به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، «زیباتر از زندگی» پس از فیلمهای «غروب شد بیا»، «شب بخیر فرمانده» و «پنالتی»، چهارمین فیلم سینمایی انسیه شاه حسینی در مقام کارگردان است.
فیلم، داستان زندگی شهید علمالهدی و رزمندگانی است که در عملیات نصر حضور داشتند؛ این عملیات توسط ارتش در اوایل جنگ در منطقه جنوب اهواز در دشت آزادگان انجام شد.
عملیات نصر در 15 دی ماه سال 1359 در منطقه غرب دشت آزادگان آغاز شد و در دقایق نخست آن، تمام خاکریزهای مقدم دشمن تسخیر گردید؛ با ادامه عملیات و محاصره دشمن، نزدیک به 2000 نفر از آنان به اسارت درآمدند؛ سیدحسین علمالهدی یکی از رزمندگان دلیر ایران است که بعد از مقاومتی سخت و جانانه در این عملیات به خیل عظیم شهیدان کشور پیوست و نام خود را در تاریخ کشور جاودانه کرد.
شهید علم الهدی؛ نام بزرگی که همواره با معصومیت، مظلومیت و ایثار در ذهن ما تداعی میشود
به مناسبت گفتن و نوشتن از این فیلم، چه زیباست لحظاتی را با خود این شهید سپری کنیم تا هم دستنوشته های لحظه های ناب سلوکش را بخوانیم و هم زندگیش را مرور:
من در سنگر هستم. در این خانه محقر. در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردى زمستان و گرماى خون، در این خانه ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین، کوچکى قبر و عظمت آسمان.
امشب پاس دارم؛ ساعت 1:39 چه شب باشکوهى! چه شب باشکوهى است! من به یاد انس على ابن ابیطالب با تاریکى شب و تنهایى او مىافتم. او با این آسمان پرستاره سخن مىگفت. سر در چاه نخلستان مىکرد و مىگریست. در همین تاریکى شب على برمىخاست و به نخلستان مىرفت. فاطمه وضو مىگرفت، پیامبر به سجده مىرفت و حسن و حسین به عبادت مىپرداختند.
این خانه کوچک است، این سنگر، این گودى در دل زمین، این گونىهاى بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست ... صداى پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانى منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیهتان باد. تنهایى عمیقترین لحظات زندگى یک انسان است.
خدایا این خانه کوچک را براى من مبارک گردان؛ در این چند روز با خاک انس گرفتهام، بوى خاک گرفتهام. حال مىفهمم که على ابن ابیطالب چگونه مىفرماید: سجدههاى نماز، حرکت اول خم شدن روى مهر، این معنا را مىدهد که خاک بودهایم، حرکت دوم این معنا را دارد که از خاک برخاستهایم و متولد شده ایم. حرکت سوم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمىگردیم و مرگ و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده مىشویم؛ یعنی حیات قیامت.
اما در این سنگر همیشه در کنار این خاکیم و خاک پناهگاهمان است. درون سنگر با خود سخن مىگویم. راستى چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگى کنم. باشد تا این دل پر هیجان و تپش را آرامش دهد و بعد با این براى خود توشه سازم و توشه را راهى سفرم گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم.
آیات جهاد را، شهادت، تقوا، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح و همه را پیدا کنم و سنگر، کلاس درسم باشد و میعادگاه ملاقتم با خدا شود، سنگرم محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دومم. از فردا حتماً بیشتر قرآن خواهم خواند.
در این خانه کوچک که انتخاب کردم، روزها، لحظات به گونهاى مىگذرد و شب ها به گونهاى دیگر، روزها در تنهایى با خود سخن مىگویم و با دوستانم، در جمع در لحظاتى که اسلحه را بر دوش دارم به فکر ذوالفقار مىافتم، به فکر دست ابوذر مىافتم و دست پر توان او ...
خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن شمشیرها نزدیک بگردان؛ گاهى این تصور غلط به ذهنم مىآید که در یک تکرار بسر مىبرم؛ یکنواختى و عادت را احساس مىکنم.
اما زندگى در این خانه کوچک که یک قلب پرتپش است، یک دل خاکى است در زمین خدا، در متن پاکى نمىتواند تکرارپذیر باشد؛ زیرا لحظاتى با خدا سخن مىگویم و ساعاتى را با شهدا و زمانى به خود مىاندیشم و زمانى به خمینى روح خدا و به فضاى پرغوغاى راهپیمایىها و زمانى لحظهاى هم. .. آرى ... تنهایى موهبتى است الهى و در تنهایى مىتوان به خدا رسید.
روزها به فکر سربازان صدر اسلام و حماسههاى آنها مىافتم؛ جنگ بدر، غزوه احد، غزوه خندق، خیبر، تبوک و غیره؛ آنها چگونه جهاد کردند و ما چگونه مىتوانیم به آنها نزدیک شویم؛ در این اندیشهام که قرآن درباره یاران پیامبر سخن مىگوید: مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلىَ الْکُفّارِ.
در سال 1337 در خانواده مجاهد بزرگ آیت الله سید مرتضی علمالهدی دیده به جهان گشود؛ از شش سالگی به فراگیری قرآن پرداخت. وی بسیار اهل مطالعه بود. در دبیرستان با تشکیل انجمن اسلامی و سخنرانی، فعالیت های خود را آغاز نمود. در سال 1356 در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل خود را ادامه داد. در دوران دانشجویی علاوه بر تحصیل، در رشته تاریخ دانشگاه مشهد، به تدریس نهجالبلاغه، عقاید و تاریخ اسلام میپرداخت. وی از مبارزان دوران ستمشاهی بود و در شهرهای مشهد، کرمان و اهواز فعالیت سیاسی انجام میداد؛ در سنین 14 تا 21 سالگی چند بار توسط رژیم ستمشاهی، زندانی و شکنجه شد.
از جمله اقدامات او در زمان طاغوت تشکیل سازمان موحدین بود، این سازمان با هدف مبارزه مسلحانه برای سست کردن بنیان های رژیم منفور پهلوی، به دور از تئوری های گروه ها و سازمان هایی که مبنای علمی آنها از تئوری های مارکسیستی نشات میگرفت، برنامههای خود را در جهت تحقق فرامین حضرت امام (ره) تنظیم نمود و حرکتی نو را از اواخر سال 1356 شروع کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود و قبل از شروع جنگ، وقت خویش را صرف امور فرهنگی میکرد.
از اوایل جنگ در اهواز مستقر بود و سازماندهی بسیجیان اعزامی از سراسر کشور به جبهههای نبرد را به عهده داشت؛ پس از گذشت دو ماه از جنگ، نقطه حساس مرزی یعنی هویزه را برای خود انتخاب کرد و برای تشکیل سپاه پاسداران و سازماندهی عشایر عازم این منطقه شد.
او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (16 دی ماه 1359) به دریای تانکهای دشمن که آنها را محاصره کرده بودند، حملهور شدند.
حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلولههای باقیمانده «آر. پی. جی» را به سوی دشمن شلیک نمود و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگتر شدن حلقه محاصره، چون مولایش امام حسین (ع) به شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
در فیلم «زیباتر از زندگی»، حامد کمیلی نقش شهید علم الهدی را ایفا می کند و محمود پاکنیت، مهوش صبرکن، قربان نجفی، سید جواد طاهری و حسین کلانتر سایر بازیگران فیلم هستند.
فیلمنامه را انسیه شاه حسینی نوشته و تهیه کننده آن سیدسعید سیدزاده است.
انسیه شاه حسینی پیش از این، ماه های متمادی را صرف تحقیقات این فیلم کرد؛ وی به مناطق جنوبی - که عملیات نصر در آن اتفاق افتاده بود - سفر نمود و با سرداران این عملیات گفت وگوهای زیادی را انجام داد.
امید آن که شاهد اثری درخور نام شهید بزرگوارمان حسین علم الهدی باشیم.