گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ فیلم «پل چوبی» ساخته مهدی کرمپور آخرین فیلم از لیست شش فیلم تحریمی حوزه هنری است که در سیامین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد اما در این دو سال فرصت اکران عمومی را پیدا نکرد تا این که در دولت جدید از توقیف بیرون آمد و اجازه اکران یافت. ژانر پل چوبی میان درام عاشقانه و ژانر سیاسی در نوسان است و داستان عاشقانه خود را در بستری سیاسی روایت میکند.
داستان پل چوبی درباره زوج جوانی با بازی بهرام رادان و مهناز افشار در نقش امیر و شیرین است که پس از 10 سال زندگی مشترک هم اکنون قصد دارند به خارج از کشور مهاجرت کنند اما به علت مشکلات مالی، سفر خود را به تاخیر میاندازند و منتظر اتمام پروژه ساختمانی امیر به عنوان معمار و گرفتن دستمزدش هستند اما به علت تاخیر در تحویل پروژه، هزینه مهاجرتشان آماده نمیشود.
امیر و شیرین برای گذران ایام تعطیلات عید به ویلای دایی امیر در شمال میروند اما در روز سال تحویل عدهای از دوستان دوره دانشجوییشان به همراه یکی از استادانشان به نام صبوحی با بازی مهران مدیری به شمال میآیند و تصمیم میگیرند سری به شیرین و امیر( دو دانشجوی اخراجی سالهای گذشته) بزنند.
صبوحی که به نظر میرسد در گذشته میان او و شیرین علاقهای وجود داشته به امیر و شیرین پیشنهاد میدهد از نفوذ خود برای مهاجرت آنها استفاده کند و قرار میشود تا تحویل پروژه امیر، شیرین به همراه صبوحی به دبی برود که مقدمات مهاجرت را فراهم کنند. اتفاقی که خوشایند امیر نیست ولی از روی ناچاری و تایید دوستش مجید که صبوحی میتواند مشکلشان را حل کند رضایت میدهد.
روزی امیر که در پی انجام کارهای خواهرش است که در حوادث بعد از انتخابات زندانی شده، روبهروی زندان، عشق سالهای گذشته خود نازلی با بازی هدیه تهرانی را میبیند. نازلی در پی تلاش برای آزادی دوست هلندی خبرنگار خود میشل که در این حوادث دستگیر شده از امیر کمک میخواهد. امیر که پس از رفتن شیرین به او و رابطهاش با صبوحی سوء ظن پیدا کرده ابتدا با بی محلی میخواهد نازلی را از خود براند اما با ناامیدی از شیرین دوباره وابسته نازلی میشود و با هم یاد عشق سالهای گذشتهشان میکنند.
عشقی که با مهاجرت نازلی به خارج تمام شده بود و اکنون دوباره شعلهور شده است. با بازگشت ناگهانی شیرین به ایران و آگاهی او از بازگشت نازلی، رابطه شیرین و امیر که هرکدام به یکدیگر سوءظن دارند بحرانیتر میشود و شیرین خانه را ترک میکند. امیر برای آزادی میشل تلاش میکند و با وجود آگاهی از عشق نازلی به خود و خودش به نازلی سعی میکند دوباره رویای نازلی را فراموش کند. در پایان، امیر مجددا به شمال برمیگردد و در کنار ساحل شیرین را میبیند و به زندگی مشترکشان باز میگردد.
داستانی عاشقانه در بستر حوادث سیاسی
پل چوبی داستان خود را در بستری سیاسی روایت میکند و به پدیده عشق و خیانت از زاویه مسایل سیاسی نگاه میکند و جبر اجتماعی و سیاسی را در نا کامی عشق و وقوع خیانت سهیم میداند. به این صورت که اراده آدمها را تابعی از مسایل سیاسی پیرامونشان میداند که ممکن است در هر شرایطی متغییر باشد و به عبارتی جامعه است که روابط آدمها را میسازد و نقش اراده و فردیت انسان در این میان اگر بی تاثیر نباشد، پر رنگ هم نیست.
وقتی سیاست وارد خصوصیترین ابعاد زندگی انسان میشود
در پل چوبی میبینیم که در سال 78 فشارهای سیاسی روی یک دانشجوی فعال سیاسی اخراج شده از دانشگاه (نازلی) باعث مهاجرت او از ایران میشود و به این ترتیب عشقی که میان او و امیر وجود داشته ناکام میماند. در سال 88 هم شرایط بی ثبات حاکم شده پس از انتخابات، باعث گره افتادن در کار امیر و ایجاد مشکل برای خروج او از ایران میشود و تنهایی همسرش در دبی و حرف و حدیثهای پیش آمده شک و تردیدهایی را درباره خیانت او برای امیر ایجاد میکند و در هر دو مورد، این سیاست است که خصوصیترین ابعاد زندگی انسانها را تحت تاثیر قرار میدهد.
البته، نمیتوان منکر این مساله بود که سیاست و ساختارهای سیاسی و اقتصادی در لایههای مختلف زندگی انسان نفوذ دارند و حتی ممکن است شرایطی نا دلخواه را به انسان تحمیل کنند اما این به معنای نفی اراده انسان در مواجهه با این شرایط به وجود آمده نیست. چیزی که در پل چوبی عکس آن به نمایش در آمده و این سیاست است که حوادث زندگی را تعیین میکند و انسانها فقط نظارهگر هستند.
پلی که بیم فرو ریختن آن میرود
در پل چوبی زندگی دو نسل درگیر در بزرگترین اتفاقات سیاسی و امنیتی پس از انقلاب به نمایش در میآید. عشق امیر و نازلی به واسطه حوادث تیرماه سال 78 ناکام مانده و عشق خواهر امیر و مانی نیز به واسطه اتفاقات سال 88 در معرض خطر است. در این میان، امیر سعی میکند تجربیات خود را در اختیار خواهرش و در غیاب او در اختیار مانی قرار دهد. گویا امیر زندگی گذشته خود را در وجود این دو میبیند و دوست ندارد اتفاقاتی که برای او افتاده برای این دو هم تکرار شود.
پل چوبی به ظاهر اشارتی به محله قدیم امیر و نازلی دارد که نوستالژیهای قدیمی آنها را زنده میکند و رابطه حال آنها را با گذشته برقرار میکند اما در واقع پل چوبی نشان از آن دارد که نسل دهه پنجاهیها یعنی امیر و همدورهایهایش و نسل دهه شصتیها یعنی مانی و خواهر امیر روی پلی سست و شکننده ایستادهاند که هر زمان بیم فرو ریختن آن میرود و اعتباری به آن نیست. پس نسل دهه پنجاهیها تمام تلاش خود را برای رفتن به خارج و نماندن روی این پل معلق بین زمین و آسمان انجام میدهد اما چیزهایی به بزرگی عشق را پشت سرش جا میگذارد.
انتقاداتی که به جمله «عشق یعنی اینکه حالت خوب باشه» وارد است
ترجیعبندی که در سکانسهای مختلف فیلم از زبان امیر شنیده میشود این است که «عشق یعنی اینکه حالت خوب باشه». این جمله شاید در نگاه اول درست به نظر برسد و همه از عشق توقعی جز حال خوب نداشته باشند اما از دو منظر میتوان نسبت آن نگاه انتقادی داشت. انتقاد اولی که به این جمله وارد است این است که مترادف دانستن عشق با حال خوب راه را بر عرفی شدن هر نامتعارفی باز میکند.
شما میتوانی روی هر حسی که حالت را خوب میکند نام عشق را بگذاری و خطکشی دیگری برای آن نداشته باشی و عرف و سنت و شرع را هم نادیده بگیری. همانطور که در پل چوبی هم عشق مترادف حال خوب است حتی اگر این حال خوب منجر به خیانت مرد به همسرش شود و این حال خوب پایههای زندگی مشترک را سست کند و آن را از هم بپاشد.
انتقاد دیگری که به جمله «عشق یعنی اینکه حالت خوب باشه» که بیانیه فیلمساز محسوب میشود، وارد است این است که این جمله تعریفی ساده و ابتدایی از عشق ارائه میدهد که هر کسی میتواند خود را در دایره شمول آن قرار دهد. این جمله عشق را از مفهوم متعالی آن تهی کرده و صرفا به شکل مُسَکّنی به آن نگاه میکند که حال آدم را خوب میکند در حالیکه حتی اگر نیم نگاهی به ادبیات کهن و حتی نه چندان دور این مرز و بوم بیندازیم خواهیم دید که تعاریف متعالیتری از عشق وجود داشته و عشق نه تنها در حال خوب خلاصه نمیشده بلکه همیشه همراه با درد و رنج بوده است.
ستارههایی که فروش فیلم را تضمین میکنند
پل چوبی فیلمی است که تا حدودی حرفهای خود را در ساختاری تر و تمیز و منسجم بیان کرده و از این نظر موفق محسوب میشود. موسیقی کارن همایونفر هم به خوبی روی فیلم و داستان آن نشسته و دیالوگنویسی کار هم دقیق و بعضا شاعرانه و زیباست. از سوی دیگر، پل چوبی فیلم ستارههاست. گذشته از نقشهای اصلی فیلم که این نقشها را ستارههای فعلی و گذشته سینمای ایران یعنی بهرام رادان، مهناز افشار و هدیه تهرانی بازی میکنند کارگردان در نقشهای فرعی هم از بازیگران شناخته شده استفاده کرده تا فروش خود را در گیشه تضمین کند.