گروه اندیشه « خبرگزاری دانشجو»؛ دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در برنامه هنگام درنگ با موضوع تحولات ایران در دوره پهلوی با آقایان عبدالله شهبازی، مورخ و تاریخ نگار معاصر ایران، سیروس سعدوندیان، تاریخ نگار معاصر ایران، مسعود رضایی، تاریخ نگار و محقق در حوزه تاریخ معاصر ایران، یعقوب رضایی، محقق تاریخ معاصر ایران، به بحث و گفت وگو پرداخت.
نقش رضا خان در تاریخ ایران چیست؟
حقانی: در ابتدا نگاهی به نقش رضا خان در تاریخ ایران داشته باشیم.
شهبازی: در طول تاریخ ایران شاهد تغییرات حکومت از یک خاندان به خاندان دیگر بودیم؛ ولیکن تغییر حکومت قاجاریه به پهلوی با دیگر تغییرات تفاوت دارد؛ در اوایل قرن 20 میلادی، از نیمه دوم قرن 19، که با پدیده استعمار غرب مواجه هستیم، شاهد جا بجایی حکومت از سنتی به مدرن یا دست نشانده مدرن هستیم.
دلیل این امر را میتوان این گونه ذکر کرد که استعمار، که در راس آن بریتانیا قرار داشت، در آن زمان با شیوه حاکمیت سنتی میانهای نداشت و در پی آن بود که نوع جدیدی از حکومت ها را به قدرت برساند؛ حکومت قاجاریه به رغم تمام محاسن و معایب، تداوم نهادها و ساختارهای کهن جامعه ایرانی بود.
رضا شاه بانی این تغییر در ایران بود و سنت به طور کلی در ایران نفی می شود و چیزی به نام مدرن، که اقتباس نهادهای غربی است، جایگزین آن می شود و هیچ نسبتی با گذشته ایران ندارد؛ اولین کار رضا شاه در این تغییر ابداع نهادهایی بود که ریشه ای در تاریخ و گذشته ایران نداشت؛ نهادهایی ابداع شد که به رغم تاریخ 5 هزار ساله ایران نمی توان ادعا کرد که این نهادها هم تاریخی 5 هزار ساله دارند.
علما در دوران قبل از پهلوی نقش محدود کننده نهاد سلطنت را داشتند
نهادهایی که الان ما در ایران داریم نهادهایی نیستند که ما در دوران صفویه با آن سروکار داشته باشیم؛ این اتفاق نه تنها در نهادهای سیاسی ایران بلکه در معماری ایران نیز اتفاق افتاد.
علما در دوران قبل از پهلوی نقش محدود کننده نهاد سلطنت را داشتند، ولیکن در دوران پهلوی شاهد دیکتاتوری مطلق العنان و بی قانون هستیم و هیچ نهادی برای محدود کردن آن نداریم به رغم اینکه مجلس تشکیل می شود.
مجلس در دوران رضاشاه به هیچ وجه کارکرد جدی ندارد؛ در بعد وابستگی نیز شاهد این امر هستیم روس و انگلیس، دو قدرت بزرگ جهانی، در حکومت پهلوی نفوذ دارند و پیوندی با کانون های غرب وجود دارد که به هیچ وجه قابل مقایسه با دوران قاجاریه نیست، به همین علت نمی توان حکومت قاجاریه را یک حکومت دست نشانده دانست.
حکومت پهلوی اولین حکومت در ایران، که وابسته به غرب است
حقانی: یکی از مسائلی که در دروه پهلوی بسیار بارز است تغییر سبک در زمینههای مختلف است؛ قدری در خصوص تغییر سبک در حوزه های مختلف صحبت کنید.
سعدوندیان: تفاوت عمده سلسله پهلوی با دیگر سلسله های ایران در این است که حاکمان شهرها وابسته به بیرون از ایران بودند در حالی که در حکومت های قبل از پهلوی حاکم شهرها رئیس ایلات بودند.
در دوره پهلوی برای اولین بار در ایران دچار حکومتی می شویم که وابسته به غرب است و با اتکا به انگلیس بر سر کار می آید و در درجه اول در راستای حکومت انگلیس عمل می کند؛ تغییر سبک در ایران با نوعی تقلید از غرب و مدنیت غربی آغاز می شود؛ این تقلید در تمام عرصه ها اعم از اندیشه و فرهنگ و... به قبول تام و تمام می انجامد.
در دوره پهلوی ایران مدرن نمی شود بلکه در ظاهر پیرو مد می شود
آن چه که در دوره رضا شاه مدرن خوانده می شود عاری از مفاهیم معرفت شناختی خود اوست؛ ایران در این دوره مدرن نمی شود، بلکه تنها در ظاهر پیرو مد می شود و ظاهر بسیار شکننده پیدا می کند؛ مد در تمام عرصه های زندگی ایرانی ریشه می دواند؛ رشد در ایران برون زاست و هیچ اتکایی به برون ندارد.
حقانی: یکی از وظایف حکومت ها حفظ استقلال سرزمین است؛ کارنامه پهلوی تا چه اندازه در حوزه حفظ استقلال اقتصادی ایران سفید است؟
رضایی: در تاریخ اقتصادی ایران در این دوره از جمله مسائلی که باید به آن توجه کرد بحث نفت است؛ به لحاظ صنعتی که ایران در این دوره دارای بنیه و توان چندانی نیست؛ برای اینکه بتوانیم در مسیر حرکت خود به یک توان اقتصادی دست پیدا کنیم و از این توان اقتصادی برای حوزه سیاسی هم بتوانیم استفاده کنیم، قطعا باید به بحث نفت توجه کنیم.
بحث نفت از قرارداد دارسی در دوره قاجار است، میتوان این ایراد را به قاجار گرفت که چرا مدت این قرارداد را 60 سال در نظر گرفت؛ اگر حکومت قاجار مسئله نفت را به گونه دیگری آغاز کرده بود شاید در مسیر اقتصادی ایران نیز تاثیرات مثبتی می گذاشت؛ قاجارها با توجه به فرهنگی که بر آن ها حاکم بود قراردادهای طولانی مدت می بستند و کشور را از آن خود می دانستند و هر کاری می خواستند انجام می دادند.
پهلوی اندک منافع ایران را در قرارداد دارسی بر باد داد
اگر نفت را در دوره پهلوی دنبال کنیم میتوان به این نتیجه رسید که رضا شاه تا چه اندازه برای استقلال اقتصادی این مملکت ارزش قائل بود و تا چه اندازه آینده نگری داشت؛ در بحث نفت شاهد یک سری تحولات هستیم که بیشتر شبیه نوعی پروژه است که در یک سو استعمار و در سوی دیگر حاکمیت ایران قرار دارد.
قرارداد دارسی 16 درصد حق الامتیاز ایران از سود خالص بود؛ قرارداد دارسی شامل نکات مثبتی هم بود که در دوره پهلوی آن نکات از بین می رود؛ قاجارها اگر چه آن فرهنگ را داشتند بیشتر به منافع ملت ایران اهمیت می دادند و دقت بیشتری نسبت به حکومت پهلوی داشتند.
رضا شاه دو بار به جنوب می رود و در هر دو بار ظاهر ماجرا این است که از وضعیت کارگران صنعت نفت بسیار دلگیر می شود؛ از همان زمان مذاکرات آغاز می شود تا به یک قرارداد بهتر برسد؛ این مذاکرات توسط تیمور تاش دنبال می شود؛ در سال 1311 وقتی قرار بر این می شود که حق الامتیاز ایران را از نفت در سال 1310 پرداخت کنند، ناگهان با کاهش شدید درآمد مواجه می شویم.
اقدام رضا شاه برای تجدید قرارداد دارسی
این امر موجب می شود که تصمیم جدی از سوی رضا شاه برای تجدید قرارداد صورت پذیرد؛ در شب 6 آذر سال 1311، در جلسه هیات دولت، رضا شاه می خواهد پرونده نفت را برای او بیاورند و رضا شاه آن پرونده را درون بخاری می اندازد و کل اسناد مربوط به نفت را از بین می برد.
به فاصله چند روز بعد از این ماجرا تیمور تاش دستگیر می شود و به فاصله کمی در زندان کشته می شود؛ به عبارتی رهبر اصلی بحث نفت در ایران کشته می شود؛ برای مذاکره با هیات انگلیسی گروهی تشکیل می شود که متشکل از فروغی، اعلا ، تقی زاده و داور است، هیاتی که می توان به عنوان هیات فراماسونری اعلا در ایران تصور کرد.
در نهایت اینها به توافق نمی رسند و خود رضا شاه پا درمیانی می کند و در این پادرمیانی یک امتیاز بسیار بزرگ را به انگلیسی ها می دهد؛ سه سال بر مدت قرارداد دارسی اضافه می کند، به عبارتی تا سال 1372 این قرارداد را تمدید می کند.
اگر این قرارداد را رضا شاه نمی بست به طور خود به خودی در سال 1340 نفت ما ملی می شد و کل مایملک شرکت نفت به ایران منتقل می شد؛ پهلوی ایران در حمایت از استقلال اقتصادی ایران نه تنها گام مثبتی را بر نداشت بلکه گامی برداشت که به مراتب وضعیت ما را از قبل بدتر کرد و منافع ملی ما را تا سال های سال در اختیار بیگانگان قرار داد.
وضعیت مرجعیت شیعه با روی کار آمدن رضا خان
حقانی: با توجه به اتفاقاتی که در کشور بعد از مشروطه رخ داد شاهد ضربه خوردن شدید نهاد دینی در ایران هستیم؛ در گام اول کسانی که مشروطه مشروعه می خواستند از سر راه برداشته شدند و بعد علمای مشروطهخواه از میان کنار زده شدند و مرجعیت شیعه و روحانیت ضربه شدیدی خورد.
با کودتای 1299 و روی کار آمدن رضا خان وضع بین النهرین ونجف را به عنوان کانون فعالیت نهاد مرجعیت و روحانیت بسیار آشفته می بینیم؛ اواخر سال 1300 شاهد تاسیس حوزه علمیه قم توسط مرحوم آیت الله حائری هستیم؛ مروری بر عملکرد روحانیت بعد از کودتا داشته باشید.
توکلی: باید به دو سوی این داستان توجه کنیم؛ بعد از شکست هایی که در دوره قاجار خوردیم؛ برخی این اعتقاد را داشتند که به دلیل وجود اسلام ما دچار این عقب ماندگی شدهایم و باید به سمت حذف اسلام قدم برداریم؛ نگاه آخوند زاده این است که باید تمام نگاه های دینی را در ایران حذف کنیم؛ نگاه میرزا ملکم خان این است که باید تحولاتی را در نگاه دینی ایجاد کنیم؛ نگاه میرزا اقا خان کرمانی این است که ما باید به ایران قبل از اسلام باز گردیم.
آن چه که در جنبش مشروطه به وقوع پیوست حاکمیت جریانی است که معتقد به حذف اسلام است؛ در واقع معتقد به شکل گیری قوانین اسلام در قوانین حکومت ایران نیست؛ در نهایت شاهد این امر هستیم که شیخ فضل الله نوری به عنوان نماد جریان حاکمیت اسلام اعدام می شود و عملیات سرکوب به صورت گسترده در تهران و دیگر شهرها آغاز می شود.
نتیجه این سرکوب به عقب نشینی و دلسردی روحانیت منجر می شود؛ استدلال روحانیت از شکست مشروطه این است که ما در ایران کانون مرجعیت نداشتیم و مرجعیت از خارج از ایران این نهضت را دنبال می کرد.
زمانی که رضا شاه به قدرت رسید و حاکمیت را در دست گرفت در سال های اول رضا شاه به سمت مبارزه با جریان مذهب در ایران نمی رود؛ این نشان می دهد کسی که رضا شاه را هدایت می کرد درک درستی از قضایا و اتفاقات در ایران داشته است لذا از زمانی که قدرت رضا شاه در ایران تثبیت شد روند مبارزه با روحانیت آغاز می شود.
این مبارزه از روحانیون سیاسی آغاز شد، مرحوم مدرس تبعید شد و حتی برخی از روحانیون را به عنوان بیمار روانی تبعید می کنند؛ اندک اندک مبارزه با عزاداری ها شروع می شود و در نهایت به محدود کردن حوزه های علمیه ختم می شود.
فعالیت کانون های استعماری در ایران
حقانی: پیوند پهلوی با استعمار را توضیح دهید و فعالیت کانون ها استعماری در ایران به چه گونه بوده است؟
شهبازی: مفهوم استعمار در فرهنگ ایران مفهوم جا افتاده ای نیست؛ به این علت که ساختار قدرت جهانی را در تاریخ نگاری ما و علوم سیاسی بسیار ساده بیان کرده ایم و فقط صحبت از چند کشور بزرگ می شود.
رضا شاه با کانونهایی در ارتباط بود که ما با عنوان صهیونیزم می شناسیم؛ ما با یک نائب السلطنه یهودی در هند سروکار داریم که وظیفه اش به حکومت رساندن رضا خان بود؛ هدف این کانون ها تاسیس حکومت دیکتاتوری بی قانون در ایران بود که به هدف خود نیز می رسند و رضاخان به سلطنت می رسد.
از سوی دیگر در مقاطعی رضا شاه به شدت ضد انگلیسی می شود و این مقاطع زمانی است کانون صهیونیزم با دولت وقت انگلیس در تعارض قرار گرفته اند؛ البته از دوران قدیم شاهد حضور و فعالیت کانون های صهیونیزم در ایران هستیم و فعالیت این کانون ها تا پایان حکومت پهلوی در ایران ادامه دارد و در واقع این کانونها هستند که حکومت پهلوی را در ایران شکل می دهند.
تغییر سبک زندگی ایرانی به گونه ایی اعمال شد که انگار ایرانی قبل از آن آداب زندگی کردن را نیاموخته بود
حقانی: نمونه ایی از تغییر سبک زندگی را ذکر کنید.
سعدوندیان: مدگرایی در ایران تمام عرصه ها را شامل شد؛ زندگی روزمره ایرانی را به گونه ای دیگر تعریف کردند به طوری که انگار ایرانی نه آداب سفر داشته است و نه پیش از آن زیسته است.
خانواده های ایرانی از آن زمان باید از طریق کانون های حکومتی تابع دستگاه حاکم شود؛ مطبوعات در آن دوره از نوشته هایی پر می شود که ترجمه مطالب از مطبوعات آمریکایی و انگلیسی بوده است تا به مردم بیاموزند چه فکری کنند، چه بخورند و چه کاری انجام دهند؛ بیشتر این تبلیغات متوجه خانم های ایرانی بود؛ تمام الگوها هنرپیشه های هالیوود نشان داده می شود.
از نظر رضا شاه گویی مردمی در ایران نیستند که باید به آن ها خدمت کرد
حقانی: منع حجاب بانوان، تغییر لباس مردان و... در راستای تغییر سبک زندگی ایرانی رخ داد. حوزه های دیگر اقتصادی در دوران پهلوی تا چه اندازه نقش مثبت در ایجاد استقلال ایران داشتند؟
رضایی: کانون های وابسته به بیگانه یکی از ابزارهای مهم بیگانگان برای زمینه سازی منافع نامشروع غربی ها و بیگانگان در ایران بود؛ اگر انگلیسیها، روس ها، آمریکایی ها و فرانسوی ها توپ و تانک و قوای نظامی دارند در کنار آن و شاید مهم تر از آن یک شبکه سازی انجام می دهند تا مسیر را برای نیل به اهداف آن ها هموار سازد.
وقتی قرارداد رویتر بسته می شود مطبوعات انگلیسی اذعان داشتند که یک حکومت چگونه می تواند چنین امتیازی را به یک حکومت بیگانه بدهند، و این قرارداد در نتیجه همین شبکه سازی ها رخ داد؛ از نظر رضا شاه گویی مردمی در ایران نیستند که باید به آن ها خدمت کرد؛ وقتی قراردادی به شکل بدتر تجدید می شود سوالی که پیش می آید این است که منافع ملی در این قرارداد کجاست؟
فئودالی همانند رضا شاه در دنیا وجود ندارد
رضا شاه می توانست به جای دادن این امتیاز مالیات های عقب افتاده شرکت های نفت را مطالبه کند؛ می توانست به ارزان فروختن نفت به ناوگان های انگلیسی اعتراض کند؛ در حالی که هیچ یک از این ها صورت نمی گیرد.
رضا شاه همانند بختکی بود که بر کشاورزان و زمین داران این مملکت افتاد؛ رضا شاه زمانی که می خواهد وارد تهران شود حتی یک خانه هم نداشت، بعد از حاکمیت فئودالی مثل او وجود ندارد؛ این کار بر کشاورزی این مملکت زیان زد در حالی که کشاورزی حدود 70 تا 80 درصد در اقتصاد این کشور موثر است.