به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ برنامه هنگام درنگ در این هفته با حضور دکتر موسی حقانی، محقق و پژهشگر تاریخ معاصر ایران؛ عبدالله شهبازی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر و شمس الدین رحمانی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر به بررسی اصول و شعارهای فراماسونری و چگونگی ورود آن به ایران پرداخت.
حقانی: جریان فراماسونری دارای یک سری اصول و شعارهاست. از زمانی که دکتر جیمز اندرسن قانون اساسی فراماسونری را در سال 1273 نوشت به اصولی اشاره کرد که شاید اولین اصل آن اومانیسم (انسان محوری) است. اومانیسم در مقابل خدامحوری است که در ادیان، ضمن قائل شدن کرامت انسان، وجود دارد.
زمانیکه این جریان در ایران تشکیل می شود عمدتا تحت عنوان آدمیت، کرامت آدمیت و شخص فراماسونر به عنوان آدم مطرح می شود. در خصوص اصول این جریان صحبت بفرمائید.
ثروت مندان یهودی با گرایشات شیطان پرستانه؛ سرمایه گذاران قشون کشی های صلیبی!!
شهبازی: فراماسونری به علت عنصر یهود در یک فرآیندی شکل میگیرد. در این فرآیند پیوندی بین حکمرانان اروپا و یهودیان، از زمان جنگ های صلیبی، ایجاد می شود، که تبلور آن را در فرقه شهسواران معبد می بینیم. در واقع سرمایهگذار و نیرویی مالی که در پشت قضیه قشونکشی های صلیبی بود ثروتمندان یهودی بودند که گرایشات شیطان پرستانه داشتند.
یهودیان با گرایشات شیطان پرستی برای پیوند خوردن با اشرافیت جدید اروپا نیاز به اصول و مذهب جدید داشتند. بهترین شکلی که میتوانستند این اصول را توجیه کند این بود که تعصبات دینی را کنار بگذارند.
کنار گذاشتن تعصبات دینی به این معنا است که یهودیان هم باید جزو جامعه مسیحیان باشند. با پیوندهایی که در خانواده سلطنتی اتفاق می افتد در واقع خانواده سلطنتی یهودی می شود. بنجامین ظاهرا مسیحی بود، اما در واقع یهودی بود و به یهودی بودن خود افتخار هم می کرد. در رمان هایی که نگاشته است حتی به مسیحیان توهین می کند.
در نامه های بلوگ به مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی گفته شده این یهودیان هستند که جامعه انگلیس را با تمام اصول و شرافت سنتی خود، متلاشی کرد و الان دولت ما را یک صراف غیر انگلیسی اداره می کند. این گفته مربوط به زمانی است که چرچیل وزیر جنگ میشود و حکومت رضاشاه را در ایران می آورند.
تصوف یهودی با واژه هایی همچون عرفان اسلامی در ایران نفوذ پیدا می کند
شعارهای این جریان در وهله اول برابری، آزادی، صرف نظر از تعلقات و... می باشد که در نهایت متوجه می شویم در پشت همه اینها یک غرضی وجود دارد و آن پیوندی است که در قرن بیستم شکل می گیرد و امروز خود را نشان می دهد.
در نهایت این اومانیسم و یا فارغ شدن را با پوشش هایی از جمله پوشش تصوف، می پوشانند. جریانات شبه ماسونی همانند طریقت میرزا ابوالقاسم سکوت شیرازی که در بین یهودیان بسیار پیرو داشته است، تصوف یهودی است و از جمله جریانات بسیار مهم در تاریخ ایران به شمار می آید.
تصوف یهودی با واژه هایی همچون عرفان اسلامی در ایران نفوذ پیدا می کند. به عبارت دیگر از عرفان ما اقتباس میکنند و این اقتباس را با اهداف و نیات خود منطبق می کنند و در نهایت به مسئله شیطان و مناسک شیطانی می رسند.
یهودیان اقلیت رانده شده بودند
حقانی: یکی از اصول فراماسونری در تعالیم آنها، پرولاریسم است، البته قبل آن سکولاریسم است. به تبع تفکرات اومانیستی تلاش دارند نوعی سکولاریسم را نیز رواج دهند و به ظاهر مطرح می کنند که نباید مسائل مذهبی در لژ مطرح شود، بلکه بحث های سیاسی باید مطرح شود و به عبارتی بر جدایی دین از سیاست هم تاکید دارند.
یهودیان به دلیل اینکه در گذشته اقلیت رانده شده بودند و نه مراسم اجتماعی و نه موقعیت سیاسی داشتند، به تکاپو افتادند تا خود را در جامعه ایی به اثبات برسانند و سهم خود را از حاکمیت بگیرند و در نهایت به فعالیت های زیرزمینی و پنهانی پرداختند و همین باعث ثروت اندوزی بسیار آنها شده است. الان یهودیان نمی خواهند تنها نقش اقتصادی را ایفا کنند؛ چرا که در یک مقطعی یهودیان پول توجیبی شاهزادگان اروپایی را هم می دادند. اندکی درباره سکولاریسم و اینکه چرا آنقدر بر این جریان تاکید دارند صحبت بفرمائید.
وقتی خدا حذف می شود چه چیز باید جای او بگذارند؟
رحمانی: کلمات رایج در بحث شیطان پرستی را کنار بگذاریم و به آنچه که واقعا وجود دارد توجه کنیم. در ادیان گفته می شود همه چیز تحت سیطره خداوند است و در حادثه خلقت آدم، شیطان حسادت کرد و سجده نکرد. این ماجراها قصه نیست، بلکه واقعیت است.
عین این عمل را عدهای از دوستان شیطان که در واقع شیطان پرستند و می خواهند کار شیطان را انجام دهند، تکرار می کنند. فراماسونرها خدا را نفی می کنند و می بینند در دین نمی توان به درستی خدا را نفی کرد؛ چرا که دین امری فطری است و نفی خدا سخت است. در نتیجه فراماسونرها میگویند دین را قبول داریم و با استدلال عقلی هم می پذیریم، اما بیش از این جلو نمی رویم.
در حالیکه قبل از این پروتستانها دین بدون روحانی را اجرا کرده بودند. دقت کنید اول روحانی را حذف کردند، بعد پیغمبر را حذف کردند و در نهایت مارکس خود خدا را حذف کرد.
حقانی: در درجات بالای فراماسونری( از درجه 30 به بالا) در لژهای انگلیسی، مفهومی به نام خدا وجود دارد و در لژهای فرانسوی اصلا اعتقادی به وجود خدا ندارند.
رحمانی: وقتی خدا حذف می شود چه چیز باید جای او بگذارند؟آدمی که اعتقادی به خدا نداشته باشد را جایگزین خدا می کنند. این امر شروع مادی گری است؛ البته بهتر است بگوئیم بیان تازه مادیگری است، چنانچه در زمان سامری مادیگری وجود داشت و سامری میگفت به دنبال خدای موسی نباشید که من برای شما خدا می سازم.
قرن 18 قرن روشنفکری است؛ چرا؟!
حال اینها به اسم اومانیسم، انسان را در محوریت قرار دادند. یهودیان به دلیل اینکه برتری قومی برای خود قائلند، خود را انسان و غیریهودی را حیوان میدانند تا به این حد که فردی اگر بخواهد به شبکه فراماسونرها راه یابد در ابتدا او را سنگ لاشه می گویند تا زمانی که تعالیم فراماسونری را به خوبی بیاموزد، و سنگ پایه نام می گیرد.
از ابتدای قرن 18 دائرۀ المعارف ها فقط بر اساس ماده و انرژی نوشته می شوند و این قرن را هم قرن روشنفکری می گویند و روشنگر هم به کسی اطلاق می شود که اعتقادی به دین، خدا، پیغمبر و... نداشته باشد و همه چیز را بر اساس عقل خود– عقل بعد از دکارت نه قبل آن – بسنجد.
شیطان پرستی امری محو، گنگ و خرافی نیست
در دوره رضاشاه کارگزاران مملکت روشنفکران مملکت هستند و حتی سنت های دانشگاه ها را تدوین می کنند به گونه ای که اعتقادی به دین و خدا و .... وجود نداشته باشد. برای اینکه به چنین جایی برسد اولین شعار را آزادی قرار می دهند و می گویند فقط از دین آزاد باشد. آزادی فراماسونرها به معنای آزادی از بکن نکن دین است.
از طریق جامعه مدنی و رأیگیری مقررات خود را به دست می آورند، البته این رأی گیری را یک حزب مخفی می تواند به خوبی انجام دهد. همین گروه انقلاب فرانسه را رقم می زنند و قوانین برای آن می سازند و همه چیز را رو به راه می کنند و هر که حرف بزند هم می کشند. همین افرادی که دم از آزادی می زنند در انقلاب فرانسه کشت و کشتار راه می انداختند.
این دین جدید که بر اساس شیطان پرستی است در مقابل هر دینی که بر اساس خدا و پیغمبر باشد، قرار می گیرد. ما به این دین می گوئیم شیطان پرستی و گمان می کنیم یک امر محو و گنک و خرافی است در حالیکه این از قبل وجود داشته و اندیشه های مادی را گسترش می دهد.
منظور از جهان وطنی چیست؟
حقانی: علاوه بر تغییرات اجتماعی و سیاسی با یک تغییر نگرش هم مواجه هستیم. انسان جدید اومانیسم است و به خدا و آسمان نگاه نمی کند؛ خدا مرده است و یا هیچ اراده ای در زندگی انسان ندارد. پیامبران هم باعث اختلاف در قوم بشر شدند. انسان جدید به حرکت ثابت اعتقاد ندارد. فراماسون به جهان وطنی اعتقاد دارد. این امر تهدیدی برای جهان است.
شهبازی: ما با یک فرآیند پیچیده شدن و فزاینده شدن تسلط انسان بر طبیعت مواجه هستیم. ما اسم این امر را تکنولوژی میگذاریم. اختراع چرخ در دوره خود انقلاب به شمار می آمد و اختراع راه آهن هم انقلاب محسوب می شد. در کل انقلاب به معنای تحول جدی در ذهن بشر است. فرایند نزدیک شدن دنیا و بهم ریختگی در طول تاریخ بشر را شاهد بودیم.
زمانی جوامع بشری براساس حوزه های تمدن بشری تعریف می شد. پیوند تمدنی در شبه قاره هند، عرب، ترک و... داریم. بعد وارد دوران می شویم که دولتها ناسیونالیستی است. اکنون وارد مرحله می شویم که دنیا در آن کوچک می شود. در واقع زمانی که کانون های قدرت جهانی مطرح می شود به معنای سلطه خود آنها بر جهان است. فراماسونها درصدد مغلوب کردن تمام فرهنگ ها و ایجاد تک فرهنگی به نفع خودشان هستند.
البته باید توجه داشت به دلیل بهم ریختگی ناسیونالیستی در جهان، اسلام به دومین دین و فرهنگ در اکثر کشورها تبدیل شده است. به عبارتی ما عکس قضیه را نیز شاهد هستیم. فراماسون ها در تلاشند دین و فرهنگ آنها بر جهان تسلط یابد در حالیکه ما شاهد عکس این هستیم. بعد از انقلاب اسلامی مجله اکونومیست نوشت: همه گمان می کردند دین رو به افول است، اما با انقلاب ارتباطی که رخ داد تنها کسی که از آن بهره برد آیت الله خمینی بود.
حقانی: شعارهای فراماسونری اعم از آزادی، برابری، برادری و... در واقع به هدف ساختارشکنی استفاده می شد. توضیحاتی در خصوص این سه شعار بفرمائید.
رحمانی: باید بدانیم معانی لغات و اصطلاحات در همان دوره چه بوده است. از این پیچیدهتر اصطلاحاتی است که گروه های مخفی به کار می بردند. میرزا ملکم خان- که فراماسون موثری بود- به همراهان و یاران خود می گوید حرف ها و کلماتی که روحانیون و مذهبی ها را تحریک می کند استفاده نکنید. یعنی کلمه را طوری به کار ببرید که ظاهر زیبا داشته باشد و معنایی که خودتان می خواهید به کار ببرید را در آن بگنجانید.
کلمات آزادی، برابری، برادری دارای معنایی هستند که اولا ما آن را امروز می فهمیم و ثانیا معنایی که در آن دوره تاریخی داشته است و ثالثا معنایی که خود فراماسون ها چه فکر می کردند. آزادی که آنها می خواستند آزادی در مقابل کلیسا و دین بود. برادری را بین خودشان می دانستند و باقی افراد را حیوان می دانستند. آزادی، برابری و برادری با این معانی که با داریم خیلی چیز خوبی است اما فراماسون ها همین را می خواستند و می گفتند؟
حقانی: در فراماسونری جامعه هدف نخبگانند که با این تعاریف آماده می شوند. در استعمار کهن خیلی بحث تغییر آدم ها مد نظر نبود، در استعمار نو برای پایداری بیشتر در سلطه و غرات گری سعی کردند آدم ها را نیز عوض کنند و تغییر آدم ها و تفکرات از نخبگان شروع شد. تغییرات گسترده در اروپا شکل گرفت و اندک اندک به سرزمین های دیگر رسوخ کرد.