گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مریم کردستانی؛ صحبت از عشق است از دلدادگی/ صحبت از مردان مرد و سادگی، صحبت از پاکی، زلالی، راستی است/ صحبت از هجرت و درد کاستی است.
گفتن از صیاد بسیار سخت است، آخر مرغ خانگی را چه توان در وصف عقاب آسمان، مرغ دل خوش کرده است به زمین و دلبستگیهای زمین و عقاب آسمان را می شکافد و مدام اوج می گیرد، مرغ حتی نمیتواند درک کند پرواز در آسمان او را به خدایش نزدیکتر می کند و عقاب در عین قدرت رنگ خاک شده است هرچه بالاتر میرود، کوچک تر میشود.
آری تمام مخاطبان را به شهادت میگیرم که من ناتوانم از وصف مردانی که خداوند را آنقدر در دل خودجای می دهند که تنها راه آرام شدن را تنها در هجرت میبینند، آن هم نه رفتنی ساده و بی صدا، در خون خود می جوشند و می روند.
عشق بازی می کنند و می روند
تنازی می کنند و می روند
رب خود را در مناجات سحر
بین که راضی میکنند و میروند
علی صیاد شیرازی مردی که در راه رضای خداوند تمام وجودش را هزینه کرد و در پایان جانش را در راه ادای دین به اسلام هدیه کرد، انسانی که در طول خدمتش بارها در شرایطی قرارش میدادند که مجبور شود برای دفاع از خودش خلوص اعمالش را زیر سوال ببرد؛ اما او همیشه تحمل می کرد و تحمل.
دوران دفاع مقدس، کردستان و آزاد سازی سردشت، ضد انقلاب او را خوب به خاطر دارد، پس از جنگ آنجا که جانشین ستاد شد و هیئت معارف که نام او را یدک می کشد، صیاد دل بسیاری را صید کرد و تا آنجا پیش رفت که خودش نیز صید خداوند بزرگ شد تا همه بدانند همه آنهایی که برای او همیشه میگفتند آن چه را نباید بگویند، همه کسانی که رفتار خالصانه او را به حساب دنیا خواهیاش میگذاشتند، همه بدانند او را پروردگارش برای خود قربانی کرد و این یعنی رستگاری ابدی.
کوه و کردستان به یادت ماندهاند
جنگل و بستان برایت خواندهاند
خاک خونین جنوب کشورم
یاد تو در قلب خود نشاندهاند
آه صیاد مرد شبهای غریب
می زدی بر دشمنان حق نهیب
رهبرم بر تو نگاهی خاص داشت
کارهایت جملگی اخلاص داشت
ما که جا ماندیم دعایی کن رفیق
مس نمانیم چون تو ما گردیم عقیق
یاد آن گلدان بخیر که در سال آخر ماندنت به همسرت هدیه دادی و زمزمه رفتنت را به او یاد آور شدی، یاد آن لبخند و محبتت که به همه هدیه می دادی، یاد ژشت و مهربانیهایت، یاد بی خوابیها و صبوریهایت، تو را در خستگی کار و همت و تلاش و سادگی و دلدادگی می توان خلاصه کرد. چه زیبا بود حضور امامت بر سر تابوت پاکت، اوج عشق بود و دلدادگی و فقط خدا می داند چه بین تو و امیرت گذشته است.
و اکنون مدتی است که همراه همیشگیات، همسنگر و همنشین تمام دوران تنهایی ات همسر مهربانت در بستر بیماری است می دانم خوب می دانی و در کنارش هستی امید داریم هر چه زودتر سلامتی را در وجود ایشان ببینیم.
در این دنیای درد و رنج و اندوه
شکست از آن دلهای فراری است
همان دلها که بر رسم زمانه
به سوی کسب لذتها جاری است
کسانی که گذاشتند و گذشتند
به پای سختی دوران نشستند
کسانی که به جای کسب لذت
کمر بر حفظ عهد خویش بستند
خدا داند و ما هرگز ندانیم
کجا بودند کجا رفتند و هستند
دلا بر ماتم این دل بسوزم
که باید چشم بر این عمر بدوزم
یکی صیاد دلهای اسیر است
یکی در صید شیطان شیر است
یکی در قلب خود سودا نمونده
یکی دنیا در دل جا نموده
چه گویم مثل صیاد در دلم نیست
به غیر از حس فریاد در دلم نیست
بزن فریاد از این دنیای فانی
که بیش از حق خود در آن نمانی
بدان هاجر که باید هجر نمایی
و اسماعیل خود را ذبح نمایی
21 فروردین 87 صبحی که هیچ گاه صدای فریادگلوله را در دل خود فراموش نخواهد کرد، گلولهای که سپهبد علی صیاد شیرازی را برای همیشه جاودانه کرد و حسرتش را در دل ما نیز. به امید زنده ماندن یاد شهدا در دل ما.