به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، مهمترین محور سخنان غلامعلی حداد عادل در شبکه سه سیما به شرح ذیل است:
* بدگویی رئیس دو قوه به یکدیگر، در حالی که از رادیو هم پخش میشود، در شان ملت ایران نیست.
* خویشتنداری و دعواها را به کوچه و بازار نکشاندن، خرد حکومت کردن است. در اداره کشور بیش از هرچیز باید تابع عقل باشیم و خردورزی کنیم. از هر کاری که عقل پسند نباشد باید پرهیز کرد.
* قانون مرز قوا را معین کرده است. روسای دو قوه با هم بنشینند و برای اختلافات خود راه حلی پیدا کنند. کمیسیون ها و کارگروه های مشترکی بین دو قوه مجریه و مقننه تشکیل شود. این جلسات مجلس میتواند پشتی هم داشته باشد و قبل از اینکه موضوع به صحن بیاید، یک تفاهم هایی قبل از این مرحله هم می شود. قبل از سرشاخ شدن در مجلس میتوانند دیدگاه های هم را بفهمند و دولت و مجلس کارهایشان به هم نزدیک شود تا آنجا که کار به مردم می کشد جلوه ای از دوستی و تفاهم باشد.
* هیچ مقامی در نظام جمهوری اسلامی مصونیت مطلق ندارد. حتی رهبری در برابر خبرگان پاسخگوست. یکبار هم رئیس جمهور را مجلس استیضاح و برکنار کرد.(بنی صدر). رئیس جمهور مقام محترمی است البته این یک تعارف نیست بلکه حقوقی است، لذا باید حرمت رئیس جمهور حفظ شود. حرمت رؤسای قوا هم باید حفظ شود و دیگران هم در سطح خودشان محترم شمرده شوند.
* هرکه مقامش بالاتر است باید صبر و حوصلهاش بیشتر باشد. باید شرح صدر داشته باشد. یعنی پرحوصله باشد. مانند دریا باشد. ابزار مدیریت شرح صدر است. شرح صدر یعنی تحمل شنیدن صدای منتقدان را داشته باشد. نباید زیاد به انگیزه منتقد کاری داشته باشیم، ممکن است انگیزه اش بد باشد و خیرخواه نباشد اما در حرفش، حرف درستی هم باشد. باید آن را گرفته و عیب خود را برطرف کنیم. انتقاد برای اداره کشور لازم است چون همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزادند. این سخن از بزرگمهر حکیم است. رئیس جمهور باید بداند که همه چیز را نمیداند.
انتقاد لازم است منتهی انتقاد یک اخلاقی دارد. باید آموزشی در کشورمان باب کنیم تحت عنوان اخلاق انتقاد. آنکه انتقاد میکنند باید اخلاق را رعایت کند و آنکه می شنود هم باید رعایت کند اخلاق را. تبادل انتقاد بین منتقد و مسئولان اخلاقی دارد که باید در جامعه ما نهادینه شود.
* بنگاه های زودبازده از طرح های آقای احمدی نژاد در دور اول ریاستجمهوری ایشان بود. چون مشکل اشتغال وجود داشت، جوان ها انتظار داشتند که رئیس جمهور جدید هدیهای به آنها بدهد و کاری بکند. آقای احمدی نژاد یک وام معینی که آنموقع فکر میکنم 10 میلیون بود اختصاص داد برای اینکه جوانها بتوانند به کارهای سریع الوصول و سریع الحصول بپردازند. اصل فکر بد نبود. منتهی بعد هیچ گزارش دقیقی از این کار منتشر نشد. یا لااقل من ندیدم و هیچ وقت هم این موضوع به صورت کارشناسانه در مجلس یا جای دیگری ندیدم و نشنیدم که مورد بحث قرار بگیرد.
همان موقع من رئیس مجلس بودم و تلقی ما این بود که این قرص مسکنی است که البته همیشه هم بد نیست. قبل از معالجه اساسی میتوان از مسکن استفاده کرد ولی ارزیابی خاصی از این کار صورت نگرفت.
معلوم نشد که همه بودجه ای که به نام بنگاه های زودبازده تخصیص داده شده بود صرف جوان ها شد یا برخی را به جاهای دیگر دادند؟ برخی مواقع شنیدم که غیر از این عمل شد.
دیگر اینکه شرایطی باید گذاشته شود برای اینکه به جوانان پول بدهند و الا هرکه بگوید پول، بگویند بفرما، معلوم نیست چه از داخلش دربیاید.
برای کار اقتصادی سرمایه یک رکن است، رکن دیگر که اهمیتش کمتر نیست، مدیریت است. اگر سه جوان که الفبای مدیریت اقتصادی را نمیدانند و توان و تجربه ندارند، به آنها پولی داده شود ممکن است انسانهای خوبی هم باشند ولی در اثر سوءمدیریت پول را حرام کرده و فردا دست خالی و بدهکار بمانند.
من این حرف را هم درباره بنگاه های زودبازده و هم در سهام عدالت و هم در تعاونی ها قبول دارم. صرف پول دادن به این و آن، آنها را مستغنی نمیکند. باید به آنها گفته شود که چطور این پول را مدیریت کنیم.
* سالهاست مساله سودبانکی مطرح است. برخی میگویند اگر سود بالا باشد یک عده پول را میگذارند در بانک و در خانه می نشینند و کار نمیکنند. برخی هم میگویند بهره بانکی نباید بالا باشد. د
ر مقابل هم اقتصاددانانی هستند که نظر دیگری دارند. میگویند وقتی تورم زیاد است نمیتوانید بگویید با سود بانکی پایین، پولت را در بانک بگذاری. عده ای میگویند سود بانکی را به اندازه تورم قرار دهید و اگر تورم بالا رفت، سودبانکی را بالا ببرید. شاید این دستورالعمل به این صورت قطعی خیلی درست نباشد. به نظر من باید هر دو جنبه مورد نظر باشد. یعنی نباید فاصله بین سودبانکی و تورم خیلی زیاد باشد و از طرف دیگر نمیشود هرچه تورم بالا رفت سودبانکی را هم بالا ببریم. باید با نظر کارشناسان اقتصادی یک نقطه بهینه انتخاب کرد برای بهره بانکی.
باید نظام بانکی اصلاح شود تا بانکها تبدیل به بنگاه اقتصادی نشوند.
* درباره استفاده از افراد غیرهمفکر در کابینه بستگی دارد که اختلاف نظر چقدر باشد. بالاخره در کابینه باید یک انسجامی باشد. بین دیدگاههای رئیس جمهور و وزار باید همسویی باشد. اگر رئیس جمهور یک فکر و رئیس بانک مرکزی یک فکر و وزیر اقتصاد یک فکر داشته باشد که نمی شود. دولت مانند یک گروه موسیقی است. در این گروه همه باید در یک دستگاه اجرا کنند.
نمیشود هر کسی ساز خود را بزنند ولی اگر وقتی بنده با یکی از وزرای خودم در موردی اختلاف سلیقه داشته باشم، این را نباید وارد محیط کار کنم. بنده در جاهایی که بودم این را تجربه کردم. انسانهایی بودند که کارمند زیردستم بودند و از من خوششان نمی آمده اما کارشان را خوب انجام میدادند. من هرگز به ذهنم خطور نکرد که اینها را بیرون کنم. گفتم تا وقتی که کارش را درست انجام بدهد باید سرکارش باشد. من کی هستم؟ مهم مملکت است.
اگر رئیس جمهور شوم به ثبات مدیریت اهمیت می دهم. یکی از انتقاداتم به دولت فعلی مشکل بی ثباتی مدیریت است. بنده میگویم سه ماه مانده به پایان عمر دولت، عزل یک وزیر چه فایدهای دارد آنهم وزیری که خیانت و جنایتی نکرده است. گیرم درباره یک موضوعی با رئیس جمهور اختلاف نظر دارد اما تا آن رئیس جمهور بیاید کارها را درست شروع کند، همان سه چهارماه طول کشیده و کلی هم آهنگ فعالیت ها کند شده و بی ثباتی به همه جا سرایت میکند.
در موسساتی که جاهای مختلف دنیا دیدم، مثلا «پیاژه» روانشناس سوئیسی 30 سال رئیس دفتر بین المللی تعلیم و تربیت بوده است. من خودم هر جا می روم بنا می گذارم تا وقتی میتوانم آنجا بمانم تا کاری انجام شود. من در آموزش و پرورش 13 سال کار میکردم.18 سال است مدیریت دایرة المعارف اسلامی هستم. در فرهنگستان ادب 15 سال است مدیرم. از این شاخه به آن شاخه پریدن یا پریدن خوب نیست مگر اینکه دلیل قاطعی وجود داشته باشد. البته در برخی سمتها خیلی طولانی ماندن هم خوب نیست.
* جوان علاقمند به الگوست. همه جای دنیا جوانی یعنی دنبال الگو رفتن. خود ما هم در جوانی اینطور بودیم. با این نباید مخالفت کرد اما باید مدیریت کنیم که غربی ها الگوی جوانان ما نشوند. جوانها مثلا وقتی از کسی که گل خوبی می زند یا هنرپیشه خوبی است یا آواز خوبی میخواند، او را الگوی همه جانبه قرار میدهند. فکر میکنند مثلا اگر کسی آواز خوبی خواند راجع به هرچه اظهارنظر کند باید آن را قبول کنند.
باید به جوانان بگوییم که اینها را از هم تفکیک کنند. همچنین باید الگوهای بومی خودمان را داشته باشیم. دکتر مصطفی چمران چرا عکسش را جوانها روی پیراهن خودشان نمیاندازند و پیراهنی شما ندیدید یا کم دیدید که جوانی پیراهنی با عکس چمران بپوشد.
چمران چه کم دارد برای الگو شدن؟ دانشمند بود مومن بود پاک و باهوش و بااستعداد و هنرمند و انقلابی و مبارز و جنگنده و چریک و وزیر و نماینده امام بود و برای دفاع از میهن خود جنگید و در نهایت شهید شد. آیا چمران از چگوارا کمتر است؟ چرا همیشه میخواهیم از جاهای دوردست برای خودمان الگو پیدا کنیم؟ اینکه کنار دست ماست و از آن ماست.
چرا به الگوهای خودمان افتخار نکنیم؟ مدیران جامعه باید با هوشمندی الگوهای حقیقی بافضیلت را معرفی کنند و جوانان توجه یابند.
چرا شهدای هسته ای الگو نشوند؟ یک معنای شهید در قرآن اصلاً الگو است. البته قهرمانان هم اگر با اخلاق و با شخصیت باشند میتوانند در حوزه خودشان الگو شوند. همینطور هنرمندان. البته باید حساب شده و هدایت شده باشد.
* کشورهایی که در کنار هم روی کره زمین هستند نمی توانند از هم جدا باشند. اتفاقی که در کشور همسایه می افتد روی کشور ما تاثیر دارد. اگر خانه همسایه ای آتش بگیرد، دودش در چشم شما می رود لااقل. ما نمیتوانیم نسبت به اتفاقات منطقه و بخصوص کشورهای همسایه بی اعتنا باشیم. باید فعال باشیم و مدیریت کنیم و کمک کنیم و به معنای درستش، مدیریت کنیم. مخصوصا که خیلی وقایع سرنخ خارجی دارد. الان کشورهای مظلوم آلت دست و اسباببازی سلطهگران هستند.
برای آنها مهم نیست در عرض 2 ساعت 21 انفجار در بغداد ایجاد کرده و صدها مردم بیگناه را بکشند و صدها نفر دیگر را مجروح کنند که بخشی از آنها تا آخر عمر معلول میشود. در پاکستان، عراق، سوریه و ... این وضعیت است.
* باید تلاش کنیم، کمک کنیم به اینکه گرفتاری ها در خود این کشورها حل شود و عبرت بگیریم و بدانیم اگر وحدت را حفظ نکرده و هوشمندی و عزت و اقتدار نداشته باشیم در برابر بیگانه همان وضعی که در جاهای دیگر هست در کشور ما هم به وحود می آید. فکر نکنیم این کار امروز با سوریه فقط با سوریه است. هرجا دستشان برسد با مردم و حکومت ها همین کار را میکنند. قدر ثبات و امنیت در کشورمان را بدانیم و تلاش کنیم آن را در کشورهای توسعه گسترش دهیم. نه اینکه ناامنی آنها به کشور ما بیاید. باید الگویی از وحدت ملی به کشورهای همسایه ارائه کنیم.
قومیت ها و مذاهب در کشور ما مشکلی ندارند و در کنار هم کار میکنند و اختلافی ندارند. باید تلاش کنیم وحدت ما برای جهان اسلام تبدیل به الگو شود.
* ازدواج بحث بسیار مهمی است که هم جنبه اجتماعی دارد و هم فرهنگی و هم ابعاد فرهنگی و اقتصادی دارد. اگر قبول کنیم تفکر اجتماعی اسلام خانواده بنیاد است همه تلاش ما باید تشکیل خانواده باشد. من بدون تعارف می گویم که خیلی غصه جوانان را می خورم. می فهمم که جوانانی که ازدواج نکردند چقدر غصه می خورند. فرق است میان آنانکه یارش در بر با آنکه دو چشم انتظارش بر در.
دختران و پسرانی که میخواهند ازدواج کنند ولی نمیتوانند حدس میزنم که در درونشان چه می گذرد. ما نباید کاری کنیم که دغدغه ازدواج کم شود. قول میدهم اگر رئیس جمهور شوم نهضت ازدواج آسان ایجاد می کنم.
ازدواج الان در جامعه ما سخت شده و تشریفات زائد و سنتهای دست و پاگیر پیدا کرده که خیلیهایش بیخود و دورریختنی است. الان مثلا جوانی درس خوانده و کار کرده و شغلی دارد که ماهی 1 میلیون تومان مثلا درآمد دارد. غصه این مخارج و مراسم ازدواج، خانواده را می کشد و اینها را به چه گرفتاری هایی مبتلا می کند. روی چشم و هم چشمی و تشریفات آنقدر هزینه درست می کنند که سالها باید قسط بدهند.
در دانشگاه شیراز به دختران گفتم آیینه و شمعدان به چه درد شما می خورد؟ در خانه آینه فراوان است. قدیم آینه داشتن مشکل بود. چراغ هم چون نبود، لاله و شمعدانی میگذاشتند که خانه روشن شود. الان با یک اشاره 30 مهتابی روشن می شود، الان کی می رود پای شمعدان سر عقد بنشیند؟ ولی الان ببینید این آینه شمعدان چقدر هزینه دارد. و بعد هم تا آخر عمر نمیگذارند کجا بگذارند این آینه و شمعدان را. در قدیم طاقچه بود.
از این موارد بسیار بسیار زیاد است که مصیبت آفریده.
50 سال پیش که ما جوان و نوجوان بودیم، عروسی ها اینقدر تشریفات نداشت. در کارتهای عروسی می نوشتند به صرف شیرینی و شربت قرین امتنانمان فرمایید. من هر وقتی کارت عروسی برایمان فرستادند، کارتش را دور نینداختم. از 1345 که منم دعوت میکردند، دیدم کارت عروسی چیز خوشایندی است. شاید 2-3 هزار کارت دعوت عروسی دارم. کارت عروسی خودم را هم دارم. بعضی مسئولان و رجال فعلی، کارت دعوت عروسی شان را دارم.
مهمترین گرفتاری در ازدواج که مانع ازدواج است مسکن است. من طرح ازدواج بدون مسکن را دارم. جزئیاتی دارد که بعداً اعلام میکنم.
* هر آرزویی برای کشور دارید باید از آموزش و پرورش شروع کنید وگرنه هیچ نتیجهای ندارد. در آموزش و پرورش باید فکر کردن و نظم و کار دستهجمعی را بیاموزیم. رهبران سیاسی یکی از کشورها یک وقتی گفته بود در همه چیز صرفهجویی کنید جز در آموزش و پرورش. در همه چیز صرفهجویی کنید برای آموزش و پرورش.