به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ پس از اینکه انتشارات رودکی کتاب کوچه نقاش ها را به فایل صوتی برای استفاده نابینایان تبدیل و منتشرکرد، این کتاب صوتی مورد استقبال نابینان قرار گرفت.
جمعی از کانون نابینایان فرهنگسرای بهمن که کتاب «کوچه نقاش ها» را خوانده بودند مهمان روای این کتاب ابوالفضل کاظمی در مجتمع فرهنگی 13 آبان (لانه جاسوسی سابق) بودند که به گفته همین افراد خاطراتی که در این کتاب نقل شده، جذاب و گیرا و دوست داشتنی هست؛ اما خیلی جاها خاطرات به طوری خاتمه پیدا کرده که ابهام ایجاد می کند؛ مثلا خاطراتی که در خصوص شهید مصطفی چمران و موتور سواران بیان شده به طور ابهام آمیز ادامه خاطرات حذف شده است .
ابوالفضل کاظمی، راوی کتاب در ابتدا برای پاسخ به سوالات نابینایان حرف های خود را اینگونه آغاز کرد: کاش انتشارات رودکی وقتی می خواست این کار را انجام دهد با من و حوزه هنری هماهنگ می کرد که ما بتوانیم متن روانتری در اختیار آنها قرار دهیم که این عزیزان بتوانند استفاده بهتری از این کتاب و خاطرات داشته باشند.
روای کتاب کوچه نقاش ها درباره حذف برخی خاطرات گفت: اتفاقا وقتی که خدمت مقام معظم رهبری رسیدم ایشان هم به من گفت من دوبار این کتاب را خوانده ام و کسی که با دقت بخواند می فهمد که بخشی از کتاب حذف شده که من در جواب گفتم که راحت بگویید که سانسور شده که ایشان در جواب من گفت، سانسور که نه حتما چاپخانه در موقع چاپ اشتباه کرده و بخش هایی از آن را چاپ نکرده است.
کاظمی پس از پاسخ به سوالات خاطرات خود از دوران حضور در جبهه را اینگونه شروع کرد که خیلی از بچه های جنگ هستند که بیشتر از ما برای دفاع از کشور زحمت کشیده اند اما هیچ کس آنها رانمی شناسد، برای مثال پیک شهید چمران که بیش از نیمی از بدنش در جنگ جانباز شده است الان مشغول کار دریک تعمیرگاه کوچکی است که پنچری ماشین می گیرد و روزی حلال به دست می آورد و هیچ کس هم او را نمی شناسد.این آدم ها از مصاحبه فرار میکنند که نکند کسی از زخمهای آنها مطلع شود و ثواب آنها تبدیل به ریا شود.
در این کتاب خاطرات زیادی حذف شده است که من نمی تونم در مورد آنها زیاد صحبت کنم و فکر می کنم به مصلحت نباشد و نیازی نیست که گفته شود.
من معتقدم اگر کار برای خدا باشد خدا کمک می کند و هرکاری که کلکی در آن باشد نتیجه ندارد.
در این کتاب خاطرات من در مورد احمد متوسلیان حدود 44صفحه آن حذف شده است و دلیل آن رانمی توانم بگویم.
از وقتی با حاج احمد متوسلیان به لبنان رفتیم حاج احمد دائم می گفت بچه ها یه روزی همه ما رو رو دست می برند که بچه ها می گفتند حاج احمد این حرفها رو نزن ، روز آخر حاج احمد اومد گفت جمع کنیم بریم ایران بچه ها گفتند چرا؟ گفت ما باید اول بریم کشور تکلیف خودمان را با جنگ با عراق مشخص کنیم بعدا بیایم اینجا .
ما با دوتا ماشین راه افتادیم که در مسیر ماشینی که حاج احمد، اخوان و موسوی بودند شناسایی شدند و آنها را بین راه ربودند.
بچه های جنگ معتقدند که آقای سرهنگی، مرتضی آوینی ثانی هست، سرهنگی یک کتاب در مورد قصه های موتورسواران نوشته که به صورت رمان است و به زودی چاپ می شود.
شهید چمران باهمه تیپ آدمی قاتی بود، حاتمی کیا داره، فیلم «چ مثل چمران» را می سازد اما به نظر من تاریخ را دارد تحریف می کند چون کسانی را دارد به تصویر می کشد که اصلا در پاوه نبودند.
مسائل سیاسی برخی از بچه های جنگ را تغییر داده برای مثال فتح لانه شناسایی آن توسط شهید محسن وزوایی صورت گرفت اما خیلی ها برای اینکه بخواهند جای پاهاشونو محکم کنند فتح لانه را به نام خودشان می زنند.
خلاصه اینکه خیلی از جانبازها دارند با جانبازی کاسبی و تجارت می کنند اما خیلی ها هم هستند که پاش ایستاده اند و از کشور و رهبر دفاع می کنند.