من شهید رسول را یکی از سربازان واقعی امام خمینی(ره) یافتم
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ با فروپاشی یوگسلاوی و استقلال بوسنی، صربها با حمله به شهر سارایوو و سایر شهر های مسلمان نشین بوسنی، در جنگی نابرابر 300 هزار غیرنظامی را کشتند. کشتار 8 هزار مسلمان در جولای 1995 که با حمایت نیروهای هلندی سازمان ملل در یک روز از حوادثی است که هیچگاه از ذهن تاریخ پاک نخواهد شد. در آن سالهای جنگ، جمهوری اسلامی ایران نیز به دستور رهبر انقلاب به کمک مردم بوسنی و هرزگوین رفت.
آری جهاد یک مفهوم فرامرزی و فراملی است و تنها در معرکه جدال بین اسلام و کفر، بین حق و باطل و بین خوبیها و پلشتیها معنا مییابد. جنگ ما نیز جنگی اعتقادی بود فراتر از آرمانهای ملی گرایانه و هر آنچه که رنگ و بوی مادی دارد.
و به فرموده حضرت امام خمینی(ره) جنگ ما، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم .67/4/29
امام خامنه ای نیز فرمودند: ما دلمان برای از دست دادن این عزیز و سایر عزیزان میسوزد لکن سعادتی از این بالاتر نیست و نمیشود که جوانی برود داخل میدان و شهید شود. من بارها گفتهام میدان بوسنی، جنگ اسلام و کفر تنها نیست بلکه از این بالاتر است، دروازه ورود به غرب و اروپا است، آنجا مسألهاش بالاتر از جنگ عراق و ایران است. کسی که برود آنجا و محیط امن خانواده را رها کند مقامش خیلی بالاتر است.
در این میان رسول حیدری از مردان مخلص خدا بود که عازم جبهه های بوسنی شد تا این بار در اروپا به تکلیف الهی خود بپردازد و این چنین شد که از خاک بوسنی به افلاک پرواز کرد و خود را به قافله شهدا رساند.
- یک روز چندین نفر از نزدیکان و آشنایان مهمان ما بودند. کسانی که بقول آن روزیها سرشان به تنشان میارزید، ما مشغول صحبت بودیم که رسول(در دوران کودکی بود) از فوتبال آمد. لباسهای معمولی رسول و سر و روی خاکی او درموقع حال واحوال با میهمانان مورد توجه آنها قرار گرفت. رسول که رفت آنها به من گفتند: این تنها پسر شماست؟ بیشتر به او برسید! این حرفها خیلی مرا ناراحت و پریشان کرد. تنها که شدیم به رسول گفتم: مادر جان ما که وضعیت خوبی داریم یا حداقل میتوانیم لباس مناسبتری یا کفش خوبی برای شما تهیه کنیم چرا اینطور میگردی که مردم مرا... رسول حرف مرا قطع کرد و گفت: مادر به آنها بگو رسول تا زمانی که با بچههایی به مدرسه میرود که انگشت پایشان از کتانی پاره پاره بدر آمده است همین لباسها نیز برای او زیاد است. (نقل از مادر شهید)
- رسول در هنرستان فنی، در شهر کوچک ملایر، به رغم کمبود اطلاعت، با مطالعه کتابهای گوناگون، با الفبای سیاست آشنا میشود و از همان زمان وارد مسائل اجتماعی و سیاسی میگردد. سالهای آخر هنرستان در حدود 18 سالگی رسول مصادف با آغاز جرقههای انقلاب است و امام، پاکان را به سوی خود جذب میکند و رسول از جمله جوانانی است که در بر پایی تظاهرات و پخش اعلامیههای امام نقش فعال پیدا میکند. بیشتر اوقات خود را در محافل مذهبی مجالس سخنرانی سپری میکند.
- در هنرستان انشاهای سیاسی مینویسد و برای هم کلاسیهایش میخواند، معلم ادبیات وی در این باره میگوید یک بار رسول انشایی نوشته بود که وقتی سر کلاس خواند به او گفتم پسر جان، با این حرفها مواظب باش سرت را به باد ندهی. بعدها فهمیدم که رسول واقعاً فردی شجاع و پرشهامت است.
- پایبندی رسول به دستورهای دینی و دلسوزیاش نسبت به پابرهنهها، او را جلودار حرکتهای مردمی در شهر ملایر میکند. با اوج گیری انقلاب اسلامی، رسول به مبارزات و فعالیتهایش علیه رژیم وسعت میبخشد و بیشتر اوقات خود را صرف پخش اعلامیهها و نوارهای حضرت امام میکند. رسول برای از بین بردن عوامل فساد وتباهی فشر جوان سخت تلاش می کند. او در تشکل های مردمی وترغیب قشر جوان، به راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم به فعالیت می پردازد و فعالیت های مذهبی و سیاسی انجام می دهد.
- رسول جزو اولین کسانی بود که سپاه ملایر را تشکیل دادند. خودش نیز مسئول اطلاعات سپاه این شهر شد. کارشان درگیری با بقایای ساواک و منافقین بود. وظایفشان را با چنان قاطعیتی انجام میدادند که تنها در یک مورد در شهر کوچک ملایر، 150 نفر از ضدانقلاب را دستگیر میکنند. شاید جنگ در شهریور سال 59 شروع شده باشد، اما برای رسول از زمانی رقم خورد که احساس کرد انقلاب برای حفظ و قوام خود به مردان مجاهدی چون او نیاز دارد.
- به دنبال غائله کردستان و تحرکات گروهک های ضد انقلاب رسول با چند تن از دوستان خود داوطلبانه به سوی کردستان میشتابد و در شهر پاوه به مبارزه علیه ضد انقلاب مشغول میشود. او و همرزمانش در سال 1358 در سریش آباد کردستان پایمردی کرده و از تخریب آن توسط ضد انقلاب جلوگیری میکند. وی درآزادسازی بایگان حماسه میآفریند.
- رسول در ملایر و همدان به دلیل فعالیتهای انقلابی و تهدید عناصر فاسد و ضد انقلاب همواره مورد تهدید جانی قرار میگیرد ولی بدون اعتنا به این تهدیدها به فعالیتهایش ادامه میدهد. پس از شروع جنگ تحمیلی، برای دفاع از آرمانهای انقلاب راهی جبهه میشود، مدتی در جبهه گیلان غرب و سرپل ذهاب با نیروهای متجاوز عراقی میجنگد، در این محور چندی طرح عملیاتی را برای ضربه زدن به آن ترسیم میکند و خود نیز در این عملیاتهای تهاجمی فعالانه شرکت میجوید.
- رسول در سال 1363 با درایت، هوشمندی و ابتکار عمل در نطقه شمال غرب، یک رشته اقدامهای بازدارنده را در مقابل دشمن ترتیب میدهد و بدین ترتیب، دشمن را از دست یافتن به اهداف خود باز میدارد.
- او سالها در نقطه کردستان عراق، به شناسایی و مبارزه علیه نیروهای عراقی میپردازد و با وجود کمبود امکانات، تجهیزات و وسایل خم به ابرو نمیآورد و با مشکلات دست و پنجه نرم میکند. در کردستان عراق از ناحیه کمر سخت مجروح میشود، از آن جا که وسایل جراحی گیر نمیآید، او با صبر و تحمل بالا تن به عمل جراحی بدون بی هوشی میدهد.
- شناسنامه خانقینی داشت! آنقدر در داخل خاک عراق مانده بود که با انواع و اقسام گروههای کومله، دموکرات، معاند حزب بعث و غیره آشنایی کامل داشت. یک بار از او پرسیدم اگر گیر دموکرات بیفتی چه کار میکنی؟ کارت شناسایی دموکرات را نشانم داد. گفتم گیر کومله بیفتی چه؟ کارت آنها را نیز داشت. یک بار هم همان جا با اشتباه یکی از کردهای عراقی زخمی شد که چهار گلوله درست به قسمت رانش خورده بود. فقط خدا میداند چطور توانست در آن غربت خودش را به عقب بکشاند. رسول در یکی از دست نوشتههایش بهترین توصیف را از این حالش دارد؛ «زخمی و 200 کیلومتر دورتر از خاک جمهوری اسلامی هستم. رادیو را گوش دادم، داشت نوحهای برای امام حسین(ع) پخش میکرد. خیلی دلم گرفت… زخمی در اعماق خاک دشمن.»
- در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود 65 ماه درجبهههای جنوب، به ویژه غرب به خدمت خالصانه می پردازد که عمدتاً در کردستان عراق به فعالیت شناسایی اقدام می کند، درشمال عراق تا عمق خاک عراق نفوذ میکند و گاهی در شناسایی ها تا مرز سوریه به پیش میرود.
دفاع مقدس به پایان رسید اما نبرد بین اسلام و کفر همچنان ادامه داشت...
- جنگ تحمیلی که تمام میشود، رسول برای تکمیل تحصیلاتش وارد دانشگاه امام حسین (ع) شده و در رشته علوم سیاسی به تحصیل میپردازد. سال 71 یعنی سال آخر تحصیل او مسلمانان منطقهی بوسنی و هرزگووین به استقلال این منطقه رأی دادند و در قلب اروپا کشوری اسلامی تشکیل شد. دشمنان نتوانستند ایجاد کشور اسلامی را در قلب اروپا تحمل کنند. تجاوز و کشتار مسلمانان توسط جلادان صربهای نژاد پرست در مقابل چشم جهانیان ادامه یافت. در این اثنا حاج رسول حیدری به عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی به بوسنی مأموریت مییابد در شهر وسیوکو از بوسینای مرکزی، مشغول خدمت گردد.
- رسول با انبوهی از تجربیات انقلابی و رزمی خود، در بوسنی منشأ خدمات ارزشمند برای مردم بی پناه، به ویژه قشر جوان و مشتاق این کشور میشود. او با منش، کردار و اخلاق خود، فرهنگ دینی را میان مردم بوسنی منتشر می سازد. او در قلب مردم مسلمان بوسنی راه یافته بود. مردم بسیار به او علاقه داشتند.
- مردم بوسنی او را یاوری صدیق برای خود میشناسند. رسول نیز به مردم وسیوکو عشق میورزید و با آنان با علاقه و مهربانی رفتار میکرد. او با علاقه و استعدادی که داشت، زبان مردم بوسنی را برای ارتباط صمیمیتر فرامیگیرد و در روزهای آخر بیواسطه با آنان رابطه برقرار میکند.
- آقای چنگیج، مؤسس یگان «پاتریکالیگا»: بیش از هشت ماه بود که او را میشناختم، او نماینده واقعی مردم و دولت جمهوری اسلامی ایران بود. از هیچ کمکی به ما روگردان نبود و از بهترین دوستان و حامیان مردم بوسنی به شمار میرفت.
- سروویچ، روحانی شهر وسیوکو: رسول را عالمی بسیار ساده و مؤمن یافتم او همواره به خدا توکل داشت.
- ابراهیم آوودیچ، مهندس مکانیک: رسول خیلی ساده و پرتحرک، درعین حال شوخ طبع بود. من شهید رسول را یکی از سربازان واقعی امام خمینی(ره) یافتم که برای ادای تکلیف دینی خود، حرکت میکرد.
- خانم فریده چاپاراودیچ (کارمند ستاد کمک رسانی ایران در شهر ویسکوی بوسنی):
سال گذشته با یکی از شهروندان کاکانی که درآن زمان جزء نیروهای مسلح شهر کاکانی بود صحبت میکردیم. من نام شهید رسول را به زبان آوردم و او برگشت و به من گفت: میدانی بعد از او در اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ شهید رسول باعث شد که با مرگ و شهادت او شهر کاکانی بیدار شود و به خود آید واز آن زمان به بعد ما فهمیدیم که چطور باید زندگی کنیم و مطمئناً دیگر از سوی کرواتها و اوستاشها شکست نخواهیم خورد. خون او در شهر کاکانی چنان تاثیر گذاشت که مردم کاکانی را متحد و متعهد کرد که به هیچ وجه نگذارند اوستاشها وارد این شهر شوند. فکر میکنم او یک واقعیتی را آشکار کرده باشد.
- ابراهیم گوداچوویچ (راننده اسبق ستاد کمک رسانی ایران در ویسوکو):
شهید رسول یک شخص فوق العاده ای در اینجا بود. تنها ما که اینجا کار میکردیم او را دوست نداشتیم. بلکه هر کس که با او کوچکترین تماسی برقرار میکرد شیفتهاش می شد یک انسان خستگی ناپذیر بود که شب و روز کار میکرد و در سرکشی به خانواده شهدا شرکت میکرد و برای ارسال کمکهای غذایی به مردم همیشه آماده بود. جلساتی با کارکنان محلی که ماها بودیم داشت و حضوری مستقیم و مداوم در جبهه های جنگ. او همیشه در جبهه ها حضور داشت. از حوالی سارایوو تا شهرک ترچین و زنتیساو…
- سرانجام رسول پس از سال ها مجاهدت و تلاش در راه حق، در روز عید غدیر سال 1372 درکشور بوسنی_هرزگوین و در بوسنای مرکزی واقع در شهر ویسوکو متوجه شد که منطقهای از جاده وسیوکو توسط نیروهای کروات ( HVO) آلوده شده و این مسیر، مسیر عبور ایرانیان بود، او دستور داد تا اطلاع ثانوی کسی از این مسیر عبور نکند و خود به همراه یکی از رزمندگان بوسنی به آن منطقه رفت تا آن جا را مورد بررسی قرار دهد. روز بعد در حالی که از جادههای جنوبی منطقه بوسنی عبور میکردند به همراه یکی از رزمندگان مسلمان بوسنیایی در کمین صرب ها گرفتار شده و به شهادت رسیدند.
وصیت نامه
«بسم الله الرحمن الرحیم»
(إِنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَىٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ ) «قرآن مجید طه-14»
با سلام و درودهای فراوان به پیشگاه صاحب الامر ولیعصر آقا امام زمان سلام الله علیه و با درود بسیار بر روح پاک و طیب بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آقا امام خمینی (رضوان ا…تعالی علیه) و با نثار خالصانهترین احترامات و سلام فراوان به پیشگاه ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای حفظ ا… و با نثار زیباترین سپاسها به پیشگاه ارواح طیبه شهدای اسلام از آغاز تا کنون.
فلاسفه و حکما بر این قائلند که فصل بین انسان و حیوان ناطقیت انسان است. (الانسان حیوان ناطق) ولی فصل و تمایز بین انسانها با حیوانات و حتی انسانها با یکدیگر در دو جهت است، داشتن درد و غم غربت و فراق، فرق بین انسان و حیوان درد داشتن و صاحب درد بودن است، به گفته شهید مطهری(ره) درد انسان فقط درد خداست، درد دوری از حق است و میل بازگشت به قرب حق و جوار رب العالمین است…
و اما درد ما درد اسلام است، درد مظلومیت حسین(ع) در کربلاست، درد نامردیهای روا داشته درحق مولایمان علی(ع) است، درد ما درد اسارت جانکاه میلیونها مسلمان است، درد ما درد دوری از حق است…
درطی مدت 12 سال گذشته درحال و هوای سالهای سیراب شدنمان از سرچشمه عشق و محبت همیشه از خداوند خواسته بودم شهادت را نصیبم کند، هر چند که یارای پرواز با پرستوها را داشتم اما پای بسته درآشیان خاکی درماندم، و حالا خدایا شکوه ندارم تو بزرگتر از آنی که من حقیر از رحمت تو نومید باشم، تو غفور و بخشندهتر از آنی که من در زیر بار معاصیها ناامید شوم، ولی پروردگارا هر چه هست قسمت میدهم به تنهایی علی(ع) و به مظلومیت حسن(ع) و به خون حسین(ع) مرا در جوار رحمت خود بپذیر.
خدایا تو خود میدانی که درد استغاثه مسلمانان، درد نوامیس بر باد رفته مان و زنان به بردگی برده شده مان مرا به قیام فرا میخواند، تو خود یاریام ده و یاد و ذکر خود را بر من مستولی بخش، و قلبم را از ایمانت اطمینان بخش.
«اللهم رزقنا توفیق شهادة فی سبیلک»
والسلام علیکم و رحمة ا… و برکاة 25/5/71
رسول حیدری
دست نوشته شهید رسول حیدری درباره خط امام در سال 1360:
خط امام چیست؟
خط امام = حرکت سرخ هابیلیان تاریخ
خط امام = استمرار حرکت انبیاء
خط امام = حجت خدا در روی زمین برای بندگانش
خط امام = حاکمیت مستضعفین و له شدگان تاریخ
خط امام = تبلور بخشی شعار «لااله الا الله»
خط امام = سیاست نه شرقی و نه غربی
خط امام = آهن، ترازو، کتاب
خط امام = نفی استثمار، استبداد، استعمار
خط امام = ولایت در پناه فقاهت
خط امام = ادامه حرکت خونین عاشورا در کربلاهای زمان
خط امام = نفی فرهنگ استعماری و رهآورد کفر
خط امام = بازگشت به خویشتن خویش
خط امام = حاکمیت انتظار
خط امام = عدل، قسط، برابری
خط امام = انا لله و انا الیه راجعون
خط امام = هجرت، امامت، شهادت