به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، سعدالله زارعی در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
تخریب حرم و سپس دزدیدن بدن مطهر حضرت «حجر بن عدی» و انتقال به نقطهای نامعلوم موجی از نگرانی و خشم را در میان مسلمانان و غیرمسلمانان پدید آورده است. هتک حریم صحابه رسول خدا-ص- به غیر از آن که هتک مقدسات است، امنیت جانی، روحی و روانی را از مسلمانان سلب میکند. از این رو شاهد واکنش فراوانی در سطح جهان اسلام بودیم.
حجر بن عدی کندی به تصریح کتب تراجم و رجال از جمله «طبقات ابن سعد»، «اسد الغابه»، «اصابه»، «استیعاب»، «مستدرک حاکم»، «تاریخ ابن کثیر» و «تاریخ الاسلام ذهبی» صحابی بزرگ پیامبر-ص- و از یاران برجسته و بصیر امیرالمومنین و امام مجتبی- سلامالله علیهما- بود و در جریان جنگ با خوارج نهروان، فرماندهی سپاه امیرالمومنین(ع) را در دست داشت. در زمانی که «ابوموسی اشعری» حاکم کوفه اجازه پیوستن مردم به سپاه امیرالمومنین(ع) را نمیداد و درباره این جنگ شبهه میکرد، حجربن عدی بپاخاست و با منطق قوی قرق ابوموسی را شکست و جمعیت زیادی را به حمایت از امام گسیل کرد.
حجر از شخصیتهای بانفوذ کوفه بود به گونهای که وقتی در مسجد به جانشین «زیادبن ابیه» (یعنی عمرو بن حریث) به سختی اعتراض کرد، ابن حریث به زیاد نوشت «اگر به کوفه نیاز داری شتاب کن». زیاد بیدرنگ به کوفه آمد و پس از وادارکردن 70 نفر به شهادت دادن علیه حجر، او و یارانش را نزد معاویه فرستاد و او دستور داد آنان را به «مرج عذرا» - در اطراف دمشق امروزی- ببرند و به قتل برسانند. نقل شده است که حجربن عدی از قاتلش خواست، پیش از شهادت دو رکعت نماز بخواند. او نمازش را طول داد. پرسیدند از ترس مرگ بود پاسخ داد «هرگز وضو نگرفتهام مگر آنکه با آن نماز به جای آوردهام و هرگز نمازی بدین سبکی و شتاب نخواندهام و اگر هم بترسم بعید نیست زیرا شمشیری آخته و کفنی آماده و گوری کنده شده در برابر خود دیدهام.»
با مرور سرگذشت و مطالبی که از حجر بن عدی در صفحات تاریخ ثبت شده میتوان فهمید که او مجاهدی بصیر، مومنی نستوه، عالمی فعال، امام شناسی ثابت قدم، عابدی عارف، دشمن شناسی تیزبین و زاهدی خالص بوده است. با این وصف او یک صحابی در ردیف سایر صحابه هم نبوده بلکه جزو برجستهترین آنان بوده و مصداق برجسته «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» (احزاب آیه 23) بوده است. چنین شخصیت سترگی برای همیشه تاریخ و برای همه مردمان«اسوه حسنه» است و هر عقل سلیمی حکم میکند که هر چه نشانهای از چنین شخصیتی است باید حفظ شود تا راه او که مردمان را به خداوند متصل میکند، استمرار یابد.
حمله وهابیهای تکفیری به چنین بارگاه و بقعهای در واقع حمله به فضایل و اصول اسلام عزیز است چرا که حجر و امثال او این همه را در پرتو همین دین کسب کرده که وهابیها یکی از این خصوصیات را هم ندارند. وقتی بن باز ملعون مفتی وهابی میگوید ارزش عصای من از بارگاه پیامبر بیشتر است و من هرگز به زیارت قبر پیامبر نمیآیم در واقع نشان میدهد که آنان با حمله به بارگاه منور حجر در واقع به پیامبری که حجر را آنگونه پروریده که سکوت در برابر جنایات آل ابیسفیان را روا نمیدانند، حمله کردهاند و اگر اجازه مییافتند همین معامله را با قبر و بدن منور رسولخدا-ص- میکردند.
جالب این است که اهانتکنندگان به دردانههای پیامبر(ص)، مضاجع امثال حجر و حتی مضجع پیامبر را نمادهای شرک به حساب میآورند و هتک و هدم آنان را در دستور قرار دادهاند ولی اگر یک نفر به یک مفتی وهابی کمترین خطابی داشته باشد، او را مصداق یاغی و خارجی به حساب آورده و ریختن خون او را واجب میدانند. یکی از وهابیون سوری- ابن دمشقی- گفته است ما باید از شام شروع کنیم و به عراق برویم و تمامی نمادها را تخریب کنیم. همینها پیش از این حرم امامان هادی و عسکری (علیهماالسلام) در سامره را تخریب کردند در حالی که این حرمها و حرم حجر از بارزترین مصادیق آیه 36 سوره نور است که میفرماید: «فی بیوت اذنالله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال»- آن نور هدایت در خانههایی است که خدا رخصت داده که ارجمندش دارند و نام خدا در آنها یاد شود. در آن خانهها هر بامداد و شامگاه خدا را نیایش میکنند- بر این اساس میتوان گفت وهابیها با هتک مضاجع شریف در واقع به جنگ با خدا و نفی ذکر او میروند.
اما در مورد حمله به بارگاه ملکوتی حجر و ربودن پیکر او نکته دیگری هم برملا شد. حجر هنوز زنده است و در برابر آل ابوسفیان و آل زیاد و آل مروان زمانه مقاومت میکند و برخلاف زمانه او که کالای امثال میثم و حجر بازاری نداشت امروز این کالا سکه رایج است. حجر یک عبد زاهد مجاهد بصیر ولیشناسی بود که زرق و برق کاخهای سبز و سرخ شام او را جبون و یا مفتون نساخت و تا پای جان به افشای آنان ادامه داد.
با همین تصویر امروز به جبهه مشترک «قارونهای شهوتران» عرب و «گلادیاتورهای خونریز» نگاه کنید. پادزهر آنان مقاومت امثال حجر است و این همان است که امروز از ایران تا عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین، بحرین، کشمیر و... عرصه را بر قارونها و گلادیاتورها تنگ کرده است. آنان که از پس حجر زمانه برنمیآیند سراغ نسخه صدر اسلام میروند و عقدهگشایی مینمایند. مگر نه این است که در هفتههای اخیر صدها نفر از این گلادیاتورهای اجیر شده قارونهای شهوتران در مصاف با ملت و ارتش سوریه به هلاکت رسیدند؟
از یک منظر دیگر حمله به مرقد و بدن مطهر حجربن عدی یک نقشه حساب شده آمریکایی- اسرائیلی است. یکی از مراکز تخصصی آمریکا که به وزارت امور خارجه این کشور تعلق دارد دو سال پیش در تحلیلی نوشته بود: «با جنگ مذهبی ما میتوانیم جان نیروهای خود را حفظ کنیم و ضربات سختی را به حریف وارد کنیم بدون آنکه متحمل هزینههایی شبیه هزینههای جنگ افغانستان و عراق بشویم.» از نظر سرویسهای اطلاعاتی، حمله به مرقد بزرگان شیعه، شیعیان و علویان سوریه را بر علیه اهل سنت وارد میدان میکند و متقابلا سنیان را به جنگ با شیعیان ترغیب میکند. مدتهاست که سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، فرانسه، ترکیه، عربستان، قطر و رژیم صهیونیستی به این جمعبندی رسیدهاند که با اقدامات یک طرفه تروریستی و در شرایطی که فقط ارتش سوریه در برابر تروریستها قرار دارد، نمیتوان امیدی به سقوط بشار اسد داشت. چرا که از یک سو چنین جنگی مشروعیت اخلاقی و سیاسی ندارد: چرا که بدست گرفتن اسلحه و مقابله مسلحانه با ارتش قانونی یک کشور در هیچ کجا مشروع نیست اما اگر درگیری دو طرف مردمی داشته باشد، دشمن بیرونی بدون تحمل تلفات سنگین و هزینههای کلان، اهداف خود را دنبال میکند.
از منظر طراحان حمله به مرقد و بدن مطهر حجر بن عدی که به انواع امکانات و پوششهای اطلاعاتی- امنیتی مجهز بودهاند، این حمله صبر شیعیان را به پایان رسانده و آنان را ناشکیبانه وارد میدان مینماید. و حال آنکه واکنش به این جنایت متقابلا سبب فعال شدن تندروهای سنی علیه شیعیان و علویان میشود و این به جنگی با نتیجه معلوم میانجامد. نگاهی به تصاویر مربوط به نبش قبر و پراکنده کردن منظم قطعات ضریح مطهر حجر به خوبی نشان میدهد که این عملیات از جنس عملیاتهای مرسوم تروریستی نبوده و گویا مجریان از فرصت و امکانات فراوانی برخوردار بودهاند که قبر تخریب نشده و قطعات ضریح آسیب ندیدهاند و حال آنکه اگر به اقدامات مشابه آنان در عراق نگاه بیاندازیم میبینیم که عناصر وهابی با استفاده از مواد منفجره سراغ ضرایح و مضاجع رفتهاند. اقدام 7 سال پیش آنان علیه حرم عسکریین(ع) در سامرا از جمله اینگونه اقدامات بوده است. این به آن معناست که دستهای زیادی درهم تنیده شدهاند تا این اتفاق در مورد حرم حجربن عدی بیفتد.
در این میان واکنش شیعیان و سنیها خیلی حساب شده، انقلابی و در عین حال دلسوزانه بود. از یک طرف علمای سنی سوریه، عراق و مصر در محکوم کردن این اقدام پیشقدم بودند، ثانیا شیعیان در ضمن واکنشهای خشمآلود خیابانی، برادران اهل سنت خود را مبری از چنین اهانتی دانسته و همدیگر را به آرامش دعوت کردند. آنچه در پس رخداد دردناک 12اردیبهشت حومه دمشق میتوان گفت این است که حجر یک بار دیگر قیام کرد، یک بار دیگر به خون غلتید و باردیگر در قطعهای از «مرج عذرا» به ودیعت گذاشته شد.