به گزارش خبرنگار فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»، در ادامه شعری از مرحوم احمد عزیزی می آید:
جعد مشکینطرة عنبرگشا دارد حسین
حُسن یکتا را ببین زلف دو تا دارد حسین
شورش امکان اگر طرح محیط دهر ریخت
بر دو عالم سایة بال هما دارد حسین
نیست بیعشق حسینی ذرهای در ذات دهر
در حقیقت تکیه بر ارض و سما دارد حسین
میکند هر قطرهاش ایجاد گلزار شهید
دست همت بر سر شاه و گدا دارد حسین
ای طبیعت مردگان، غوغای محشر بر کنید
چون به خاک قربتش آب شفا دارد حسین
جنس مردان خدا را از شهادت باک نیست
در کف پای جنون رنگ حنا دارد حسین
خیمة هل من معین را لشکر امداد کو؟
تا قیامت برکف بانگ رسا دارد حسین
عالم از او غوطه در طوفان خون خواهد زدن
بحر اگر توفد به وسع دیده جا دارد حسین
سیر این وادی نما در خویشتن گر عارفی
خویشتن هم زانکه شوق کربلا دارد حسین
«احمد» از خُمخانة شاه شهیدان مست شد
بیدلان عشق را زیرا هوا دارد حسین