رزمنده نوجوانی که عملیات مهمی انجام داد و قبول شد
کلکسیون فرار ناموفق به جبهه!-3
پشت سرم یک رزمنده بود به نام آژین، که هر یک دقیقه می‌گفتم: «آژیر، آژیر...» آژین هم می‌گفت:«بابا اسمم زیاد جالب نیست،کافی است کر که نیستم!»
ارسال نظرات
captcha
آخرین اخبار