارائه تصویر باشد. به عنوان نمونه تصویر ارائه شده از تمامی زنان در سریال های ایرانی دارای حجاب است و روابط خانوادگی و دوستی آنان در چارچوب شرع تعریف شده است اما از جنبه اجتماعی و ساختار فرهنگی تولیدات صدا و سیما دچار نوعی سردرگمی و ابهام ساختاری است. این سخن بدین معنا نیست که سریال ها از به تصویر کشیدن زن سالاری یا فرزند سالاری خودداری کنند اما باید از این توانایی برخوردار باشند که یک جریان منسجم و هدفدار سریال ها را از جنبه وحدت محتوایی کنترل کند.
همه اینها در حالی است که هنوز رسانه نتوانسته نمونه ای منطقی، به روز و کارآمد از روابط همسران را در سریال های خود عرضه کند.
در حقیقت عملکرد صداوسیما به این نحو است که منتظر میماند تا درصد زیادی از زنان و خانواده های جامعه ما درگیر کار در بیرون از منزل شده تا توان و تمرکز بعدی را در جهت مذمت و کوبیدن این امر فعال کند، بدون اینکه زن کارمند و معضلات آن را با نگاهی منصفانه بپذیریم و در راستای سازگاری بیشتر او با شرایط جدید با آموزش بیشتر به او کمک کنیم و از جهت دیگر تلاش کنیم روند این امر را از حالت رشد خارج کرده و به جهت مد نظر هدایت کنیم.
در حقیقت میتوان ادعا کرد فاصله زیاد عوامل تهیه سریال از فضاها و دغدغه های جامعه نه تنها سبب شده که سریال ها از نیازمندی ها و فضاهای جامعه فاصله بگیرد بلکه عوامل تهیه فیلم را به دامان کلیشه کشانده و مخاطب هوشمند خود را هر روز بیشتر از دیروز از دست میدهد.
گريه هاي مادرانه توي ژانر خانوادگي
و مهربون بازي هاشون
واقعا لج آدم رو در مي آره
اگه ما خود واقعيمون را نتونيم توي تلويزيون ببينيم ترکش مي کنيم
اين نکته هرچند روشن بود اما ظزيف و خوب بود
هرچند آن چه به جايي نرسد فرياد است